سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 709219

  بازدید امروز : 39

  بازدید دیروز : 67

تکلیف الهی

 
[دانشمند] هنگامی که از آنچه نمی داند پرسیده شد، ازگفتن «خداوند داناتر است» خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: چهارشنبه 90/6/9::: ساعت 11:37 عصر

امروز به لطف و مدد رسانه ملّی و ده ها جریده ریز و درشت دیگر همه می دانیم آن فوتبالیستی که از رییس جمهور وقت نشان شجاعت گرفت چگونه در بازی با استیل آذین دستور توقف بازی جوانمردانه را به بازیکنان تیمش صادر کرد تا نشان دهد در منطق او شاخص شجاعت در اسلام(أشجع النّاس من غلب هواه) موضوعیت ندارد اما وقتی در برنامه خنده بازار، مصاحبه های سخیف و بی ادبانه اش مورد تمسخر قرار می گیرد یادش می افتد لزوم رعایت اخلاق و ادب اسلامی را به رسانه ملّی گوشزد کند!

همه می دانیم آن فوتبالیست دیگری که کاپ اخلاق گرفت و خادم افتخاری حرم رضوی شد چگونه خبرنگار شیرازی را مورد ضرب و شتم قرار داد، با لگد به صورت تماشاگر اهوازی زد و ... سپس اندکی پس از اعلام محرومیت یک ساله اش، سرمربی تیم استقلال اهواز شد و باز هم رسانه ملّی جمهوری اسلامی - آن هم در شبکه آموزش!- با او گل گفت و گل شنفت که وقتی 12 ساله بود ناهار چه می خورد و چه می پوشید و ...

... اما هنوز بعد از گذشت 24 سال از ماجرای انتشار نامه های تکان دهنده یک نوجوان 17 ساله در نشریه زن روز مورخ 5 اردیبهشت 1366 و قرائت متن کامل این دو نامه توسط شیخ حسین انصاریان در یکی از منبرهای پرمخاطب ایشان در اواخر ماه مبارک رمضان سال 66، هنوز هیچ نام و نشانی(به جز نام های کوچک امین یا امیر) از این اسوه مبارزه با نفس نداریم .
 تعداد رسانه هایی که طی دو دهه اخیر به انتشار مجدّد این نامه ها پرداختند شاید به زحمت به تعداد انگشتان یک دست برسد(1) و علی رغم اینکه تا اواخر دهه 60 نوار آن سخنرانی با عنوان"مبارزه با نفس" در همه مراکز عرضه محصولات فرهنگی موجود بود، امروز دیگر هیچ کجا خبری و اثری از این محصول فرهنگی نیست. فضای سایبر را هم که جستجو کردم فقط یکی دو جا فایل های این سخنرانی را پیدا کردم که البته هر چه تلاش کردم قابل دانلود یا قابل اجرا نبودند.

با این وصف فکر می کنید از بین متولّدین دهه های 60 و 70 چند نفر ماجرای یوسف 17 ساله انقلاب را شنیده اند و یا خوانده اند؟
هرچند حضرت یوسف(علیه السّلام) در خانواده نبوّت تربیت شده بود و فتنه زلیخا هم فقط یک بار برایش اتفاق افتاد اما یوسف 17 ساله ما در یک خانواده ای بی دین رشد یافته بود و هر روز که از مدرسه به خانه می آمد روزی 10 ساعت در برابر وسوسه شیطانی دختر خاله اش قرار می گرفت.
این فایل های صوتی را که بارگذاری کردم هرکدام حدود 10 دقیقه شامل سخنرانی شیخ حسین انصاریان در اواخر ماه مبارک رمضان سال 1366 است که در آن پس از ذکر مقدماتی کوتاه، متن نامه های این نوجوان را قرائت می کند:

فایل صوتی قسمت اول، شامل: مقدّمه- ویژگی عارف از نظر حضرت علی(علیه السّلام)

فایل صوتی قسمت دوم، شامل: ادامه مقدّمه- آدرس عارف در قرآن کریم

فایل صوتی قسمت سوم، شامل: شروع قرائت نامه اول- حالا اونایی که میگن نمیشه و وقتی آدم گرفتار شهوت میشه محکوم میشه این دو تا نامه رو عنایت بکنند.

فایل صوتی قسمت چهارم، شامل: ادامه نامه اول(... تنها کارهای دختر خاله ام را در یک جمله خلاصه می کنم:"درخواست از من برای انجام بزرگترین گناه کبیره" ... دوست داشتم در خانواده ای فقیر زندگی می کردم و زشت ترین پسر روی زمین بودم ولی گیر این دختر خاله شیطان صفت نمی افتادم که نمی گذارد تا قبل از ازدواج پاک بمانم...) - شروع قرائت نامه دوم- من متن این دو تا نامه رو خوندم که نوار بشه بعداً همه گوش بدن، این همه دیگه نامه ننویسن هر شب که ما نمیتونیم خودمون رو نگه داریم، چیکار کنیم  ... حدود یک هفته بعد از اینکه برای شما نامه ای نوشتم و گفتم خواهر خوانده ام من را ترغیب به گناه کبیره زنا می کند ، شبی در خواب دیدم ...

فایل صوتی قسمت پنجم، شامل: ادامه نامه دوم(من می روم اما بگذار این دختر فاسد بماند ... هیچ گناه کبیره ای ندارم و برای گناهان ریز و درشت دیگرم از خداوند طلب مغفرت می کنم. من می روم ولی بگذار پدر و مادرم که هر دو دکتر هستند و ادعای تمدّن می کنند بمانند و به افکار غربزده خود ادامه دهند. امیدوارم که به زودی از خواب غفلت بیدار شوند ... قلبم با شنیدن کلمه شهادت تندتر می زند و عطش پایان ناپذیری در رسیدن به این کمال در وجودم شعله می کشد ...)

فایل صوتی قسمت ششم، شامل: در رثای اسوه مبارزه با نفس- مو کز سوته دلانم چون ننالم/مو کز بی‌حاصلانم چون ننالم/نشتـــه بلبلان با گــل بنـالـند/مو که دور از گلانم چون ننالم

گرچه دم مسیحای امام عزیز بسیاری از این عرفای بی نظیر و کم سن و سال را تربیت کرد که چه بسا با وجود فراهم بودن شرایط گناه و تمتّع از لذّات نفسانی سخیف در خانواده و محیط اطرافشان، یوسف وار به همه این زخارف پشت پا زدند ولی همانطور که "حسین فهمیده" در نبرد با دشمن بیرون به عنوان یک شاخص ایثار و ایمان و شجاعت به خصوص برای نوجوانان مطرح شده است، جا دارد این جوان 17 ساله نیز به عنوان سمبل مبارزه با نفس و دشمن درون به نسل جوان معرفی شود تا شاخصی باشد برای ملاک شجاعت در اسلام(أشجع النّاس من غلب هواه) و معرفی یک انسان طراز جمهوری اسلامی(2) در برابر قهرمانان تقلّبی(3) که فرسنگ ها با این شاخص ها فاصله دارند.

دست اندرکاران آن روز مجله زن روز که نام خانوادگی شهید و حتی نام دبیرستان و مدیر مدرسه را به خاطر حفظ آبروی خانواده اش مخدوش کردند و با توجه به جواب دیرهنگام و سربالا و غیرمتعهدانه ای که به نامه اول این جوان دادند بعید می دانم دغدغه ای در این زمینه داشته باشند.
هنگام دریافت CD آن سخنرانی از مسؤول وقت مرکز فرهنگی گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) نیز وقتی از ایشان(آقای جوزی) گله و پیگیری کردم که چرا همّت نمی کنید مزار این شهید مشخص و به زائرین شهدا معرفی شود، در جواب گفت: متأسفانه خانواده اش با ما همکاری نکردند.
فکر می کنم اگر یک مرجعی لیست مشخصات شهدای عملیات کربلای 4 را بررسی کند شاید بتوان مزار این شهید را پیدا کرد. مگر ما چند نفر امیر(4) 17 ساله(یعنی متولد حدود 1348) داریم که در عملیات کربلای 4 و در تاریخ 5 دی 1365
 به شهادت رسیده باشد و احتمالاً ساکن تهران و مدفون در بهشت زهرا(سلام الله علیها) باشد؟
اگر هم خانواده ایشان از جمله آن دخترخاله محترم نگران آبرویشان هستند می توانند نام خانوادگی این شهید را از روی سنگ مزارش محو کنند و یا یک نام خانوادگی مستعار برایش انتخاب کنند. ما اصراری به دانستن و شناساندن نام خانوادگی این عزیز نداریم، فقط می خواهیم این دارالشّفا را به نسل جوان و نسل های آینده معرفی کنیم تا مأمن و مأوا و محل توسّل جوانانی باشد که می خواهند در محاصره انواع امواج شیطانی ساطع شده از فضای سایبر، ماهواره، بلوتوث و ... یوسف وار زندگی کنند و پاکدامن بمانند.

دریافت فایل PDF دستخط شهید در مجله زن روز با کیفیت خوب

تصویر 1

تصویر 2

تصویر 3

پی نوشت ها:
1- البته با بررسی که کردم تعداد معدود دیگری از رسانه ها(شامل سایت، وبلاگ، فروم ها و انجمن ها و ...) پس از انتشار این نامه ها در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در اسفند ماه 1388 به نقل از این منبع به این موضوع پرداختند.
2- مقام معظم رهبری 14 اردیبهشت 1390 در دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور فرمودند: شما میتوانید به معناى حقیقى کلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بیاورید؛ میتوانید نیروى انسانى طراز جمهورى اسلامى را به وجود بیاورید؛ این نقش معلم است.
3- در برخی یادداشت های قبلی به نمونه هایی از این قهرمانان تقلبی اشاره کردم: فوتبال و آشغال های خطرناک فرهنگی - اندام نمایی بی شرمانه داخل مسجد
4- شیخ حسین انصاریان در آن سخنرانی نام این شهید را "امین" می خواند. قبلاً هم در موزه گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) تصویر نامه های این شهید در مجله زن روز را قاب گرفته بودند و بالای آن تیتر زده بودند: "آیا شهید امین را می شناسید؟" اما سال ها بعد و اخیراً در برخی سایت ها و نشریات دیدم نام ایشان را "امیر" ذکر کرده اند. بالاخره در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی -که به سختی توانستم تصویر دست خط این شهید را در مجله زن روز بررسی کنم- متوجه شدم به احتمال زیاد نام کوچک این شهید، "امیر" است.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: چهارشنبه 90/5/19::: ساعت 4:52 عصر

قبل از وارد شدن به اصل ماجرا، این جملات شهید آوینی را با دقت بخوانید:«بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستاره ها خوش باشد؛ دریا دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها می گیرند ... آن ها آرتیست های دروغین سینما، هرکول و سامسون و یا جیمزباند و سوپرمن نیستند ... و قدرتشان نه در موهای بلند و بازوهای کلفت است و نه در بال های آهنین و پاهای الکترونیکی؛ در ایمان است.»(گنجینه آسمانی- صفحات 19 و 192)

اما حالا می خواهیم برویم مسجد نماز بخوانیم می بینیم بر در و دیوار بخش هایی از ساختمان مسجد - که به کافی نت و فروشگاه CD و آرایشگاه و ... اجاره داده اند - تصاویر آنگلوساکسون ها را نصب کرده اند که با نمایش موهای بلند و بازوهای کلفت و سینه های برجسته و بال های آهنین و پاهای الکترونیکی شان چنان قدرت پوشالی شان را به رخ تو می کشانند که تو بچه مسجدی فراموش می کنی قدرت واقعی در ایمان است.

و تو برای اینکه در مقابل آن ها کم نیاوری سراغ ورزش وارداتی پرورش اندام می روی و برای عقب نماندن از آن انگلوساکسون های هرکول اصلاً هم سعی نمی کنی این به اصلاح ورزش را بر فرهنگ خودی منطبق کنی و چه بسا اگر چنین کنی اصلاً لزومی به ترویج آن نمی بینی. چرا که ورزش اصیل بدنسازی ما در زورخانه هایی بود که ابتدای ورود به آن به سقف کوتاهی برمیخوردی و مجبور بودی سرت را خم کنی تا بتوانی وارد شوی. بنابراین اولین درسی که قبل از شروع به ورزش می آموختی تواضع و فروتنی بود؛ و پس از ورود که سرت را بالا می گرفتی چشمت به کلماتی از ذکر حق و اشعار حکیمانه برمی خورد(از جمله این شعر: افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است). سپس هنگام ورزش مشغول ذکر حق می شدی و با آرامش و وقار خاصی به اذکار و اشعار در بردارنده مضامین اخلاقی و عرفانی و پندآموز و مناقب مولا علی (علیه السّلام) از سوی مرشدت گوش می سپردی و بدین ترتیب به صورت ناخودآگاه می آموختی که چگونه روحیه جوانمردی را در خودت پروش دهی و بدانی که ورزش تنها یک وسیله است و هدف از تربیت اندام به کارگیری قوت جسم و نیروی بازو در خدمت آرمان های انسانی و اسلامی و یاری رساندن به مردم است که به قول شهید آوینی اگر این بدن ها نردبانی به سوی آسمان نباشد از آن ها جز کرم های فربه و تن پرور بر نمی آید.

اما حالا وقتی وارد باشگاه بدنسازی می شوی قبل از ورود، به تصویر یک انسان انگلوساکسون بی حیا بر می خوری که با اندامی برهنه و یک ذره پارچه به نام شورت و با عجب و تکبر خاصی در چهره برایت فیگور گرفته و بدین ترتیب تو اولین درسی که قبل از ورزش به صورت ناخودآگاه می آموزی، عجب و تکبر و بی حیایی است و هنگام ورزش نیز مرتب تصاویر این انسان های پرنخوت و بی حیا در مقابت رژه می رود و تو مجبور به استماع یک آهنگ تند غربی می شوی تا مبادا لحظه ای خودت را در محضر حق تعالی ببینی و با خودت خلوت و تفکر کنی که هدفت از وزنه زدن چیست و نتوانی لحظه ای حتی در دلت به ذکر حق مشغول شوی. سپس با غفلت از ذکر حق در مقابل آیینه مرتب مشغول ارزیابی اندامت و مقایسه آن با تصاویر مقابلت می شوی و وقتی می بینی هرچه تلاش می کنی اندامت به اندازه اندام صاحبان آن تصاویر برجسته نمی شود، برای خاموش کردن آتش این حسرت به دنبال راه های میان بر می گردی و به ناچار و برخلاف روش پهلوانان سنّتی- که همواره از طبیعی ترین ابزار ها و طعام‌ها برای توانمندی جسم استفاده می کردند - به مصرف انواع زهرمارها(تحت عناوین مواد نیروزا و حجیم کنند عضلات نظیر کراتین و داروهای استروئیدی و ...) روی می آوری و هرچه هم متخصصان درباره تاوان تلخ حاصل از مصرف این بدتر از زهرمارها و انواع عارضه های برگشت ناپذیر آن(از جمله عدم باروری و حتی در مواردی بروز سکته در سنین پایین) هشدار می دهند دیگر گوش تو بدهکار نیست؛ چرا که به صورت ناخودآگاه آموخته ای که هدف از این تلاش تو صرفاً امکان تبرّج و اندام نمایی با برجسته ساختن عضلات و ایجاد جاذبه جنسی و انواع جاذبه های سخیف شهوانی برای جلب نظر دیگران به هر قیمیت و وسیله است تا این اندام تو را در اعمال غضب و شهوت هر چه بهتر یاری کند.

و چون ما برای این به اصطلاح ورزش، در جمهوری اسلامی فدراسیون داریم مجبوریم مو به مو از غربی ها تقلید کنیم؛ یعنی بر خلاف سایر ورزش ها، وقتی افراد برگزیده پرورش اندام پس از مسابقات روی سکو می روند باید همچنان برهنه باشند(برخلاف ورزشی مثل کشتی که افراد برنده برای قرار گرفتن روی سکو در مقابل تماشاچیان پوشش مناسب بر تن می کنند) و با یک ذرّه شورت جلوی تماشاچیان انواع فیگورها(از جمله فیگور باسن!) را بگیرند؛ چرا که هدف از این به اصطلاح ورزش اندام نمایی است.

و وقتی فدراسیون پرورش اندام جمهوری اسلامی بر خلاف فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی اینچنین در جامعه حیازدایی می کند کار به جایی می رسد که یک روحانی و امام جماعت یک مسجد به خود اجازه می دهد داخل مسجد این مراسم بی شرمانه را برگزار کند و بر گردن این آدم های بی حیا مدال بیاویزد و قوطی کراتین به آن ها تقدیم کند!
خودتان را مسخره کرده اید یا امام مهدی(عج) را؟! خوب اسم مسجد را بگذارید مسجد جامع انصارالآرنولد بعد هر هنرنمایی که خواستید بکنید! آیا امام مهدی(عج) اجازه می دهد انصارش برهنه وارد مسجد شوند و با یک شورت آلت نما در مقابل جماعت حاضر در مسجد فیگور بگیرند که تو چنین اجازه ای را صادر کرده ای؟ نشنیده ای و نخوانده ای که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «لادین لمن لا حیاء له»؟!
العماء ورثة الأنبیاء، کدام یک از 124هزار پیغمبر چنین اجازه ای داده اند که عده ای اینچنین بی شرمانه وارد خانه خدا شوند و از جامعه حیازدایی کنند؟!
با 7هزار سال تمدن ایرانی و 1400 سال تمدن اسلامی ما هیچ برنامه ای برای پرورش اندام نداریم؟ حتماً باید حتی داخل مسجد مو به مو از غربی ها تقلید کنیم و مراسم را به این شکل بی شرمانه و تمدن سوز برگزار کنیم؟ لااقل شرط می کردی که شأن مسجد را رعایت کنند و مانند یک آدم باوقار لباس مناسب بر تن کنند.

أللّهم اجعل عواقب أمورنا خیرا


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 90/4/14::: ساعت 11:3 عصر

چندی قبل در برنامه "گره" از شبکه سه صدا و سیما با حضور حجّة الاسلام پناهیان درباره "حجاب و چالش های آن در جمهوری اسلامی" بحث شد. با دیدن این برنامه یاد یک مسابقه پیامکی افتادم که تبلیغش را در همین صدا و سیما دیدم که در آن با نمایش گزیده هایی از فیلم و سریال های به اصطلاح طنز و دادن شماره به سه نفر از بازیگران، از مردم می خواست بازیگر برتر طنز صدا و سیما را از طریق ارسال شماره بازیگر آن انتخاب کنند.
عجب! مشتی آدم حقیر- البته بلا نسبت همه آن ها- را تحت عنوان"قوی ترین مردان ایران" به مردم قالب کردند که دو نفر آنان "آدمکش" از آب درآمدند و باز هم سیاستگذاران رسانه ملی درس عبرت نگرفتند و حالا از مشتی لوده چشم چران و بازیگر هجو برای مردم بت تراشی و الگوسازی می کنند و آنگاه با سر کار گذاشتن علما و اساتید در برنامه ای دیگر به دنبال چالش های حجاب در جمهوری اسلامی می گردند!
وقتی شما به عنوان رسانه ملی نظام اسلامی بازیگرانی را چهره می کنید که با طنّازی های هجوگونه شان احکام دین مبین اسلام و باورهای مذهبی مردم را به مسخره می گیرند چه توقعی از موفقیت جمهوری اسلامی در ترویج حجاب دارید؟!
نفر اول آن مسابقه پیامکی بازیگری است که در اکثر قریب به اتفاق فیلم و سریال ها(حتی در فیلم اخراجی های 2 ده نمکی) در حال چشم چرانی و از بین قبح این رذیله اخلاقی است. در یک فیلم اتوبوسی(که متأسفانه مجبوریم و مردم محکومند به دیدن این هجویات در سفرهای بین شهری) دیدم که این بازیگر فقط و فقط(تأکید می کنم فقط و فقط) با یک نگاه عاشق یک دختر ثروتمند می شود و علی رغم اختلافات فاحش خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... که با آن دختر دارد آنقدر مزه می ریزد و جنگولک بازی در می آورد که در آخر فیلم موفق به ازدواج با او می شود و خودش هم در تیزر پایانی فیلم مستانه ترانه جلف و سخیفی می خواند که :"بزن بریم آزیتا". بی خود نیست وقتی روز عید غدیر از این آدم پوک و پوچ می خواهند به عنوان سیّد دو کلمه حرف با مردم بزند مثل ... توی گل می ماند که چه بگوید!
نفر دوم آن مسابقه پیامکی را در فیلم اتوبوسی دیگری دیدم که با همین نفر اول بازی می کرد. بازیگر شماره 1 جوان مطربی بود که عاشق دختری می شود و از بخت بد او، آن دختر پدری مؤمن و مذهبی(و لابد به عقیده کارگردان لامذهب فیلم، خشک مقدّس) دارد که حاضر نیست دخترش را به یک مطرب بدهد. خلاصه این فیلم سراسر جنگ اباحه گری با تقیّد مذهبی است و در آخر فیلم هم با این جمله آن پدر مذهبی که می گوید:"من شخصاً هر کسی را که دل مردم را شاد کند دوست دارم" سرانجام اباحه گری و پلورالیزم بر تقیّد مذهبی پیروز می شود. در جایی از این فیلم، بازیگر شماره 2(که صدا و سیما او را در لیست بازیگران برتر طنز قرار داده) با طعنه و کنایه به تمسخر حدیث شریف پیامبر اعظم(صلّی اللّه علیه و آله) می پردازد و خطاب به آن پدر مذهبی می گوید:"حاج آقا! میگن اگه توی یه اتاق دو تا نامحرم باشن، سومیشون شیطونه!" سپس غش غش می خندد!
از بازیگر شماره 3 هم بگذریم که گرچه مانند آن دو نفر دیگر از او ترویج لامذهبی سراغ ندارم ولی او را با لوده گری هایش در "ساعت خوش" شناختیم که این قبیل برنامه ها در دهه هفتاد مقدمه ای بودند برای به لجن کشیدن هنر طنز در صدا و سیما و گشودن باب هجویات و الکی خندیدن.
ای کاش یک برنامه "زیر ذرّه بین" هم توسط 20:30 های بامزّه تهیه می شد و در آن اینگونه رفتارهای تناقض آمیز رسانه ملی زیر ذرّه بین نقد کشیده می شد و یا در برنامه ای مثل "گره" درباره گره کور صدا و سیما بحث می شد که خودش در قالب انواع فیلم و سریال ها و پیام های بازرگانی و ... در عرصه های مختلف چالش آفرینی می کند و سپس در برنامه هایی دیگر صاحب نظران را دعوت می کند(یا به عبارت بهتر سر کار می گذارد) که حالا با این چالش های چه کنیم؟!
تبلیغ چیپس و پفک می کنند و متخصصان تغذیه را دعوت می کنند تا درباره بدغذایی مردم و کودکان بحث کنند!
در فیلم و سریال ها خشونت و پرخاشگری و قتل و خیانت را ترویج و عادی سازی می کنند و آنگاه روانشناسان را دعوت می کنند تا درباره مهارت های زندگی و روش های کنترل خشم و مدیریت بحران در زندگی به مردم آموزش دهند! ...
مردم مسخره صدا و سیما


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/3/20::: ساعت 5:24 عصر

3 سال قبل در ایام انتخابات مجلس هشتم به بهانه سنگ اندازی های موذیانه و مرموزانه سیّد محمّد خاتمی علیه رأی مردم و خواست اکثریت، در یادداشتی به سخنان ایشان در همایش تبلیغاتی هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 در ورزشگاه شهید شیرودی اشاره کردم و اینک جا دارد در آستانه سالروز حماسه 22 خرداد، در سالی که قرار است انتخابات مجلس نهم برگزار شود و بالاخره به مناسبت دهمین سال جاری شدن این سخنان گهربار از لبان مبارک منادی اصلاحات و گفتگوی تمدّن ها، دوباره این سخنان را - که کمتر مورد توجه قرار گرفته است- مورد بازخوانی و بازبینی قرار دهیم* :

« ... بسیار خوب! آنچه مهم است این است که این ملّت پیروز شود. امروز هرکس بهتر و تواناتر می تواند خواست این ملّت را برآورد، بسم اللّه! به صحنه بیاید و رأی مردم را بگیرد و آنگاه همه موظف باشند به آن کسی که مردم به او رأی دادند تمکین کنند. نمی توان دم از مردم زد و در برابر رأی مردم سنگ اندازی کرد.»

22 خرداد، سالروز آشکار شدن نفاق منافقان مبارک باد.

*-  شرمنده از اینکه سر موعد مقرر نتوانستم فیلم مربوط را آماده کنم. راستش دیدم هزینه تبدیل
VHS به VCD خیلی گرون شده، آخرش مجبور شدم آن بخش مورد نظر را از تلویزیون پخش کنم و با گوشی موبایل فیلمبرداری کنم. این هم لینکش در http://fars.tv :

سخنان 10 سال قبل خاتمی

لینک دریافت


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/23::: ساعت 7:12 عصر

چندی قبل در یادداشتی به موضوع "فوتبال و آشغال های خطرناک فرهنگی" پرداختم و امروز نیز با مشاهده عزیزانی که با ادعای پرطمطراق دیپلماسی فوتبال می خواستند از این ظرفیت ضدفرهنگی برای یک حرکت فرهنگی(فریاد علیه ظالم و دفاع از مظلوم) استفاده کنند، باز مجبورم به موضوع تهوع آور فوتبال بپردازم و خطاب به این برادران عرض کنم:
شما که خودتان افسر جنگ نرم هستید چطور نمی دانید که با ساز و کار غی نمی توان راه رشد را طی کرد؟! و با ظرفیت و ابزار اغواگری و ضلالت نمی توان مردم را به راه هدایت ارشاد کرد.آمده اید در قالب حمایت و تشویق مشتی آشغال خطرناک فرهنگی می خواهید این ها و هوادارانشان را ترغیب به انجام یک حرکت فرهنگی کنید؟! این ها که عشقشان BMWشان است(1) و آن مسخ شدگانی که عشقشان این بازیگران بازیچه جیفه دنیاست(2) چه می فهمند در بحرین چه می گذرد و اصولاً به آن ها چه ربطی دارد مبارزه با ظالم و حمایت از مظلوم؟! و چه درک و دغدغه ای دارند نسبت به بیداری اسلامی؟! این ها خیلی نسبت به تحوّلات منطقه حساسیت و دغدغه داشته باشند نگران بی ثباتی در کشورهای عربی و بلاتکلیفی قراردادهایشان هستند.

از مسیر سرریز فاضلاب بر بستر جامعه می خواهید رایحه خوش آرمان خواهی را بر مشام مردم برسانید؟! چگونه با ابزار لجن پراکنی می خواهید عطرافشانی کنید؟! اگر مرد این کارزارید، ساز و کاری را در میدان ورزش رقم بزنید که منجر به تولید و انتشار فاضلاب در بستر جامعه نشود و یا لااقل خودتان در قالب کانون فرهنگی بسیج یا مسجد محل و به بهانه پر کردن اوقات فراغت جوانان اینقدر فوتبال را ترویج نکنید!
اگر افسر جنگ نرم هستید و مرد میدان جنبش نرم افزاری، ساز و کار ورزش پهلوانی و اصیل ایرانی-اسلامی را بشناسید و آن را احیا کنید. ورزشی اگر نسل بعدی و فرزندانمان خواستند در قالب آن به حمایت از مظلومین برخیزند برایشان مقدور و میسّر باشد و مجبور نباشند به خاطر اعلام انزجار از ظالمین در میدان ورزش از مشتی برده مسخ شده فحش و کتک بخورند(3)؛ و اگر روزی شما به عنوان یک بسیجی اصولگرا گوشه ای از اداره ورزش این سرزمین را عهده دار شدید، مانند رییس فعلی سازمان تربیت بدنی نباشید که رفتارهای ناجوانمردانه در میادین ورزشی را فاجعه نداند(4)؛ مانند کبک سر را به زیر برف کردن و از زیر بار پذیرش مسؤولیت و چاره اندیشی شانه خالی کردن کار بسیار آسانی است ولی مانند یک پاتولوژیست فرهنگی به مطالعه نجاست های فرهنگی پرداختن و شناسایی عاملین و ناقلین امراض فرهنگی و راه دفع خطر آن ها کار بسیار سختی است و نیاز به همّت و سعی و جهاد خستگی ناپذیر دارد.

ای کاش با آن همه دغدغه ای برای تحوّل در علوم انسانی دارید، در نمایشگاه کتاب سری به غرفه مؤسسه فرهنگی موعود می زدید و دو کتاب "تربیّت پهلوانی" و "داستان ورزش غرب" را تهیه می کردید.

پی نوشت ها:
1- چندی قبل یک مجله تبلیغاتی دیدم که در قسمتی از آن به معرفی برخی بازیکنان سرشناس فوتبال پرداخته بود. در نیم صفحه شرح حال یکی از آن ها با چاپ آرم ماشین BMW اینگونه تیتر زده بود: او عاشق BMW است.
2- نمونه ای از این مسخ شدگان را اینجا ببینید: هواداران مغموم پرسپولیس
3- نمونه ای از گزارش رفتار تماشاگران فهیم تیم های استقلال و پیروزی
4- سعیدلو پس از اتفاقات بازی پیروزی با استیل آذین اعلام کرد: "این اتفاق فقط یک مورد است، فاجعه نیست" جالب اینکه تنها اندکی پس از این ماجرای به اصطلاح نادر(؟!)، حادثه ورزشگاه یادگار امام تبریز رقم خورد.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/16::: ساعت 8:6 صبح

11 اردیبهشت ماه دکتر محسن رضایی در یکی از دانشگاه ها برنامه سخنرانی و پرسش و پاسخ داشتحضور محسن رضایی در یکی از دانشگاه ها. در ابتدای برنامه مسؤول بسیج دانشجویی از او به عنوان فرمانده 8 سال دفاع مقدس تمجید کرد و در اواخر برنامه هم مسؤول روابط عمومی آن دانشگاه در برابر انتقاداتی که از وی به خاطر عدم موضع گیری شایسته در جریان فتنه 88 می شد، محسن رضایی را به شهید همّت تشبیه کرد و از دانشجویان خواست قدر این شهید همّت زنده را بدانند و احترامش را حفظ کنند و همان تقدّسی را که برای شهید همّت قائلند، برای دکتر محسن رضایی هم قائل شوند! (گرچه سایت رسمی دکتر محسن رضایی و برخی سایت های دیگر این مسؤول را دانشجو نامیدند و نوشتند: یکی از دانشجویان از مقام افرادی همچون محسن رضایی که سال‌ها در جنگ حضور داشتند، قدردانی کرد و رضایی را مثل شهید همّت دانست.)
حالا هرکس به شهید همّت ارادت دارد به وجدان خودش مراجعه کند و جواب این سؤال را بدهد: اگر شهید همت زنده بود، سال 88 علیه فتنه گران می خروشید یا پس از خروش ملّت علیه فتنه گران در 9 دی و درخواست محاکمه سران فتنه، نامه سرگشاده(؟!) خطاب به ولی امرش می نوشت و خواستار مصالحه با فتنه گران می شد؟!
شهید همّت در برابر جریان های انحرافی و التقاطی و توطئه گران علیه نظام اسلامی موضع گیری و تببین داشت یا پس از محرز شدن نفاق و خیانت آن ها، خطاب به ولی امرش - آن هم به صورت سرگشاده - پیشنهاد صلح و سازش با آنان را می داد؟
آری، نسل سوم انقلاب به اندازه کافی عاقل و بالغ هستند و همان اندازه که به شهید همّت ارادت دارند به افرادی هم که امروز در حد و اندازه شهید همّت ظاهر شوند ارادت دارند در غیر این صورت می دانند که طبق فرمایش آن روح خدا، ما بر سر اصول انقلاب با کسی تعارف نداریم.
ما انتظار داشتیم کسی که در دوران 8 سال دفاع مقدس فرمانده سپاه بوده، در طول 8 ماه دفاع مقدس سال 88 نیز در قد و قواره شهید همّت ظاهر شود امّا کسی که در دهه هفتاد مدام از لزوم باز کردن جبهه های جدید فرهنگی سخن می راند، در طول 8 ماه نبرد سنگین سایبری سال 88 کدام جبهه فرهنگی را علیه فتنه گران گشود؟
قبل از سال 88 چقدر سخت بود بپذیریم که سه نفر به مثابه سه رأس مثلث چگونه جام زهر قبول قطعنامه را به امام(ره) تحمیل کردند اما سال 88 دیدیم که فی تقلّب الأحوال علم جواهر الرّجال و هرکدام از این سه نفر به نحوی جوهره حقیقی خود را این بار آشکارا و سرگشاده نشان دادند و ضعف نفس و استعداد خود را در تحمیل گری بروز دادند. یک نفر شد محور شرارت، یک نفر قبل از انتخابات نامه تهدید آمیز بدون سلام خطاب به ولی امرش نوشت و تهدید به برپایی آشوب کرد و دیگری را هم که شرح دادیم چگونه بعد از حماسه میلیونی 9 دی استعداد خود را در تحمیل گری بروز داد و این ملت رشید هم استعداد خود را بروز داد و در عمل اعلام کرد که به قول حسین قدیانی: خامنه ای خمینی دیگر است ولی با این تفاوت که ما دیگر اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بنوشانید!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/2::: ساعت 9:49 صبح

توفیق داشتم دقایق آخر بازی پیروزی با استیل آذین را به طور مستقیم از رسانه ملی تماشا کنم. روز بعد، از رادیو پیام رسانه ملی شنیدم که مربی تیم پیروزی هنگام نقش بر زمین شدن دروازه بان استیل آذین گفته بود: "بازی جوانمردانه کافیست،کارتان را بکنید!"
عجب! پس جوانمردانه بازی کردن هم خط قرمزی دارد که آن را مربی تیم تعیین می کند!
چندی بعد باز از همان اخبار رادیو پیام شنیدم که جناب سعیدلو(رییس سازمان تربیت بدنی) در واکنش به این اتفاق، شبیه این عبارت را بر زبان راند:" این اتفاق فقط یک مورد است، فاجعه ای رخ نداده"! (عبارت دقیق و متن کامل تر این فرمایش حکیمانه را هر چه در سایت ها جستجو کردم پیدا نکردم)
با شنیدن فرمایش ایشان یاد اولین موردی افتادم که در سال 1374 و در جریان بازی پیروزی و استقلال در ورزشگاه آزادی مرا برای همیشه از فوتبال و فوتبالیست ها متنفر کرد و با مشاهده موراد فراوان بعدی روز به روز تا به امروز بر نفرت من افزود که در یادداشت تبری برای بتکده فوتبال از قول استاد عباسی واژه sport terrorism را در وصفشان آوردم و امروز با توجه به تخصّصم، واژه cultural hazardous waste را برای آن می آورم.
آری، زباله های خطرناک فرهنگی. آن ها که در هر بازی شان، در هر مصاحبه شان، در هر اظهار فضلشان، در هر حاشیه سازی شان و در هر حرکات و سکناتشان پنجه بر حیثیت فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی وطنم می افکنند. همانطور که زباله های خطرناک(شامل زباله هایی با خصوصیات قابلیت اشتعال، واکنش پذیری، خورندگی و سمیّت) به معضلی برای محیط زیست تبدیل شده است، در عرصه فرهنگی هم این زباله های خطرناک به مثابه معضلی برای حیات زیست طیّبه هستند؛ منتهی با این تفاوت که آن زباله ها را همه بر خطرناک بودنش واقفند و برای جلوگیری از انتشارشان در محیط زیست چاره اندیشی و تلاش می کنند ولی این زباله ها را نه تنها عده ای خطرناک نمی دانند، بلکه آن را سر دست می گیرند و به داشتن آن افتخار می کنند و سعی در ترویج و فربه تر ساختن آن دارند و روزی هم که بوی تعفّن آن ها به عیان بلند می شود، چند صباحی برای التیام زخم ها خط و نشان می کشند و مقادیری جریمه نقدی به مثابه کندن مو از تن خرس از این پولبالیست ها اخذ می کنند و چندی بعد دوباره این زباله ها رها می شوند و همچنان با بوی گند تعفّنشان، محیط زیست طیّبه جامعه اسلامی را در معرض خطر قرار می دهند.
پس از آن همه وحشی گری ها و فحّاشی ها و بی نزاکتی ها در سال 1373 در ورزشگاه آزادی، حکم کردند که آن دو تیم در شهرهای بزرگ بازی نکنند و بازی بعدی در بندر عباس برگزار شد امّا به زودی این حکم نقض شد و بازیکن های خاطی نیز مورد عفو (و به عبارت بهتر ماست مالی) قرار گرفتند.
به بازیکنی کاپ اخلاق می دهند و آستان قدس رضوی خادم افتخاری اش می کند امّا چندی بعد بوی تعفّنش بلند می شود و خبرنگار شیرازی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، با لگد به صورت تماشاگر اهوازی می زند و ... سپس اندکی پس از اعلام محرومیت یک ساله اش، سرمربی تیم استقلال اهواز می شود!!!
به یک مربی از سوی رییس جمهور اسلامی وقت مدال شجاعت می دهند امّا او در هر مصاحبه اش "أشجع النّاس من غلب هواه" را نقض می کند و بعدها چنان بوی تعفّن کلامش بلند می شود که ممنوع المصاحبه اش می کنند و دوباره جایز المصاحبه می شود و اخیراً هم دیدیم که برای جوانمردانه بازی کردن خط قرمز تعیین می کند!
گرچه قبلاً استاد حسن عباسی بابت قرار گرفتن بخشی از سخنانش در تعریض به این مدال شجاعت در برخی وبلاگ ها، اظهار ناخرسندی کردند ولی اکنون جا دارد تا این سخنان را دوباره و ده باره بشنویم و همچنین سخنان ایشان را راجب sport terrorism دوباره بخوانیم تا بدانیم مسؤولی که وجود این زباله های خطرناک فرهنگی را فاجعه نداند، در گفتمان اصولگرایی و در گفتمان امام(ره) و انقلاب جایی ندارد.
صحنه های زشت دقایق آخر بازی پیروزی با استیل آذین را به یاد بیاورید و سپس گوش کنید و بخوانید:
sport terrorism ، یعنی بشر محکوم به تماشای فوتبال است. محکوم است یک مشت برده مدرن را ملاحضه کنند. قهرمانان فوتبال که نقش مخرب فرهنگی شان از نقش مخرب مواد مخدر بالاتر است.(مارادونا پس از سال ها با هم باشی در حالی که دو تا بچه داشت ازدواج کرد. این ها پیامبر جماعتی اند که عاشق فوتبالند).
مافیای فوتبال خطرش از مافیای مواد مخدر و مافیای سیاسی و اقتصادی بالاتر است ولی کسی وجود ندارد روی این مسائل فکر کند و این یعنی تروریسم ورزشی. این یعنی sport terrorism.
48 فدراسیون ورزشی داریم که هیچکدام ملی و اسلامی نیست. خود تو با 7000 سال سابقه ملی و 1400 سال سابقه اسلامی چه برنامه ای برای پرورش اندام داری؟! این یعنی sport terrorism.
صدها دستگاه نظارتی وجود دارد که از این طرف مبادا سخنان سروش پخش شود و از آن طرف مسعود رجوی حرفش پخش نشود. ولی 24 ساعت فوتبال پخش می شود که ضررش برای فرهنگ و تمدن این ملت به مراتب از ضرر سروش و رجوی بالاتر است. این ها ورزش نمی کنند. این ها قماربازند. برد و باخت تیم برایشان مطرح است.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: شنبه 90/1/6::: ساعت 4:55 عصر

بعد از انتشار تصویر و شرح مذاکرات محمّد خاتمی با دیکتاتور مصر(حسنی مبارک)، سبزها نیز متقابلاً اقدام به انتشار تصویر دیدار احمدی نژاد با دیکتاتور لیبی(معمّر قذافی) در صفحات مجازی نمودند.
بسیار خوب، سؤال: قذافی آدم بدی بود؟ چرا؟
چون متّهم به ربایش امام موسی صدر است؟ شما که شعار "نه غزّه نه لبنان" سر دادید چرا سنگ امام موسی صدر را که شعارش " هم غزّه هم لبنان" بود به سینه می زنید؟
قذافی آدم بدی بود چون با یک تهدید پوچ غربی ها خودش را باخت و تمام تجهیزات فنّاوری هسته ای کشورش را تقدیم آن ها کرد؟ شما که 127 نفر از نخبگانتان در مجلس ششم برای کوتاه آمدن در برابر غربی ها و چشم پوشی از حقوق هسته ای ملّت ایران تعارف جام زهر به مقام معظم رهبری دادید بعید است قذافی را به این دلیل آدم بدی بدانید.
و امّا قذافی آدم بدی بود چون علیه ملّت خود دست به کشتار و جنایت زد؟ آری، نکته اصلی همین جاست. ولی مگر احمدی نژاد علم غیب داشت که در آینده قرار است معمّر قذافی دست به کشتار ملّتش بزند؟
شما که خودتان بیش از یک سال است در آغوش ابرجنایتکارانی هستید که روی جنایتکاران تاریخ را سفید کردند.
شما که نظام اسلامی را متهّم به سرکوب و کشتار مردم می کنید، یک لیست 72 نفره از کشته هایتان درست کردید ولی یکی یکی مرده هایتان زنده شدند و حسابی مفتضح شدید!
اگر راست می گویید که آزاده اید و از جنایتکاران منزجر، آیا می دانید آمریکا و انگلیس و اسراییل در همین ده سال اخیر - که نیازی نبوده پدربزرگانتان برایتان تعریف کنند - چند میلیون انسان بی گناه را به فجیعانه ترین شکل ممکن به خاک و خون کشیده اند؟ و به این هم بسنده نکرده اند و در مواردی با به کار بردن سلاح های غیرمتعارف حتی علیه نسل های آینده هم دست به جنایت زدند!
از نظر شما احمدی نژاد علی رغم اینکه بلافاصله پس از کشتار مردم لیبی علیه معمّر قذافی موضع گیری کرد باید خجالت بکشد از اینکه در گذشته این دیکتاتور را در آغوش گرفته است؛ ولی آیا شما خجالت نمی کشید که شعارهایتان قبل از اقدام به تجمع، در سایت فارسی وزارت امور خارجه اسراییلی قرار دارد که موجودیتش بر اساس جنایت علیه بشریت شکل گرفته و 60 سال است که مشغول جنایت است؟!
شما خجالت نمی کشید که پشتیبان رسانه ای تان - که گزارشات و عکس و فیلم هایتان را بلافاصله برای آن ها می فرستید و با آن درد دل می کنید -،VOA  آمریکا و BBC انگلیسی است که 200 سال است مشغول غارت و چپاول و نسل کشی علیه ملّت ها هستند؟! همان ها که عامل کودتای 28 مرداد و تمدید مجدّد 25 سال دیگر حاکمیت استبداد و خفقان ستمشاهی در این کشور بودند و حالا همان سلطنت طلب های فسیل و حامیان دیکتاتوری شاه با اقدامات نابخرادنه شما جانی تازه گرفته اند و چشم امیدشان به شماست!
شما خجالت نمی کشید بیش از یک سال است سازمانی را به رقص و شادی آورده اید که دستش تا مرفق به خون بهترین فرزندان این آب و خاک آغشته است و  بیش از
16هزار نفر از هم وطنانتان را به خاک و خون کشیده اند؟
نباید هم خجالت بکشید وقتی اربابتان در دفاع بی شرمانه از شما دم از آزادی و حقوق بشر می زند و در عین حال با حمایت از دیکتاتورترین رژیم های منطقه، دست نشاندگانش را وادار به آن سرکوب و کشتار فجیع در بحرین می کند.
راستی آن ها که در خیابان میرداماد به یاد کشته شده های حادثه 11 سپتامر شمع روشن کردند، امسال آمدند شب تحویل سال در خیابان آفریقا
مقابل سفارت بحرین شمع روشن کنند؟
گرچه از خیابان میرداماد تا خیابان آفریقا فاصله زیادی نیست امّا ... بگذریم


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 89/11/22::: ساعت 10:31 عصر

دو روز قبل می گفتیم "إن شاءالله 22 بهمن امسال "مبارک" نباشد" و آرزو می کردیم که ای کاش سقوط دیکتاتور مصر دقیقاً در یوم الله 22 بهمن اتفاق بیفتد تا شادی مضاعفی برای مردم و عصبانیت و وحشت مضاعفی برای دشمنان باشد و شکر خدا که چنین شد.
21 سال قبل مرحوم سید احمد خمینی در پیام ارتحال آن روح خدا گفت: "خورشید رهبری امام تابناک تر از گذشته بر عالم و آدم خواهد تابید" و 21 سال چه رنج و محنت هایی را تحمل کردیم و چه خون دل هایی خوردیم که فقط حرف امام و آرمان های امام(ره) در ذهن ها بماند و به گوش نسل سوم انقلاب برسد.
در این سال ها چه روسیاهانی که می خواستند رسماً امام را به موزه ها بسپارند و چه منافقانی که با داعیه داری خط امام می خواستند با نظام سلطه و صهیونیسم بین الملل آشتی کنند و آرمان حمایت از مستضعفین جهان و جنبش های آزادی بخش اسلامی را کنار بگذارند.
سال گذشته را یادمان نرفته که در طول 8 ماه فتنه گری این ناکثین چگونه سران استکبار و صهیونیسم گل از چهره شان شکفته بود و کم مانده بود از شدت خوشحالی جلوی دوربین رسانه ها برقصند! و اکنون می بینیم که چگونه به فضل خدا این فرعونیان و نمرودیان و یزیدیان زمان از قیام مردم مسلمان منطقه به دلهره و اضطراب افتاده اند.
و اینک گرچه فتنه سبز مرده است ولی همچنان طنز و لطیفه هایشان زنگ تفریحی است برای ملت شاداب ایران.
آری، همان ها که در اولین نطق تبلیغاتی شان می گفتند حمایت از مستضعفین جهان را کنار بگذاریم و به کشور خودمان برسیم، حالا مدافع مردم مسلمان مصر و تونس شده اند!
همان ها که در روز قدس سال 88 به تبعیت از سایت فارسی وزارت خارجه اسراییل، شعار"نه غزه نه لبنان" سر دادند، حالا مخالف نامبارکی شده اند که با تمام وجود به شعار "نه غزه"شان عمل کرد و اجازه نداد حتی کمک های بشردوستانه دیگر کشورها از طریق مرز کشورش به مردم ستمدیده غزه برسد.
همان ها که اگر خدای نکرده فتنه شان به ثمر می نشست امروز ملت هایی چون مصر و تونس با دیدن سرانجام ایران دیگر انگیزه و امیدی برایشان نبود که بخواهند شاهد پیروزی را در آغوش بکشند.
 ملت هایی که به خاطر هم پیمانی سرانشان با آمریکا و اسراییل قیام کردند چه تناسبی دارند با جماعت روسیاهی که در طول 8 ماه فتنه گری شان جمله ای در نفی نظام سلطه بر زبان و قلمشان جاری نساختند و از آن همه حمایت و تمجید سران و رسانه های آمریکا و اسراییل تبری نجستند؟
اینجاست که آن شاعر بسیجی(مرحوم آغاسی) باید بر سرشان فریاد بزند:
بس کن این مسخرگی! مسخ حقایق تاکی؟!
در قدح ریختن خون شقایق تا کی؟!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 89/9/26::: ساعت 11:20 عصر

در یادداشت قبلی در حمایت از حسین قدیانی و به بهانه بازداشت وی، انتقاداتی را از آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کردم. ولی جا دارد در اینجا به ذکر نکات قابل تأمل در آن نامه سرگشاده به رییس قوه قضاییه - که احتمالاً فقط همین نکات دلیل فیلتر شدن وبلاگ و بازداشتش بوده- بپردازم. چون احساس می کنم ایشان قدری جلوتر از ولایت حرکت کرده اند.
ایشان در قسمتی از نامه اش می نویسد: "آیا شأن شما از رهبر بالاتر است که سران فتنه را “میکروب سیاسی” می خوانند و شما همچنان مشغول نگه داشتن احترام سران فتنه اید؟ آقا جز به حکمت سخن نمی رانند. میکروب را از بدن باید درآورد. یعنی باید کُشت. چرا شما هنوز سران فتنه را اعدام نکرده اید؟ ... لبیک به خامنه ای است اعدام سران فتنه. کوچکترین لبیک به خامنه ای است."
ابتدا یاد قضیه نشریه موج افتادم که وقتی مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی(ره) حین سخنرانی به این قضیه اشاره کردند، عده ای با اشاره به نویسنده آن مقاله -که موجب وهن شخصیت امام زمان(عج) بود- شعار "اعدام باید گردد"  سر دادند ولی معظّم له در پاسخ به این شعار بلافاصله با تشر از ادامه شعار جلوگیری کردند و فرمودند: "خواهش می کنم! حکم اعدام صادر نکنید!"
سپس یاد سخنرانی ایشان در واکنش به قتل داریوش فرهر افتادم که عده ای مسؤولین جمهوری اسلامی را عامل و آمر قتل وی معرفی می کردند. ایشان در قسمتی از سخنرانی خود در
نماز جمعه مورخ26/10/1388 فرمودند: "آن‌جایى که قانون خشونت را نسبت به کسى بخواهد، البته خشونت اعمال خواهد شد. قانون هم قانون است؛ قانون یک امر پنهانى نیست. آن روزى که پیامبر دستور داد آن افراد را ترور کنند، درِ گوش کسى نگفت. علناً گفت هر کس هند را پیدا کرد، او را بکشد. هر کس فلان‌بن‌فلان را پیدا کرد، او را بکشد. امام رضوان‌اللَّه‌علیه گفت هر کس سلمان رشدى را پیدا کرد، او را بکشد. امروز هم رهبرى اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند، علنى خواهد گفت. مخفیانه و درِ گوشى نیست"
ممکن است دوستان بگویند این دو قضیه چه ربطی و چه شباهتی به فتنه گران و عاملین و آمرین محاربه علیه نظام اسلامی دارد؟ ولی مسأله این است که ما باید در هر مرحله پشت سر ولایت حرکت کنیم، نه جلوتر. اگر هم احساس می کنیم قوه قضاییه در رسیدگی به جرائم فتنه گران تعلّل می کند در درجه اول باید مطالبه تسریع در رسیدگی به کیفرخواست ملّت کنیم نه اینکه یک راست حکم صادر کنیم و خواستار اجرای آن شویم.
اینکه ایشان سران فتنه را "میکروب سیاسی" خواندند چگونه می توان نتیجه گیری کرد که "یعنی باید کُشت" ؟ کی گفته میکروب را باید کُشت؟ اتفاقاً برعکس، میکروب را گاهی اوقات کِشت می دهند. یعنی شرایط و محیط مناسب برایش فراهم می کنند و فرصت کافی می دهند تا خوب رشد کند و همه قابلیت های خود را به ظهور و بروز برساند. پس بگذارید کسانی که خود را مسلمان، پیرو امام حسین(علیه السّلام)، منتسب به امام خمینی(ره)، قانون مدار، تابع ولایت فقیه و ... می دانستند، خوب همه قابلیّت های مورد ادعای خود را به منصه ظهور برسانند تا حسابی حجّت به نسل کنونی و تاریخ و آیندگان تمام شود و جای هیچ شبهه و بحثی باقی نماند.
 مقام معظم رهبری
در تاریخ 19/10/1388 فرمودند: "یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مى‌‌‌‌بینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یک عده‌‌‌‌اى حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینى را هتک میکنند، دلهاشان به درد مى‌‌‌‌‌آید، سینه‌‌‌‌‌هاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویه‌‌‌اى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم - مى بینم همین طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد."


 
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک