سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 710720

  بازدید امروز : 88

  بازدید دیروز : 78

تکلیف الهی

 
در انتخاب دوست، آزمودن را مقدّم دار ؛ زیراآزمودن، معیار جدا سازِ میان نیکان و بدان است . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: دوشنبه 88/11/26::: ساعت 10:57 صبح

همانطور که می دانید سید حسن خمینی در نامه ای که به رییس سازمان صدا و سیما در اعتراض به برنامه شاخص نوشته، خود اعتراف کرده این برنامه ها را ندیده و از طریق منابع موثق از محتویات آن مطلع شده است. 

حالا چند نکته و خاطره جالب از سوابق جریانی که مورد وثوق ایشان هستند:
1. دوستی داشتم که وقتی انتقادهایی از دکتر سروش به نقل از نشریات منتقد ایشان(نظیر نشریه صبح مهدی نصیری) طرح می کردم، به من می گفت:«شما باید حداقل ده تا کتاب یا ده تا مقاله از دکتر سروش خوانده باشید یا در ده جلسه سخنرانی ایشان شرکت کرده باشید سپس درباره دکتر سروش اظهار نظر کنید نه اینکه جملات بریده و انتخاب شده و تحریف شده از سوی مخالفان ایشان را به رخم بکشی» من به این توصیه عمل کردم ولی چند سالی گذشت، رفیقم دنبال کار مطبوعاتی رفت و در حال حاضر مسؤول صفحه رسانه یکی از روزنامه هاست. یک روز دیدم در اوج هتّاکی ها و توهین ها به آیت الله مصباح یزدی، او هم برای اینکه از قافله عقب نماند شروع به انتقاد از ایشان کرد. از او پرسیدم چند کتاب یا مقاله از ایشان مطالعه کرده ای؟ چند سخنرانی ایشان را به طور کامل گوش کرده ای؟ جواب داد سخنان ایشان را در روزنامه صبح امروز(یعنی یکی از روزنامه های مخالف و منتقد ایشان) خوانده ام! همان ها که خواندم برای قضاوت درباره آشنایی با افکار ایشان کفایت می کند!!!!!
2. در جریان غائله 13 رجب سال 1376 روزنامه‌های دوم خردادی به ما خرده می گرفتند که چرا درحالی که متن کامل سخنرانی آیت الله منتظری را ملاحظه نکرده اید علیه ایشان موضع گیری می کنید؟ و اندکی بعد متن کامل آن سخنرانی جنجالی در نشریاتی که علیه ایشان موضع گیری کرده بودند منتشر شد. اما مدتی بعد همین روزنامه‌های دوم خردادی علیه یکی از سخنرانی های فرمانده وقت سپاه یک جنجال مطبوعاتی راه انداختند و این در حالی بود که خود معترف بودند متن کامل این سخنرانی را ملاحظه نکرده‌اند و هرگز هم متن کامل سخنرانی ایشان که علیه آن جنجال به پا کردند منتشر نشد.
3. همچنین یاد قضیه نشریه موج (مربوط به انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر) افتادم. من برای اینکه از طرف بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی کاشان بیانیه بنویسم اول بلند شدم رفتم دانشگاه امیرکبیر تا به آن نشریه دسترسی پیدا کنم و متن کامل آن داستان را بخوانم و بعد موضع‌گیری کنم. اول رفتم دفتر انجمن اسلامی دیدم دانشجویان خود دانشگاه هم در به در دنبال آن نشریه توقیف شده می گردند و کسی امکان دسترسی به آن را پیدا نمی‌کند. رفتم دفتر بسیج دانشجویی گفتم"من میخوام از طرف بسیجمون بیانیه بنویسم باید اول کل اون داستان رو بخونم..." خلاصه آنقدر به اصطلاح زگیل شدم و اصرار کردم تا بالاخره موفق شدم متن کامل آن داستان را بخوانم و بعد علیه آن بیانیه نوشتم.

و اما قضیه سید حسن خمینی و موضع‌گیری اش علیه مستند شاخص خیلی جالب تر از این حرف هاست. مستند کوتاهی که حدود ده شب و هر شب سه بار در پربیننده ترین بخش های خبری سیما پخش می‌شود و حتی من یک روز دیدم که صبح ها هم تکرار برنامه شب قبل این مستندها پخش می شود و همچنین این برنامه‌های مستند به راحتی با یک جستجوی ساده در اینترنت قابل دانلود و ملاحظه است آن وقت کسی که به خاطر موقعیت و مسوولیتی که در موسسه نشر و تنظیم آثار امام (ره) دارد باید با دقت اینگونه برنامه‌های مرتبط با حضرت امام (ره) را رصد کند، به خودشان زحمت نداده‌اند یکی از این برنامه‌های کوتاه (حداکثر 20 دقیقه‌ای) را ملاحظه کنند و سپس علیه آن موضع‌گیری کنند.

و اما پیشنهاد سوژه‌ای برای تهیه برنامه مستند از سوی صداوسیما : حدود یک ماه دیگر سالگرد رحلت جانگداز مرحوم سید احمد خمینی است که جا دارد صداوسیما مستندی از سخنرانی ها گهربار ایشان تهیه کند تا فرزند آن مرحوم از پدر بزگوار خود یاد بگیرد که چطور باید در اوج فتنه ها جانانه از ولایت دفاع کرد.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/11/16::: ساعت 11:49 صبح

پاسخی به یادداشت "فرق من و تو"
من "مرگ بر موسوی" نمی گویم چون ایشان حقیرتر از آن است که دشمن من باشد و من آرمانم بزرگ تر از آن است که او را خطاب شعارهایم قرار دهم.
من اگر اجازه دهم که با بسترسازی تو، دشمن بر من مسلط شود پایمال سمّ اسبان یزیدیان زمان خواهم شد ولی تو اگر به اهدافت نرسی همه جای دنیا سرای توست حتی ایران
انگلیس، آمریکا و همه فرعونیان و معاویه ها و یزیدیان زمان برای تو فرش قرمز پهن می کنند و مثل آرش سیگارودی به تو اجازه میدهند با کاخ سفید عکس یادگاری بیاندازی و در شبکه VOA مجری گری کنی و برایشان گزارش تهیه کنی و حتی اگر ایران هم باشی فوقش یک زندانی سیاسی می شوی که اگر روزی آب پرتقالت دیر شد یا بازجویی نازک تر از گل به تو گفت، همه روزنامه های زنجیره ای حامی تو و همه حامیان حقوق بشر غربی برایت گریبان چاک می کنند و شیخ ساده لوح و زودباوری هم هست که با یک کلاغ چهل کلاغ کردن برای تو، دشمنان این سرزمین را به رقص و شادی می آورد ولی اگر در کشور همان یزیدیان زمان جلوی قانونشان بایستی و در برابر پلیسشان عرض اندام کنی، آن وقت خواهی دید که باتوم و گاز فلفل و اشک آور نظام من برای تو حکم قلقلک را دارد.
تو در واکنش به این مقایسه من گفتی: " من برای حضور هیچ بیگانه ای تو این ملکت بستر سازی نمی کنم. به هیچ وجه هم اجازه نمی دم آمریکا یا اسرائیل وجبی از خاک کشورمو تصاحب کنه " در حالی که شعارهای تو از سوی رسانه های آمریکا یا اسرائیل ساخته و پرداخته می شود و آنانی را شادمان می سازد که نه در تاریخ بیهقی بلکه در تاریخ معاصر ایران همه از غارتگری ها و استعمار آنان باخبرند ولی شعارهای من، آنان را خشمگین و عصبانی می کند و این برای من افتخار است که دشمنان این سرزمین، مرا سد راهی برای چپاول مینهنم بدانند.
بگذار به عقب تر برگردم: سال 1376 من از اینکه کاندیدای مورد نظر تو رأی آورد نگران آینده کشورم بودم چون او را یک فرد غربزده می دانستم که دل در گرو اندیشه ها و تئوری های بیگانگان دارد و با این حال وقتی مردم به او رأی دادند من با لبخند به تو تبریک گفتم و به قانون و رأی مردم و تنفیذ ولی فقیه تمکین کردم ولی وقتی کاندیدای مورد نظر من رأی آورد تو با ترش رویی و تندی به سوی من خدنگ انداختی و بدون هیچ سند و مدرکی با یک ادعای فاجعه آمیز به حیثیت ملی و شرافت 450 هزار مجری و ناظر انتخابات، ناجوانمردانه تهمت خیانت و شعبده بازی زدی و حوادث تلخ و تکان دهنده ای را رقم زدی
تو می گویی: "من نابودی شما رو آرزو نمی کنم" در حالی که وقتی از رییس جمهور منتخب تو انتقاد کردم مرگ مرا آرزو کردی و شعار دادی: "مرگ بر ضدّ رییس جمهور" ولی وقتی فرد منتخب من رییس جمهور شد علی رغم سیاه نمای ها و تهمت ها و توهین های بی سابقه ای که نثار رییس جمهور منتخب من کردی، هرگز علیه تو شعار مرگ ندادم.
دم از برابری و آزادی می زنی در حالی که وقتی در دانشگاه علم و صنعت پشت تریبون از رییس جمهور منتخب تو
آرمان های امام خمینی(ره) را مطالبه کردم، برابری و آزادی مرا به رسمیت نشناختی و مرا هو کردی و زمانی که در تأیید سخنان ضداستکباری ایشان شعار "مرگ بر آمریکا" سر دادم هر آنچه از پوستر مچاله شده و لنگه جوراب و ... در دسترست بود به سوی من پرتاب کردی و باز هم نابودی مرا آرزو کردی و علیه من شعار " مرگ بر طالبان" سر دادی!
آری، از نظر تو من اجازه نداشتم از رییس جمهور منتخب تو سؤال و انتقاد کنم ولی تو به خودت اجازه دادی در دانشگاه امیرکبیر عکس رییس جمهور منتخب مرا آتش بزنی و به او اهانت کنی. با این حال من آن روز هم علیه تو شعاری ندادم و مرگ تو را آرزو نکردم و حتی رییس جمهور منتخب من هم اعلام کرد هیچ برخورد قانونی با این جرمی که مرتکب شدی(توهین به رییس جمهور) صورت نگیرد.
نظام من آنچنان با مدارا با تو برخورد کرد که بر خلاف همه جای دنیا تعداد تلفات نیروهای سرکوبگرش از تعداد تلفات معترضین و آشوبگران بیشتر شد ولی با این روحیه و سوابق دیکتاتوری که از تو سراغ دارم نمی دانم اگر اداره نظام دست تو بود و من با ساز و کار نظام تو وارد رقابت های انتخاباتی می شدم و اینچنین بدون رجوع به ساز و کارهای قانونی و بدون ارائه یک برگ سند و مدرک به تو تهمت تقلب و خیانت می زدم و رو در روی تو و قانون و خواست و رأی اکثریت مردم می ایستادم و هر روز به بهانه ای، علیه نظام تو بلوا و آشوب به پا می کردم، با من چه می کردی؟
در آن صورت تو که از نظرت ریختن خون بی گناه چیزی نیست که ازش بگذری، به من هم حق می دادی که مدعی خون هایی شوم که خود باعث ریخته شدنشان شده ام؟


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/11/2::: ساعت 8:45 عصر

شماره ششم نشریه "همت" با ترسیم چهره هایی با عنوان "یاران هاشمی" در روی جلد آن چنین تداعی می کند که گویا این شماره ویژه نامه ای است که در تمام صفحات آن می خواهد به معرفی سابقه و شخصیت تک تک این چهره ها بپردازد و خط مشیطرح روی جلد نشریه همّت فکری و سیاسی همگی آن ها را بازگو کند. اما وقتی صفحات نشریه را ورق می زنیم فقط در کمتر از نیم صفحه، مقاله ای در شرح این تیتر آورده شده که فقط در این مقاله و برخی مقاله های دیگر به یک جریان کلی می پردازد و ضمن آن به اسم معدودی از این افراد اشاره می کند و به بهت و حیرت خوانندگان پاسخ نمی گوید که برخی شخصیت های ارزشی و ولایی و انقلابی (نظیر علامه جوادی آملی، آیت الله امامی کاشانی و ...) چرا با برخی شخصیت های منتسب به جریانات فتنه گر و خائن و وطن فروش یک کاسه معرفی شده اند؟
و با کمال تأسف چنان تصویر علامه جوادی آملی را بزرگتر و بالاتر از سایرین قرار داده اند که گویی ایشان منبع تغذیه فکری و سیاسی و اعتقادی این جریان است و این یک جفا و ظلم بزرگ و نابخشودنی در حق این مفسّر برجسته و کم نظیر قرآن کریم است.
نمی دانم عوامل این نشریه چقدر با آثار و افکار و نظریات و سوابق و موضع گیری های حضرت آیت الله جوادی آملی آشنایی دارند.
آن بزرگوار همواره جزو برجسته ترین چهره های تبیین کننده مبانی اندیشه اسلام ناب و آرمان های انقلاب و مرزبندی های آن با جریانات و عقاید و نحله های انحرافی بوده و هستند و در چالش های سنگین دهه های اخیر به بیان حکیمانه و شفاف این مرزبندی ها پرداختند.
در تبیین چالش های فکری چون علم و دین، عقل و دین، قرآن و زمان، سنّت و مدرنیزم و ...، در تبیین نظریه هایی چون وحدت حوزه و دانشگاه، اسلامی شدن دانشگاه ها و ...، در مقابله با سیل شبهه ها و هجمه ها علیه مبانی اسلام و انقلاب از سوی تکنوکرات های لیبرال مسلک کارگزاران سازندگی و تساهل مداران دوران اصلاحات و طرح مباحث انحرافی چون مدیریت علمی یا مدیریت فقهی؟، وکالت فقیه یا ولایت فقیه؟، بسط تجربه نبوی، پلورالیزم دینی و ...، در موضع گیری ها علیه جریانات سیاسی منحرف همچون کنفرانس فضاحت بار برلین، غائله 13 رجب سال 1376 و ... چهره این عالم ربّانی همچون خورشیدی درخشان در صف مدافعان ولایت می درخشد.
حال در شرایطی که ایشان علی رغم برخی از خواص به خطا رفته، از مواضع و افکار گذشته خود عدول ننموده است و در موضع گیری های اخیر هم با تفسیر آیاتی از قرآن کریم، کسانی را که مرتب دستشان به گوشی BBC است به عنوان بیمار سیاسی معرفی می کند و همگان را به قانون مداری و اطاعت از فرامین رهبری فرا می خواند آیا صحیح است چهره نورانی این مرد الهی را در کنار چهره بیماران و مجرمان سیاسی، حامیان آشوب طلبان، سران داخلی فتنه، منافقان جدید، خائنان وطن فروش، آقازاده های اشرافی زده، کسانی که با سکوت و مماشات و خفقان خیانت بار خود مهر تأییدی بر جریانات فتنه گر زدند، کسانی که با لجن پراکنی از لندن به مقام عظمای ولایت دهن کجی می کنند و ... قرار دهیم؟!
یکی از دوستان ذیل یادداشت بیماران سیاسی و سوژه کناره گیری علّامه جوادی آملی کامنتی با عنوان" یکی از دوستان شما" گذاشته و خطاهایی را از حضرت آیت الله جوادی آملی برشمرده اند که من مجال پرداختن به آن ها ندارم ولی اگر تمام این موارد اتهامی را هم صد در صد بپذیریم باز هم قرار دادن چهره مبارک ایشان در کنار چهره های خبیث جریانات طرف مقابل به هیچ وجه توجیه پذیر و قابل قبول نیست.
گرچه جریان فتنه گر در ماه های اخیر کوشیده است با تحریف و تقطیع سخنان و موضع گیری های این مرد الهی و بهره برداری تبلیغاتی از کناره گیری ایشان از امامت نماز جمعه قم(علی رغم اینکه ایشان در آخرین خطبه به صراحت نسبت به نظام و رهبری اعلام وفاداری کردند و پس از آن هم در تمام نماز‌های جمعه شهر قم، در صف اول نماز نشسته اند) این شخصیت بزرگوار را به نفع خود مصادره کنند ولی با اندک شناختی از افکار و اندیشه ها و موضع گیری های این عالم ربّانی به راحتی درمیابیم که شخصیت ایشان هیچ تناسب و سنخیتی با آن جریان منحرف ندارد و این یک حماقت تمام عیار است که به بهانه های واهی چنین شخصیتی را منتسب به جریان فتنه گر مقابل خود کنیم.
این شخصیت وارسته منتسب به جریان ارزشی و اصولگرای انقلاب است و منتسب کردن ایشان به جریان ناکثین و مارقین و قاسطین انقلاب اسلامی یک جفاکاری و ظلم آشکار نسبت به این بزرگوار و همچنین نسبت به خود جریان اصولگرا و ارزشی انقلاب تلقی می شود.
جالب اینکه شماره بعدی این نشریه در معرفی "امت امام خامنه ای" چهره علامه جوادی آملی هم ملاحضه می شود و اینگونه تصور می شود که احتمالاً متوجه سوتی زشت خود شدند و در سدد تعدیل برآمدند(حال بگذریم از اینکه این اقدام برای جبران عوارض اقدام ناشیانه قبلی کافی نبود) اما باز هم رفتار این نشریه جای تأمل دارد.
پس از توقیف نشریه، توزیع آن همچنان ادامه پیدا می کند و شماره بعدی این نشریه در شرایط توقیف با همان اسم و رسم و به همان سبک و سیاق قبلی به نام "ویژه نامه موج اندیشه" منتشر می شود و بالای این نام هم نوشته شده" به یاد شهید همّت" که تداعی کننده همان اسم قبلی نشریه است.
دقیقاً عین نشریه "پیام دانشجوی بسیجی" در دهه هفتاد که وقتی فرمانده وقت نیروی مقاومت بسیج(سردار افشار) به نام این هفته نامه اعتراض کرد و طبق قانون قرار شد کلمه "بسیجی" از نام این نشریه حذف شود، با یک موذی گری و دهن کجی به قانون گرچه نام "بسیجی" را حذف کردند اما جمله ای از امام خمینی(ره) در کنار نام این نشریه آوردند و در آن کلمه "بسیجی" را به رنگ قرمز درآوردند تا این کلمه در کنار نام "پیام دانشجو" تداعی کننده همان نام قبلی نشریه باشد.
نشریه "همت" هم گرچه در بیان علت توقیف خود، این نشریه را قربانی روابط فامیلی در قوه قضاییه می داند ولی اگر این مسأله هم واقعیت داشته باشد به هر حال باید در برابر قانون تمکین کرد و از روش های قانونی دنبال احقاق حق خود بود و از لجبازی و دهن کجی به قانون خودداری کرد. یعنی همان انتقادی که در برابر طرح کنندگان بحث تقلب در انتخابات مطرح می کنیم و در گذشته نسبت به روزنامه های زنجیره ای توقیف شده داشتیم به همین نشریه"همت" وارد است.
در پایان هشدار می دهم که این قبیل رفتارها و ادبیات برخی مقالات این نشریه ممکن است آن ها را به سرنوشت طبرزدی و نشریه پیام دانشجوی بسیجی دچار کند مگر اینکه در رفتار خود تجدید نظر کنند و در سدد اصلاح برآیند که در این زمینه می توانند به آرشیو نشریه "پیام دانشجوی بسیجی" سری بزنند و سیر تندروی و انحراف در این نشریه را مورد بررسی قرار دهند و درس عبرت بگیرند.
همچنین می توانند به مصاحبه حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز با امیرحسین فردی مراجعه کنند آنجا که درباره شخصیت محسن مخملباف گفتگو می کنند:
جناب فردی! شما در گذشته با محسن مخملباف سابقه دوستی و همکاری داشتید. چرا مخملباف عوض شد؟
اتفاقاً مخملباف اصلا عوض نشده! آن زمان هم تند و عصبی و یکدنده و پرخاشگر بود، حالا هم همین خصوصیات را دارد.
ولی آن دوره علیه ضدانقلاب تند بود و الان علیه انقلاب.
برای محسن، تند بودن ملاک است، نه انقلاب و ضدانقلاب. مشکل او این بود که قبل از تهذیب نفس و تحصیل اخلاق پا در گلیم فرهنگ و سیاست گذاشت و الا الان هم محسن، همان محسن حوزه هنری است. الان هم دارد فحش می‌دهد،‌ آن زمان هم ناسزا می‌گفت. فقط مخاطب داد و بیدادهایش فرق کرده.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/10/25::: ساعت 7:28 عصر

پس از حماسه عظیم 9 دی، سبز ها چنان مستأصل و درمانده شدند که به جای درک پیام این حماسه، در اقدامی مذبوحانه و گستاخانه مردم عاشواریی را که با قلب جریحه دار شده از هتک حرمت عزای حسینی به صحنه آمدند، به مشتی مردم شاه دوست تشبیه کردند که در مراسم حکومتی رژیم ستمشاهی(20 فروردین 1357) در شهر تبریز شرکت کردند و به نقل از روزنامه اطلاعات(21 فروردین 1357) "بار دیگر علاقه و دلبستگی قلبی خود را نسبت به سه اصل مقدس نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه و ملت ابراز داشتند و نشان دادند که تحریکات گروه معدودی اخلالگر و مزدور بیگانه ، نمی تواند در ایمان و اعتقاد راسخ آنها کوچکترین خللی وارد سازد." تا بدینوسیله رژیم شاه دستاویزی برای سرکوب انقلابیون بیابد.
دیگه از این وقیحانه تر نمی شد درباره این ملت رشید انقلابی قضاوت کرد!
لطفاً به این سه سؤال پاسخ "آری" یا "خیر" بدهید:
1- قبول دارید رژیم شاه رژیمی فاسد و ستمگر و ظالم و نامشروع و ضدمردمی بود؟
2- قبول دارید که این رژیم فاسد و ستمگر و ظالم و نامشروع و ضدمردمی با کودتای 28 مرداد و با حمایت آمریکا و انگلیس سر کار آمد و تقویت شد؟
3- آیا ماهیت و اهداف و استراتژی آمریکا و انگلیس از آن زمان تا کنون تغییر یافته؟
حال پاسخ دهید که امروز آمریکا و انگلیس با رسانه های VOA و BBC حامی جنبش سبز هستند یا حامی نظام اسلامی؟
حال پیدا کنید عناصر فاسد و ستمگر و ظالم و نامشرع و ضدمردمی را
اگر مردم انقلابی را که علیه شاه وابسته به آمریکا و انگلیس قیام کردند محق می دانید، حال چطور وقتی علیه فتنه گران مورد حمایت آمریکا و انگلیس به صحنه می آیند، آن ها را محق نمی دانید؟
فکر نکنم در طول تاریخ جریانی مثل شما سبزها پیدا بشه که در طول حدود 8 ماه این همه تناقضات مسخره و مضحک در آن جمع شده باشد. واقعاً خودتون خنده تون نمی گیره؟


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 88/10/15::: ساعت 8:25 عصر

جناب عطاء الله مهاجرانی در یادداشتی با عنوان " حقیقت کجاست؟" از برخی بزرگان نظام(از جمله مقام معظّم رهبری) پرسیده اند: شما آقایان از کجا مطمئن و معتقدید که حقیقت پیش شماست... ؟
حال بگذریم از اینکه ایشان قائل به پلورالیزم و تکثرگرایی هستند و معتقدند همه یک بهره ای از حقیقت دارند و حقیقت مطلقی(حتی قرآن کریم و پیامبر خاتم) وجود ندارد. شیعه و سنی و مسیحی و مسلمان و حتی وهّابی ها و بهایی ها(این فرقه های ساخت دست آمریکا و انگلیس) همه بهره مند از حقیقت هستند و هیچ حقیقت خالصی در دنیا وجود ندارد. حقیقت هیچ جایی نیست. حقیقت متکثر شده و در همه جا و بین همه (حتی متضادها) پخش شده(خوب درسمو پس دادم استاد مهاجرانی؟)
اما ما به این اراجیف معتقد نیستیم و یک راه مستقیم بیشتر نمی شناسیم و آن راه اسلام و دین پیامبر ختمی مرتب(صلّی اللّه علیه و آله) است که خداوند متعال در قرآن کریم پیروان و دشمنان این راه روشن و نورانی را معرفی کرده و قطعاً حقیقت هر جایی باشد نزد دشمن ترین دشمنان دین خدا نیست و هر کس اندک بصیرتی و اندک شنوایی و بینایی داشته باشد می داند که امروز آمریکا و انگلیس و صهیونیست ها دشمن ترین دشمنان دین الهی روی زمین هستند.
در حقانیت راه ما همین بس که هر کس با این نظام اسلامی و  ولایت فقیه قهر می کند سر از آخور دشمن ترین دشمنان دین الهی فرو می برد.
آقای مهاجرانی و امثالهم هم اگر سر از آخور BBC و VOA در بیاورند و سر و روی خود را با آب ولایت شستشو دهند، حقیقت را به سادگی می یابند.
ایشان در این یادداشت باز هم درباره علّامه جوادی آملی سخن گزافه بر قلم رانده است و باز هم ادعا نموده که این مرد الهی با نظام مقدس جمهوری اسلامی قهر کرده است و من باز هم در اینجا سخنان آخرین خطبه نماز جمعه معظّم له را می آورم تا باز هم مقام و مرتبت کسی را که سر در آخورBBC برده است، نمایان سازم:
« فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ » فرمود: آنهایی که مرض در قلبشان دارند مرتب دستشان به گوشی BBC است،هی گرایش به او دارند، هی با او تلفن می کنند. هی از او گزارش می کنند. این یک مرض است، این مرض را معالجه کنید، فرمود:« فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ » نه « یُسَارِعُونَ الیهِمْ » این ها اصلاً در جمع آنها هستند، مرتب با بیگانه ارتباط دارند، یعنی این ارتباط با بیگانه، یعنی کسی که دویست سال این کشور را غارت کرد، یا کسی که صد سال غارت کرد، یا کسی که شصت سال غارت کرد، بالاخره غارت نامه ی این ها معلوم است. غارت نامه ی انگلیس معلوم است، غارت نامه ی آمریکا و برخی از أقاربش هم معلوم است، این که دیگر تاریخ بیهقی نیست، خیلی از این غارت ها را در زمان خودمان دیدیم. یک وقت است که ناصح التواریخ نوشته، تاریخ بیهقی نوشته و برویم پژوهش کنیم، خیلی نیاز به پژوهش ندارد، خیلی از کسانی که در سن شان هفتاد هست و بیشتر، درمتن این غارت نامه بودند...، پس غارت نامه ی همه ی این ها معلوم است.
در سوره ی مبارکه مؤمنون فرمود که این ها خودشان را معالجه کنند، بالاخره اشکال و انتقاد هست ولی در چهارچوب قابل حل است، اما تا یک خبر شد به خارج و از آنها کمک بگیریم، این مرض است « فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ » بعد حرفشان این است که خوب اگر نظام ما شکست خورد و آنها برگشتند ما چه کنیم؟« یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ » شاید اوضاع برگردند، فرمود:« فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ » خدا هست، همیشه بود و همیشه هست و همیشه یاور دین است، بعد شما شرمنده می شوید، کاری نکنید که در آن عذاب آخرت باشد و خزی دنیا... (متن کامل خطبه)


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 88/10/8::: ساعت 9:35 عصر

این ها گرگ های که هستند که اینطور قلاده شان باز شده؟
این ها به چه معتقدند که حتی در روزی که مسیحیان به احترام عاشورا جشن های کریسمس خود را تعطیل کرده اند اینچنین وحشیانه به عزادارن حسینی و اموال عمومی مردم عزادار حمله می کنند؟
چه خوردند که اینطور روز عاشورا سوت و کف می زنند و هلهله می کنند؟
چه طایفه ای روز عاشورای 1370 سال قبل سوت و کف می زدنند و هلهله می کردند؟
استغفرالله. آخه من به گرگ ها توهین کردم. کدام گرگی اینچنین وحشیانه رفتار می کند؟
آری، این ها گرگ نیستند. این ها جنود ابلیسند که روزی در رکاب نمرود و فرعون بودند، روزی در رکاب ابوسفیان و ابوجهل، روزی در رکاب معاویه و یزید ... و امروز در رکاب صهیونیست ها و شیطان بزرگ، آمریکای جهان خوار

باز هم باید عارمان بیاید مرگ بر آمریکا بگوییم؟ باز هم اعتراض می کنند که چرا این ها را منافق خطاب می کنیم؟
باز هم برای اثبات عدم جدایی دین از سیاست باید دلیل بیاوریم؟ دلیل از این واضح تر؟ به قول علّامه جوادی آملی، اگر دینداران دست از سیاست بردارند سیاست مداران مکار دست از دین مردم برنمیدارند و تا همه آثار و نمادهای دینی را محو نکنند از پای نمی نشینند.
حامیان فرقه موسوی با کف و سوت، غذاهای نذری عزاداران حسینی را بر زمین ریختند
گزارش تصویری عاشورای اغتشاش گران
تصاویر جدید از حرمت‌شکنان روز عاشورا

 حوادث و عکسهای عاشورای امسال و مظلومیت نظام


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 88/9/29::: ساعت 5:10 عصر

همین دو سه روز گذشته در بحثی ذکر خیری کرده بودم از رنجنامه مرحوم سید احمد خمینی خطاب به شیخ تازه درگذشته.
من تازه دقت کردم متوجه شدم نگارش این رنجنامه زمانی است که امام خمینی(ره) در بیمارستان بستری بوده که در نهایت منجر به عروج ملکوتی ایشان شد(تا آنجایی که یادم می آید امام روز دوم اردیبهشت 68 بستری شدند).
یادم می آید همان سال 68 یا 69 بود که شیخ حسین انصاریان به نقل از پزشکان معالج امام(ره) درباره علت بستری شدن ایشان می گفت از بس که امام(ره) اواخر عمرش خون دل خورده بود دچار ناراحتی های گوارشی شده بود.
من در اینجا ضمن درج بخشی از بحثی که به تازگی داشتم،
جمله آخر این رنجنامه را در پایان  می آورم.

پرسیدی:
تا حالا کسی از جماعت جنبش سبز جلوت عکس امام رو پاره کرده؟
پاره کردن عکس امام(ره) حکایت از کینه ای داره که این طیف نسبت به ایشان دارند.مهم نیست که ما صحنه پاره کردن عکس امام را دیده باشیم، مهم اینه که این کینه کاملاً درک و احساس بشه
هر نوجوون تازه آشنا شده با امام میدونه که ایشون فرمودند:" جمهوری
اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد"
همچنین ایشون فرمودند: "مردم شرعاً مکلفند که جمهوری
اسلامی را حفظ کنند و حفظ به این است که در صحنه باشند"
مردم(از جمله همین کفن پوشای مورد اشاره شما) همه با چشم خود دیدند و شنیدند که این جماعت به اصطلاح جنبش سبز شعار دادند:" استقلال، آزادی، جمهوری
ایرانی"
این شعار حکایت از چی داره؟ جز دهن کجی به شعارها و آرمان ها و دغدغه های امام خمینی(ره) دلیل دیگه ای میتونه داشته باشه؟
همین امروز گشتم پیدا کردم. اولش شک داشتم ولی گشتم توی انباری کتاب "رنجنامه حجت الاسلام سید احمد خمینی خطاب به حضرت آیت الله منتظری" رو پیدا کردم. بله حدسم درست بود. این رنجنامه در زمان حیات حضرت امام(ره) نوشته شده(9/2/1368) و من هم موقع انتشارش کامل و با دقت خونده بودم. به شما هم توصیه می کنم بخونید. اگه توی اینترنت پیدا نشد بیا کتابشو بهت بدم
ببین امام عزیز ما چه خون دلی از این شیخ ساده لوح خورده اونوقت این جماعت به اصطلاح جنبش سبز میرن از ایشون مشاوره سیاسی می خواهند و دیدیم و شنیدیم که در تمجید از او شعار می دادند. آیا این جز حکایت از کینه این افراد نسبت به امام خمینی(ره) داره؟
قبول ندارید که جمع نقیضین محال است؟ چگونه می توان هم نسبت به امام راحل(ره) محبت ورزید و هم با دشمنان امام(ره) همراهی کرد و مرید افرادی شد که خون به دل ایشان کردند؟
بیا پیام استقامت سال 67 امام عظیم الشأن رو بهت بدم ببین کجاش با شعار " نه غزه نه لبنان" جماعت به اصطلاح جنبش سبز  سازگاره؟
شما باید دوستان خود را در این جماعت به اصطلاح جنبش سبز تشویق کنید که شجاعت به خرج دادند و از بین یکی از دو نقیض بالاخره یکی را انتخاب و از دیگری اعلام انزجار و نفرت کردند و در حقیقت به توصیه سیاوش قمیشیشون عمل کردند که می خوند:
برای یک بارم که شده قد بکش از پشت نقاب

و امّا جمله آخر این رنجنامه:
حضرت آیت الله! اگر از منافقین و لیبرال ها و طیف مهدی هاشمی جدا نشوید، مطمئن باشید تمامی حزب اللّهی ها در آخرت در مقابل پیامبر اکرم(صلّی الّله علیه و آله) جلوی شما را خواهند گرفت.والسّلام علی من اتّبع الهدی- 9/2/1368 – احمد خمینی
امیدوارم این سند تاریخی تجدید چاپ شود و در اختیار نسل جوان قرار بگیرد تا دوستداران حضرت روح الله(ره) بدانند ایشان در اواخر عمر با برکت خود چه خون دلی از برخی یاران ساده لوح خود خوردند. بیایید متن این رنجنامه را برای برخی ساده لوحان امروز فوروارد کنیم تا تاریخ تکرار نشود.  

بخشی از
سخنان افشاگرانه "عبدالله نوری" درباره خون دل هایی که منتظری به امام داد : باز آقا سید احمد آقا آن روز گفت که: "یک روز بعد از این که حکم استعفای آقای منتظری را امام امضاء کرد، وارد اتاق شدم، ‌دیدم نامه آقای منتظری در دستش هست، ‌از زیر عینک قطرات اشک، آمده روی محاسنش، دارد گریه می کند. نشستم کنار امام، البته با صدا گریه نمی کرد؛ فقط اشک می ریخت و نامه آقای منتظری را داشت می خواند. نشستم کنار امام. امام همچنان مشغول اشک ریختن و خواندن نامه بود. خواستم که امام، چون دکترها گفته بودند که خیلی مراقبش باشید، ‌نگذارید گریه کند، ناراحت بشود. ‌سرم را بردم جلو، توی صورت آقا نگاه کردم که یعنی من دارم می بینم که داری گریه می کنی، بلکه آقا دست از گریه بردارد. آقا عینکش را گذاشت توی پیشانیش و یک نگاهی به من کرد، گفت: "احمد! تعجب می کنی من دارم گریه می کنم؟!"
من دیگه هیچی جواب ندادم!
گفت:  "احمد! به خدا دیگر کمرم شکست. به خدا دیگر اصلا دلم نمی خواهد زنده بمانم ... تو هم دعا کن خدا دیگر مرگ بابایت را برساند. یک عمر فریاد زدم ولایت فقیه، حالا خودم با دست خودم، باید قسمت اعظم این ولایت فقیه را ذبح کنم، قربانی کنم! احمد تعجب می کنی؟ به خدا کمرم شکست!

متأسفانه من نمیدونستم صفحه نظرات این یادداشت فعال نیست. با پیگیری که کردم الان دیگه مشکلی نداره و میتونید نظر بدید. با تشکر و معذرت


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 88/9/26::: ساعت 11:57 صبح

حامیان میرحسین موسوی و پشتیبانان انسان دوستشان در رسانه های غربی همواره با انعکاس صحنه های بعضاً ساختگی یا گزینشی از برخی رفتارهای خشونت آمیز علیه آشوبگران، از حامیان نظام و بسیجیان می خواهند با دیدن این صحنه ها به طور کلی از بسیج و سپاه و پلیس و حتی مقام معظم رهبری و کلیت نظام اعلام تنفر و بیزاری کنند و برای همیشه دست از حمایت از نظام اسلامی بردارند.
این در حالی است که خودشان هرگز مسؤولیت هیچ رفتار خشونت آمیز و هنجارشکنی و ستیز با مقدسات و آرمان های امام(ره) را نمی پذیرند و به جای اعلام انزجار و تنفر از اینگونه رفتارها و شعارهای م
غایر با ادعاهایشان، همواره به توجیه و تأویل های غیر قابل قبول روی می آورند.
نمونه اخیرش همین آشکار شدن کینه مخفی برخی از حامیان موسوی علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی است که در دانشگاه تهران اتفاق افتاد.
من در اینجا با کپی برداری از بیانیه میرحسین موسوی در این خصوص می خواهم در مقابل کلیپ صحنه برخورد خودروی پلیس با یک موتوری(که البته به دروغ تیتر "زیر گرفتن ..." برایش انتخاب شده) اظهار نظر کنم تا ببینم این طرز توجیه و عکس العمل غیر شفاف و فرافکنی برای خودشان قابل قبول است یا نه؟
پلیس‌نیوز:  یکی از مسؤولین پلیس زیر گرفتن موتوری ها را در جریان وقایع 16 آذر کاملاً مشکوک و یک اقدام ضدانقلابی دانست.
 
وی در پاسخ به این سؤال که موضع شما درباره زیر گرفتن موتوری ها و قرار دادن این صحنه در فیس بوک چیست، گفت:"مردم همه جان و مالشان محترم است و قطعاً هیچ پلیس منصف و مؤمنی به خود اجازه نمی دهد چنین جنایتی در حق مردم بکند "
 
ایشان افزود:"کسانی که به پلیس منتسب هستند هرگز کوچکترین برخورد خشنی علیه مردم را جایز نمی دانند و حفظ جان و مال مردم را واجب می‌دانند. اطمینان دارم که هیچ پلیسی هرگز دست به چنین اقداماتی نمی‌زند زیرا همه می‌دانیم که نیروهای پلیس به مردم عشق می‌ورزند و حاضرند برای حفظ امنیت آنان جانفشانی کنند."
 
ایشان گفت:"اطلاعات دقیقی درباره اینکه اصولاً چنین کاری صورت گرفته باشد ندارم کما اینکه درباره عاملان این اقدام نیز اطلاعات روشنی نداریم ولی به هرحال اگر چنین کاری صورت گرفته باشد این یک اقدام مشکوک است و قرار دادن آن صحنه ضدانقلابی در فیس بوک اقدام نادرستی بود. از رسانه‌های بیگانه که همواره درحال دشمنی با نظام جمهوری اسلامی هستند انتظاری جز این نیست که با سؤ استفاده از این قبیل حوادث مرتکب چنین اقدامی بشوند اما انتشار چنین تصاویری توسط برخی افراد در داخل کشور به هیچ وجه قابل قبول نیست"


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 88/9/10::: ساعت 10:27 عصر


همانطور که پیش بینی می شد کناره گیری حضرت علّامه جوادی آملی از ایراد خطبه های نماز جمعه قم نیز سوژه نخ نمایی شد برای بیمار دلان و داستان سرایان و خیال پردازان سیاسی.
این در حالی است که این مفسّر عظیم الشّأن قرآن حیکم همواره(از جمله پس از انتخابات ریاست جمهوری سال جاری) در خطبه های نماز جمعه قم از نظام اسلامی حکیمانه دفاع کردند و با تفسیر آیات الهی مشت منافقان جدید را باز کردند و چهره واقعی بیماران سیاسی را برای مردم آگاه و بصیر نمایان ساختند و در آخرین خطبه شان نیز غزل خداحافظی خود را با تکریم و تمجید از مقام معظم رهبری و افراد و نهادهای منتسب به نظام همراه ساختند.
خودتان قضاوت کنید که آیا این لحن فردی است که مانند امام جمعه سابق اصفهان(آیت الله طاهری) از نظام قهر و کناره گیری می کند؟: 
پنج آذر یعنی دیروز فرمان امام راحل سالروز تشکیل بسیج مستضعفان بود. این نیروی با اخلاص الاهی در دفاع مقدس تلاش و کوشش کرده است. برای حفظ نظام تلاش و کوشش کرد و می کند و امیدواریم همگان هم حق شناسِ این نیروی با اخلاص باشند و هم این ها مواظب باشند که غربال شوند و مبادا خدای ناکرده کسی در این ها نفوذ بکند و هم این ها مستقیم تر حرکت کنند و هم مردم قدرشناس تر باشند تا ان شاء الله به برکت این نیروی با اخلاص این کشور ولی عصر به دست صاحب اصلی اش برسد... آخرین عرضم، غزل خداحافظی است ... در پایان از رهبری و شورای محترم سیاست گذاری نماز جمعه از یک سو و ائمه بزرگ و بزرگوار نماز جمعه ی قم از سوی دیگر، شما نمازگزاران، برادران و خواهران قم که در کنار بارگاه ملکوتی کریمه ی اهل بیت بار یافتید از سوی دیگر، از ستاد برگزاری نماز جمعه از سوی چهارم، آستانه ی مبارکه فاطمه ی معصومه از جهت پنجم، همه ی نیروهای حافظان و خدمتگزاران و برگزار کنندگان این مراسم با جلال و شکوه از سوی پنجم و ششم و هر کسی که بالاخره در اقامه ی این عمود دین تلاش و کوشش کرده است، حق شناسی می کنیم. (متن کامل آخرین خطبه ایشان)
اما اگر کسی واقعاً بیماری نداشته باشد، با مراجعه به سایت نماز جمعه قم و رجوع به متن کامل خطبه های معظم له پس از انتخابات ریاست جمهوری سال جاری در می یابد امثال آقای مهاجرانی - که در مصاحبه با شبکه استعمار پیر(بی بی سی فارسی) سفره دلش را برای بیگانگان باز می کند- حقیرتر از آن هستند که درباره این عالم فرزانه و بزرگوار اظهار نظری کنند.

خطبه سوم مهر ایشان را با دقت بخوانید و ببینید از نظر این مفسّر عظیم الشّان قرآن کریم چه کسی دارای بیماری سیاسی است؟: 
اما در سوره ی مائده آنهایی که بیماری سیاسی دارند در قلبشان این مرض هست، ذات اقدس الاه به رسول خود سفارش کند که به آنها بگو « فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ » فرمود: آنهایی که مرض در قلبشان دارند مرتب دستشان به گوشی BBC  است،هی گرایش به او دارند، هی با او تلفن می کنند. هی از او گزارش می کنند. این یک مرض است، این مرض را معالجه کنید، فرمود:« فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ » نه « یُسَارِعُونَ الیهِمْ » این ها اصلاً در جمع آنها هستند، مرتب با بیگانه ارتباط دارند، یعنی این ارتباط با بیگانه، یعنی کسی که دویست سال این کشور را غارت کرد، یا کسی که صد سال غارت کرد، یا کسی که شصت سال غارت کرد، بالاخره غارت نامه ی این ها معلوم است. غارت نامه ی انگلیس معلوم است، غارت نامه ی آمریکا و برخی از أقاربش هم معلوم است، این که دیگر تاریخ بیهقی نیست، خیلی از این غارت ها را در زمان خودمان دیدیم. یک وقت است که ناصح التواریخ نوشته، تاریخ بیهقی نوشته و برویم پژوهش کنیم، خیلی نیاز به پژوهش ندارد، خیلی از کسانی که در سن شان هفتاد هست و بیشتر، درمتن این غارت نامه بودند...، پس غارت نامه ی همه ی این ها معلوم است.
در سوره ی مبارکه مومنون فرمود که این ها خودشان را معالجه کنند، بالاخره اشکال و انتقاد هست ولی در چهارچوب قابل حل است، اما تا یک خبر شد به خارج و از آنها کمک بگیریم، این مرض است « فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ » بعد حرفشان این است که خوب اگر نظام ما شکست خورد و آنها برگشتند ما چه کنیم؟« یَقُولُونَ نَخْشَى أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ » شاید اوضاع برگردند، فرمود:« فَعَسَى اللّهُ أَن یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِّنْ عِندِهِ فَیُصْبِحُواْ عَلَى مَا أَسَرُّواْ فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ » خدا هست، همیشه بود و همیشه هست و همیشه یاور دین است، بعد شما شرمنده می شوید، کاری نکنید که در آن عذاب آخرت باشد و خزی دنیا... (متن کامل خطبه)
و در پایان این هم دلیل کناره گیری ایشان


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 88/8/10::: ساعت 9:59 عصر

قابل توجه طرفداران ایجاد ترافیک به اصطلاح سبز در روز 13 آبان
اول اینکه لااقل اسمش را ترافیک
 سیاه بگذارید تا ملّت بهتون نخندند. آخه ایجاد ترافیک در این شهر آلوده چه تناسبی با رنگ سبز داره؟!

دوم اینکه اگه واقعاً طرفدار سبزی و آبادی هستید بروید به جای این جنگولک بازی ها، در خیابان ها به تعداد کشته ها و مفقودین خیالی تان(مثلاً 200 تا شامل سعیده پورآقایی، عاطفه امام و ...) درخت کاج بکارید.

درخت کاج کمترین مصرف آب و هزینه نگهداری را دارد و در عین حال بیشترین تأثیر را در کاهش آلودگی هوا دارد.

البته بگذریم از اینکه برخی مدیران بی کفایت شهری در دوره های گذشته هی چمن کاشتند که بیشترین مصرف آب و هزینه نگهداری را دارد و در عین حال کمترین تأثیر را در کاهش آلودگی هوا دارد.

همچنین قابل توجه جامعه مهندسین محیط زیست ایران که گویا در انتخابات ریاست جمهوری از میرحسین موسوی حمایت کردند. حالا کجا هستند که در حمایت از محیط زیست شهروندان بیانیه صادر کنند و با ایجاد ترافیک سیاه توسط معدودی مرفه بالا شهرنشین مخالفت کنند؟

گروه سلامت روزنامه جام جم: یک متخصص بیماری‌های داخلی گفت: در شهرهای بزرگ که با مشکل آلودگی هوای ناشی از ترافیک مواجه هستند، انتشار سرب موجود از بنزین خودروها در هوا موجب مسمومیت می‌شود
دکتر مجتبی توکلی در گفتگو با ایسنا اظهار کرد: سرب و گازهای گوگردی مهم‌ترین آلاینده‌های هوا در کلانشهرها هستند و در صورتی که تراکم خودروها بیش از حد افزایش یابد، موجب مسمومیت و مشکلات تنفسی شهروندان می‌شود

وی افزود: سرب موجود در سوخت خودروها، موجب مسمومیت می‌شود. همچنین گازهای گوگردی منتشر شده در هوا مشکلاتتنفسی در شهروندان کلانشهرها ایجاد می‌کند.

توکلی تصریح کرد: کودکان، افراد مسن و افرادی که به بیماری‌های مزمن قلبی و ریوی مبتلا هستند، گروه‌های در معرض خطر آلودگی ترافیکی هستند.
وی خاطرنشان کرد: تنها راه پیشگیری از بروز مشکلات ناشی از آلودگی ترافیکی، حضور نیافتن در مکان‌های پرترافیک یا استفاده از ماسک‌های مخصوص برای پیشگیری از ورود گازهای آلاینده به دستگاه تنفسی است.

این متخصص بیماری‌های داخلی تاکید کرد: مشکلات ناشی از آلودگی ترافیکی در شهرهای بزرگ به صورت مزمن در شهروندان بروز می‌کند. افراد در ابتدا متوجه مشکل نمی‌شوند و با گذشت زمان و وخیم شدن بیماری، فرد متوجه آسیب‌های ناشی از آلودگی هوا می‌شود
. وی گفت: احساس ضعف، بی‌حالی، سردرد و کم خونی از عوارض آلودگی هوا در شهرهای بزرگ است
http://www.jamejamonline.ir/Papertext.aspx?newsnum=100921189702  


 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک