سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 707989

  بازدید امروز : 42

  بازدید دیروز : 5

تکلیف الهی

 
با خاموش بودن بسیار ، وقار پدیدار شود و با دادن داد دوستان فراوان گردند و با بخشش بزرگى قدر آشکار گردد و با فروتنى نعمت تمام و پایدار ، و با تحمل رنجها سرورى به دست آید و به عدالت کردن دشمن از پا در آید . و با بردبارى برابر بى خرد ، یاران بسیار یابد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/10/16::: ساعت 7:6 صبح

سال 1379 به نشست سالیانه دفتر تحکیم وحدت در خرّم آباد رفته بودم. عنوان اردوی آن سال "پاسداشت اصلاح طلبان دربند" بود. انتخاب این عنوان و ورود افرادی چون سروش و کدیور موجب متشنّج شدن اوضاع شهر شده بود و باعث شد اردوی 6 روزه، 3 روزه به پایان برسد.
در این اردو یک شب کلیپی از سرود " یار دبستانی من" پخش شد؛ تصاویر این کلیپ به گونه ای میکس شده بود که وقتی از "ترکه بیداد و ستم" و "دشت بی فرهنگی ما" می خواند، تصاویری از حاجی بخشی در حال شعار دادن در بین جماعت حزب الله نشان داده می شد و تظاهرکنندگان به منظور اعتراض به رواج فرهنگ منحط غرب در جامعه، آدمکی را به عنوان سمبل بی حجابی و تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه در دست داشتند.
آری، از نظر این جماعت، حاجی بخشی نماد "ترکه بیداد و ستم" است چون قدر انقلابی را که ترکه بیداد 2500 ساله ستمشاهی را از سر ملّت ایران برداشت، می داند و برای دفع ترکه بیداد و ستم صدامیان همه هستی و فرزندانش را کف دستش می گذارد.
حاجی بخشی نماد "دشت بی فرهنگی ما"ست چون تقلید از فرهنگی که امروز بیش از پیش طشت رسوایی اش بر زمین ریخته بر نمی تابد.
در عوض آنانی را باید پاس داشت که دیروز فرهنگ عاشورا را نماد خشونت طلبی دینی می دانستند و امروز در آغوش آنانی که ترکه بیداد و ستمشان همه مستضعفان عالم را نوازش کرده، از عدم وجود امام زمان(عج) سخن می گویند و فرهنگ مهدویّت را نفی می کنند.
آری، از نظر این منافقان رو سیاه، علم عاشورا و مهدویت نماد "ترکه بیداد و ستم" است و هرکس زیر این علم سینه بزند، نماد "دشت بی فرهنگی ما"ست.
ولی به کوری چشمشان دیدیم در جنگ 33 روزه چگونه همه دنیا هر یک به زبان و لهجه خود همان شعار حاجی بخشی را فریاد می کرد:"ماشاءالله! حزب الله!"
إن شاءالله روزی رجعت می کنی و در صف اصحاب و یاران امام زمان(عج) دوباره با شعار "ماشاءالله! حزب الله!" دل سیاه شب را درمی نوردیم.

همین یادداشت در جام نیوز


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/16::: ساعت 8:6 صبح

11 اردیبهشت ماه دکتر محسن رضایی در یکی از دانشگاه ها برنامه سخنرانی و پرسش و پاسخ داشتحضور محسن رضایی در یکی از دانشگاه ها. در ابتدای برنامه مسؤول بسیج دانشجویی از او به عنوان فرمانده 8 سال دفاع مقدس تمجید کرد و در اواخر برنامه هم مسؤول روابط عمومی آن دانشگاه در برابر انتقاداتی که از وی به خاطر عدم موضع گیری شایسته در جریان فتنه 88 می شد، محسن رضایی را به شهید همّت تشبیه کرد و از دانشجویان خواست قدر این شهید همّت زنده را بدانند و احترامش را حفظ کنند و همان تقدّسی را که برای شهید همّت قائلند، برای دکتر محسن رضایی هم قائل شوند! (گرچه سایت رسمی دکتر محسن رضایی و برخی سایت های دیگر این مسؤول را دانشجو نامیدند و نوشتند: یکی از دانشجویان از مقام افرادی همچون محسن رضایی که سال‌ها در جنگ حضور داشتند، قدردانی کرد و رضایی را مثل شهید همّت دانست.)
حالا هرکس به شهید همّت ارادت دارد به وجدان خودش مراجعه کند و جواب این سؤال را بدهد: اگر شهید همت زنده بود، سال 88 علیه فتنه گران می خروشید یا پس از خروش ملّت علیه فتنه گران در 9 دی و درخواست محاکمه سران فتنه، نامه سرگشاده(؟!) خطاب به ولی امرش می نوشت و خواستار مصالحه با فتنه گران می شد؟!
شهید همّت در برابر جریان های انحرافی و التقاطی و توطئه گران علیه نظام اسلامی موضع گیری و تببین داشت یا پس از محرز شدن نفاق و خیانت آن ها، خطاب به ولی امرش - آن هم به صورت سرگشاده - پیشنهاد صلح و سازش با آنان را می داد؟
آری، نسل سوم انقلاب به اندازه کافی عاقل و بالغ هستند و همان اندازه که به شهید همّت ارادت دارند به افرادی هم که امروز در حد و اندازه شهید همّت ظاهر شوند ارادت دارند در غیر این صورت می دانند که طبق فرمایش آن روح خدا، ما بر سر اصول انقلاب با کسی تعارف نداریم.
ما انتظار داشتیم کسی که در دوران 8 سال دفاع مقدس فرمانده سپاه بوده، در طول 8 ماه دفاع مقدس سال 88 نیز در قد و قواره شهید همّت ظاهر شود امّا کسی که در دهه هفتاد مدام از لزوم باز کردن جبهه های جدید فرهنگی سخن می راند، در طول 8 ماه نبرد سنگین سایبری سال 88 کدام جبهه فرهنگی را علیه فتنه گران گشود؟
قبل از سال 88 چقدر سخت بود بپذیریم که سه نفر به مثابه سه رأس مثلث چگونه جام زهر قبول قطعنامه را به امام(ره) تحمیل کردند اما سال 88 دیدیم که فی تقلّب الأحوال علم جواهر الرّجال و هرکدام از این سه نفر به نحوی جوهره حقیقی خود را این بار آشکارا و سرگشاده نشان دادند و ضعف نفس و استعداد خود را در تحمیل گری بروز دادند. یک نفر شد محور شرارت، یک نفر قبل از انتخابات نامه تهدید آمیز بدون سلام خطاب به ولی امرش نوشت و تهدید به برپایی آشوب کرد و دیگری را هم که شرح دادیم چگونه بعد از حماسه میلیونی 9 دی استعداد خود را در تحمیل گری بروز داد و این ملت رشید هم استعداد خود را بروز داد و در عمل اعلام کرد که به قول حسین قدیانی: خامنه ای خمینی دیگر است ولی با این تفاوت که ما دیگر اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بنوشانید!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 87/5/1::: ساعت 5:11 عصر

آقای محمد علی ابطحی –که زمانی مسؤول دفتر رییس جمهور وقت و معاون پارلمانی آقای خاتمی بوده- چندی قبل در وب نوشته هایش به خطر تفکرات آیت الله مصباح اشاره کرده و به نقل از آقای توسلی آورده که امام(ره) با انتصاب افراد نزدیک به تفکرات آیت الله مصباح در سپاه مخالف بود.
ولی با توجه به آثار حضرت امام(ره)، آیا ایشان بیشتر از تفکرات انجمن حجتیه اعلام خطر می کرد یا از آنچه آقای ابطحی ادعا می کند؟
پدر آقای ابطحی به تفکرات چه انجمنی نزدیک است و آیا تا به حال ایشان از خطر تفکرات این انجمن حرفی به میان آورده است؟
قابل ذکر است که آقای سید حسن ابطحی دو جلد کتاب مجموعه داستان های ملاقات با امام زمان(عج) نوشته که یکی از علما می گفت خودش بعداً اعتراف کرده بیشترش دروغه!
می گویند آقای ابطحی که این مطالب را از خودش نگفته، بلکه از یار همیشه همراه امام(ره) نقل قول کرده است.
بسیار خوب. اول اینکه حضرت امام(ره) در اواخر وصیت نامه شان آورده اند که سخنان او در چه صورتی صحت دارد.
دوم فرمودند که ملاک حال فعلی افراد است.
سوم هم من سؤال می کنم: این یار غار و همیشه همراه حضرت امام(ره) کجا بود وقتی وقیحانه ترین اهانت ها را به اسلام و افکار ایشان روا داشتند؟
 
کجا بود وقتی که روزنامه ها تیتر زدند"خون به خون شستن محال آمد محال" و از قول اکبر گنجی نوشتند که عاشورا نتیجه طبیعی خشونتی بود که پیامبر در جنگ بدر به کار برد(!)
کجا بود وقتی این آدم ادعا کرد افکار امام(ره) به موزه تاریخ رفته است؟
کجا بود وقتی توحید را به تمسخر گرفتند و نوشتند: دو خط موازی به هم نمی رسند مگر اینکه خدا بخواهد!
 
کجا بود وقتی احکام اسلام و مطابق نص صریح قرآن را خشونت و ضد حقوق بشر معرفی می کردند؟
آن وقت تا آیت الله مصباح به تشریح احکام جزایی اسلام و قرآن کریم قبل از خطبه های نماز جمعه تهران پرداخت، یه دفعه اعلام کرد: من خجالت می کشم وقتی می بینم از تریبون نماز جمعه حکم قتل صادر می شود
بچه های مسجد جامع قلهک خیلی با ایشان بحث می کردند و این سؤال و ابهام برای بچه های مذهبی مطرح بود که آقای توسلی! شما مدت ها در رادیو به بیان احکام دینی پرداختید، حالا چی شده تا آیت الله مصباح به بیان احکام دینی پرداخت شما عصبانی شدید؟


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 87/4/23::: ساعت 5:51 عصر

علاقه نداشتم در وبلاگم وارد مسائل جنجالی سیاسی بشوم و به پر و پای کسی بپیچم ولی چه کنم که به قول حضرت آیت الله جوادی آملی «آن کسی که این فکر پوسیده را در مغز پوسیده خود پروراند که دین از سیاست جداست، نداست که اگر دیندار دست از سیاست بردارد آن سیاست مدار مکار دست از دین او برنمی دارد.»

وقتی در یکی از یادداشت های قبلی به افتخار علامه مصباح اشاره کردم یکی از دوستان در یک گروه اینترنتی بخشی از وب نوشته های آقای محمد علی ابطحی را به رخم کشید و مرا بر آن داشت تا در این یادداشت به این موضوع اشاره کنم که آقای ابطحی – که برخی وب نوشته هایش محل انعکاس بخشی از تهمت ها علیه عالم جلیل القدر حضرت آیت الله مصباح یزدی است- به چه چیز افتخار می کند.

 روزنامه شرق مورخ 23 آذر 1382 به نقل از آقای ابطحی، معاون پارلمانی رییس جمهور(یعنی به نقل از یک عالم دینی و یک شخصیت و مسؤول سیاسی در کشور اسلامی) می نویسد: «تا می توان باید خورد و از لذت آن بهره گرفت ... اصلاً مگر همه باید لاغر باشند تا خوب باشند؟ می گویند چاقی و شکم داشتن در مصر جزو زیبایی شناخته می شود. خدا کند در همه جا این طور بشود تا یک عمر را انسان از ترس چاق شدن با رنج طی نکند ...»

در دون شأن بودن این سخنان همین بس که در همان زمان دکتر مهاجرانی به او گفته بود: «این سخنان سبک چیست که شما مطرح می کنید؟»

یاد سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی افتادم که بارها و بارها به مناسبت های مختلف(درس تفسیر قرآن، خطبه های نماز جمعه قم و ...) با نقل فرازی از نهج البلاغه(لاتجتمع عزیمه و ولیمه) به علما هشدار می دهند که عزم راسخ و تیزهوشی با پرخوری و سورچرانی جمع نمی شود.

یاد سخنی از حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان افتادم. ایشان نقل می کرد در زمان گذشته که کمتر کسی امکان استفاده از حمام شخصی و خصوصی را داشت و اکثر مردم از حمام های عمومی استفاده می کردند، علامه مجلسی هیچ وقت وارد این حمام های عمومی نشد.
از او پرسیدند که شما چرا از حمام های عمومی استفاده نمی کنید؟ علامه مجلسی گفت:«من علی رغم اینکه کم غذا هستم ولی استعداد چاقی دارم و همین یک ذرّه غذایی هم که می خورم چاقم می کند. می ترسم وارد این حمام ها شوم و جوانی شکم برآمده مرا ببیند و بگوید این آخوندها چقدر مفت خورند. نمی خواهم باعث بدبینی جوانی نسبت به علما بشوم»

راستی فرق علامه مجلسی با یک روحانی هم لباس او چیست که یکی از برآمدگی شکم خود شرم دارد و دیگری به چاقی خود افتخار می کند؟

فرق علامه مصباح با دیگرانی که هم لباس او هستند و به او اهانت می کنند چیست؟

فرق حضرت امام(ره) با برخی هم حجره ای های او - که در مورد ظرفی که پسرش از او آب می خورد حکم به نجاست می کردند- چه بود؟


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 87/4/14::: ساعت 6:34 عصر

موقعی که نهضت اوج گرفت و تبدیل به حرکتی انقلا‌بی و عمومی در سراسر کشور شد و کشتارهای وسیعی که در سال 56 و 57 رژیم شاه در استان‌ها و شهرهای مختلف مثل قم، یزد، تبریز، مشهد، تهران و جاهای دیگر به عمل‌آورد، مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبت‌های مختلف در رابطه با هریک از این حوادث بیانیه صادر می‌کردند، اما برخی از آقایان از جمله جناب آقای مصباح‌یزدی نام‌شان نیست و به هیچ‌وجه در پای اعلا‌میه‌ای که اشاره‌ای و انتقادی به رژیم شاه داشته، دیده نمی‌شود ..."
این سخنان، بخشی از اظهارات جناب محتشمی پور علیه عالم وارسته حضرت آیت الله مصباح یزدی بود که چندی قبل(2/4/1387) در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی مطرح شد.


چند سال گذشته که در دوره آموزشی طرح ولایت بودیم، حضرت آیت الله مصباح یزدی هر هفته دوشنبه ها برای جلسه پرسش و پاسخ در جمع ما حاضر می شد.
تابستان آن سال پس از آشوب های 18 تیر، روزنامه های دوم خردادی مرتب مشغول هتّاکی علیه ایشان بودند و از جمله اتهام هایی که مطرح می کردند، همین اتهام انکار سابقه فعالیت ایشان در دوران انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی بود که متأسفانه جناب محتشمی پور اخیراً به تکرار این اتهام پرداختند.


یک روز بالاخره پس از اصرار و طرح پرسش های فراوان، ایشان به این اتهام اینگونه پاسخ دادند:
ادامه مطلب...

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 87/4/7::: ساعت 1:8 عصر

نوشتند که بعد از هر سخنرانی شما روزنامه ها دست به تحریف می زنند. چه انتظاری غیر از این هم دارید از این روزنامه ها؟!
از این روزنامه هایی که آشوب ها را ترویج کردند، تا آخرین لحظه ای که مأیوس نشده بودند این ها را به عنوان یک حرکت مردمی و آزادی خواهانه معرفی کردند، چه انتظاری دارید؟
روزنامه هایی که علناً به اسلام توهین کردند چه انتظاری دارید که به من هم توهین نکنند؟!
این افتخار است برای من که آن کسی که به اسلام توهین می کند به من هم توهین بکند. این برای بنده افتخار است، خلاف انتظار نیست.

این متن پرسش و پاسخی بود که چند سال گذشته در دوره آموزشی طرح ولایت با آیت الله مصباح یزدی داشتیم که به مناسبت تکرار هتاکی ها نسبت به این عالم فرزانه از نوار پیاده کردم.
البته متأسفانه امروز برخی حجت الاسلام ها و آقایان علما – که از هم لباس های آن ها آموختیم تهمت چه گناه سنگینی است- مشغول هتّاکی شدند و سابقه فعالیت ایشان را در دوران انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی منکر می شوند.
لذا إن شاء الله در یادداشت بعدی به پرسش و پاسخ دیگری در این باره می پردازم.

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: چهارشنبه 87/4/5::: ساعت 6:10 عصر

چند سال گذشته زمانی که هتک حرمت ها و توهین ها به حضرت آیت الله مصباح یزدی به اوج خود رسیده بود پس از گذراندن دوره طرح ولایت خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم که بعد از سخنرانی حضرت آیت الله مصباح یزدی، ایشان در اواخر سخنان خود فرمودند:
امروز بحمدلله نظام اسلامی ما مفتخر است که شخصیت های برجسته ی علمی و معنوی در آن حضور دارند مثل همین شخصیت عزیز و عظیمی که بحمد الله این کار هم از برکات ایشان است.
من ایشان را نزدیک به چهل سال است که می شناسم و به ایشان ارادت قلبی دارم.
فقیه، فیلسوف، متفکر و صاحب نظر در مسایل سیاسی اسلام.
اگر خدای متعال به نسل کنونی ما توفیق این را نداد که از شخصیت هایی مثل مرحوم علامه طباطبایی یا مرحوم شهید مطهری استفاده کنند اما بحمدالله این شخصیت عزیز و عظیم ، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می کند.
من حقیقتاً خدا را حمد و شکر می کنم که جامعه ما و به خصوص نسل جوان ما به ایشان خیلی علاقه دارند. بنده هر جا که کسب خبر کردم- در سراسر کشور- اطلاع پیدا کردم که نسل جوان ما شدیداً علاقمند و قدردانند.
 این هم نعمت بزرگ خدا و دلیل سلامت این کار است. وقتی انسان با روح و با هدف خدایی وارد میدان می شود همین جور می شود.
(بگذریم از اینکه عزیز دل آقای خاتمی و وزیر ارشادش، وقیحانه این سخنان مقام معظم رهبری را شوخی دانست)


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک