سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 709258

  بازدید امروز : 78

  بازدید دیروز : 67

تکلیف الهی

 
هر اندازه دانش انسان افزون گردد، توجّه وی به نفسش بیشتر گردد و در ریاضت و اصلاح آن کوشش بیشتری مبذول کند . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: چهارشنبه 89/9/24::: ساعت 5:11 عصر

در برنامه "دیروز، امروز، فردا "به مناسبت روز دانشجو ، سه دانشجوی دهه های 50 ، 60  و 80 را آوردند و لابد ما دانشجوی دهه 70 نداشتیم و یا اگر داشتیم آنقدر این دوران گل و بلبل بود که جای هیچ بحثی نبود و کسی حرفی برای گفتن نداشت(و یا کسی نباید حرفی از این دوران می زد)! چرا از دهه 60 یک مرتبه به دهه 80 پرش کردند؟ آیا کسی برایش این سؤال پیش آمده بود؟ نمی دانم عمدی در کار بوده یا ماجرا سهوی بوده؟ چرا یک دانشجوی دهه 70 را نیاوردند تا روایت کند چه خون دل هایی خوردیم و استخوان در گلو و خار در چشم صبر کردیم؟ و حالا هم که فردی رییس جمهور شده که طبق فرمایش مقام معظم رهبری، جوهره حقیقی انقلاب را زنده کرده باز هم باید برای مطالبه عدالت و آرمان خواهی انقلابی در مضیقه باشیم و به خاطر نامه سرگشاده به رییس دستگاه قضا و انتقاد از عدم دستگیری فتنه گران گردن کلفتی چون فرزندان استوانه، وبلاگ حسین قدیانی فیلتر شود؟!
ک
دام استوانه؟ مگر خود ایشان نبود که می گفت: "ولایت فقیه ستون خیمه انقلاب است"؟
حالا اگر بخواهیم دو استوانه برای نظام اسلامی ترسیم کنیم، می گوییم ولایت فقیه عامل مشروعیت و رأی مردم عامل مقبولیت نظام جمهوری اسلامی است.
بسیار خوب آقای هاشمی رفسنجانی! ما به شما رأی دادیم و ولی فقیه هم حکم ریاست جمهوری شما را تنفیذ کرد و ما هم به احترام دو استوانه مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی هر چه به لیبرال مسلکان سکولار در عرصه فرهنگ و سیاست میدان دادید و آمدند فرهنگ رفاه و تجمل پرستی را کم کم جای فرهنک ایثار و جهاد و آرمان خواهی انقلابی نشاندند و ... ضمن حفظ احترام شما مبارزه آرام خود را پشت سر ولایت علیه طبقه اشراف و نوکیسه های جدید، صاحبان ثروت های بادآورده و مبارزان دیروز و آدم های خسته و رفاه زده دهه 70 شروع کردیم.
پس از آن آقای خاتمی سوار بر موجی از هیاهو و هیجان به میدان آمد و هر بار به مناسبتی انتقادی را از او مطرح کردیم با چماق بر سرمان زدند که شما پیام دوم خرداد را درک نکردید و بر خلاف مسیر انتخاب مردم حرکت می کنید و ما باز هم به احترام استوانه های نظام از کوره در نرفتیم و ضمن حفظ آرامش و متانت خود همچنان استخوان در گلو و خار در چشم به مبارزه و جهاد فکری و فرهنگی و قلمی ادامه دادیم.
تا اینکه بالاخره جهاد خالصانه فرزندان انقلاب پشت سر ولایت به ثمر نشست و عدالت اجتماعی و آرمان خواهی انقلابی به صورت یک مطالبه عمومی درآمد و احمدی نژاد انتخاب شد و ما در حسرت یک پیام تبریک از سوی شما ماندیم(البته می گویند که شما می خواستید پیام تبریک بدهید ولی جناب مرعشی شما را از تصمیمتان منصرف کرد).
اما انتخاب مردم باعث نشد کسانی که از حق انتخاب مردم چماقی ساخته بودند چماق را بر زمین بگذارند. قبل از انتخاب آقای احمدی نژاد چماق برداشتند و گفتند مبادا به احمدی نژاد رأی دهید! و جمله ای وقیحانه بدون استثناء در همه ستادهای تبلیغاتی شما نوشتند که: "برای جلوگیری از وحشت و خشونت به هاشمی  رأی می دهیم" و جنابعالی هم هرگز از این شعار زشت و وقیحانه اعلام انزجار نکردید.
3 سال فحش و توهین هایشان را نثار رییس جمهورمان کردند. همان ها که وقتی از رییس جمهور منتخبشان انتقادی می کردیم شعار می دادند: "مرگ بر ضد رییس جمهور" و حالا علیه رییس جمهور منتخب مردم شروع کردند به سنگ اندازی و لجن پراکنی.
بعد سه سال که از حمله به رییس جمهور گذشت، شما به جای احترام به استوانه های نظام، فرمان حمله را صادر کردید و گفتید: "دوران مدارا با این دولت به پایان رسیده است" !!!
آقای هاشمی رفسنجانی! هل جزاءالإحسان إلّا الإحسان؟!
هر کس به شما توهین می کرد که باغ پسته دارید و ... از شما دفاع می کردیم و دیگران را از تهمت به شما باز می داشتیم. حالا چه شده که به جای اینکه جلوی توهین به رییس جمهورمان را بگیرید، بعد سه سال فحاشی علیه دولت فرمان پایان مدارا صادر می کنید؟
فرمان پایان مدارا را صادر کردید و میرحسین موسوی قانون مدار، 9 ماه قبل از فرا رسیدن موعد قانونی تبلیغات ریاست جمهوری کارناوال توهین به رییس جمهور منتخب مردم را در سراسر ایران به راه انداخت و در آستانه انتخابات 88 باز هم چماق وقیحانه ترین فحاشی ها بالاسرمان بود که :"بنی آدم از ابلهان همه بدتردند/اگر به محمود دوباره روی آورند"!
... دیگر بگذریم از اینکه بعد از انتخابات چماق ها تبدیل به چه درفش هایی شد. قصه بعد از این را دیگر همه می دانند و نیاز به یادآوری نیست.
و امروز که فرزندان فتنه گر جنابعالی علیه استوانه های نظام، آتش بیار معرکه بوده اند نه تنها قوه قضاییه جرأت بازداشت آن ها را ندارد و نه تنها شما به قوه قضاییه توصیه نمی کنید که عدالت را بدون ملاحضه انتصاب افراد به جنابعالی اجرا کند بلکه می بینیم که یک فرزند شهید و وبلاگ نویس ساده و محبوب افسران جنگ نرم علیه دشمن خارجی و فتنه گران داخلی به دلیل مطالبه عدالت از قوه قضاییه و درخواست  بازداشت و محاکمه فتنه گرانی چون فرزندان جنابعالی بازداشت و وبلاگش فیلتر می شود.  
امّا حسین قدیانی که BBC   و VOA
حامی او نیست، سرویس های جاسوسی مستکبرین عالم که هوایش را ندارند به او پناهندگی سیاسی بدهند و برود با کاخ سفید عکس یادگاری بیاندازد؛ بالاخره همانطور که استاد حسن عباسی تبرئه و آزاد شد، قوه قضاییه هیچ راهی جز آزادی او ندارد.
من در پایان از آقای آملی لاریجانی تشکر می کنم که با بازداشت او و فیلتر وبلاگش باعث شد که فریاد قلمش هر چه رساتر در فضای سایبر بپیچد و همچنان چشم فتنه گران را کور کند.  گرچه شاید برخی جملات حسین قدیانی تند و افراطی بود ولی بالاخره هر تفریطی به دنبالش افراط به همراه دارد و مسؤول این افراط کسانی هستند که در اجرای عدالت تعلّل می کنند. آنقدر تعلّل می کنند که مجرمان سیاسی و فتنه گران سر از آن سوی مرز ها در می آوردند و شروع می کنند به لجن پراکنی و فحّاشی علیه نظام اسلامی.
یک جمله هم از طرف امام عزیزمان(قدس سرّه) خطاب به حسین قدیانی عزیز:
"فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید از غرور مقدّستان دست بردارید ... ولی تحمّل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست"


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 89/9/19::: ساعت 8:7 عصر

پاسخ پیامک های تخریبی 11/

در اینجا به پاسخ یکی دیگر از پیامک های تخربی می پردازم که در دوران فتنه های سال گذشته به سبک نهج البلاغه حضرت علی(علیه السّلام) سپاه و بسیج را جنود شیطان معرّفی کرده بودند:
"آگاه باشید! همانا شیطان، حزب و یارانش را در
BBC  بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو در VOA
فراهم آورده است تا شاید بار دیگر پس از سرنگونی نظام ستمشاهی، مطامع از دست رفته خود را در این سرزمین باز یابد.
زهی خیال باطل! پس هر خائن وطن فروشی سر در آخور رسانه های آنان فرو برد نزد این ملّت الهی تا ابد منفور و مطرود خواهد بود.
چه بد جایگاهی و چه بد فرجامی!"

جا دارد در اینجا برای تکمیل این پاسخ به  فرازی از یادداشت اخیر حسین قدیانی هم اشاره کنم: "... چندی پیش یکی از سران فتنه به ما گفت حکومت فرعونی. گیرم ما فرعون، شما که موسی هستید، چرا فارین پالیسی ازتان تقدیر می کند؟ لابد معجزه تان از 
4 نفر، پنجم شدن است! ما اگر فرعون هستیم، شما چرا گوساله سامری می پرستید؟ چرا آمریکا و اسرائیل را می پرستید؟ معاریو برای ما غش و ریسه می رود یا برای شما؟..."


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 89/9/18::: ساعت 11:5 صبح

همزمان با ورود کاروان آسیایی شکست حصر غزّه به ایران، مسؤولان رژیم صهیونیستی طی مراسمی در قدس اشغالی به یگان کاماندوی این رژیم- که به کشتی ترکیه‌ای مرمره حامل کمک‌های بشر دوستانه برای ساکنان نوار غزه حمله کرده بودند- جایزه بگین را اعطا کردند.
اما از زمانی که صهیونیست های وحشی به کشتی آزادی حمله کردند تا به امروز هر چه 4 واژه کلیدی "کشتی"(یا "کاروان")، "آزادی"، "شیرین" و "عبادی" را جستجو می کنی همچنان از موضع گیری این فعّال سینه چاک حقوق بشر و حامی به اصطلاح جنبش سبز در برابر این اقدام ضد انسانی و ضد حقوق بشر خبری نیست.
در اینجا یک شبه رباعی را – که زمان حمله اسراییل به کشتی آزادی در قالب پیامک ارسال کرده بودم - به دوستان سبز تقدیم می کنم ببینم این مدعیان گفتگو و تحمّل مخالف آیا همچنان سکوت می کنند، به چیز چیز کردن(یعنی به تناقض) می افتند، فحّاشی می کنند یا احیاناً با رعایت ادب گفتگو جواب می دهند؟:
حمله به کشتی آزادی شده/
دل هر آزاده از ستم عاری شده/
"شیرین"ی که فرهادش آزادی بود/
پس کجا گم و گور و متواری شده؟!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: شنبه 89/9/13::: ساعت 7:3 عصر

ترور ناجوانمردانه دانشمندان هسته ای از یک طرف و فراخوان خاطرات سال 88 از سوی یکی از وبلاگ ها از طرف دیگر باعث شد یاد خوابی بیافتم که سال گذشته از آقای موسوی دیدم.
پس از مناظره تاریخی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد شبی در خواب دیدم میرحسین موسوی در جمع هوادارانش مشغول سخنرانی است.
 پس از اینکه از خواب بیدار شدم متأسفانه از بین سخنان گهربار ایشان فقط همین یک جمله در خاطرم مانده بود:
 "ما انرژی هسته ای را چیز می کنیم"
آن روز فکر می کردم به چیز چیز افتادن او در آن مناظره تاریخی به دلیل دوری 20 ساله ایشان از فعالیت های سیاسی است ولی امروز می فهمم که سرّ به چیز چیز افتادن میرحسین موسوی چیز دیگریست و آن ناشی از به تناقض افتادن ایشان است.
 گویا این روزها موسوی و  هوادارن باقی مانده اش در واکنش به ترور شهید شهریاری دوباره به چیز چیز کردن(یعنی به تناقض) افتاده اند و  اگر بخواهند اعلام موضع کنند، خواهند گفت:"ما ترور دانشمندان هسته ای را چیز می کنیماز وبلاگ تلخندک"
آری، چگونه این اقدام ناجوانمردانه را محکوم کنند در حالی که عاملان این اقدام تروریستی همان ها هستند که رسانه هایشان را دربست در اختیار این جماعت قرار دادند و حسابی نمک گیر انگلیس پلید و BBC فارسی اش، آمریکای جهانخوار و VOAاش و اسراییل جنایتکار و سایت فارسی وزارت خارجه اش هستند؟!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 89/9/12::: ساعت 11:10 صبح

پس از انتخابات 88 پاسخ پیامک های تخربی را در وبلاگم قرار ندادم. فعلاً جدیدترین پاسخی که دادم اینجا قرار می دهم تا شاید إن شاءالله به تدریج به پاسخ های دیگر هم بپردازم. دوستانی که پیامکی در تخریب دولت خدمت گذار و سایر فتنه انگیزی ها سراغ دارند بفرستند تا به شکوفا شدن استعداد حقیر کمک کنند!

پاسخ پیامک های تخریبی 10/
به سیستم پیام نمای دفتر کاخ سفید خوش آمدید.
برای نشنیدن حرف منطقی عدد 1،
ندیدن نور حقیقت عدد 2،
آموزش قتل و جنایت عدد 3،
ثبت نام در تور غارت و چپاول ملّت ها عدد 4،
ارتباط با شیطان عدد 5،
و جهت ملاقات حضوری با سران شرک و کفر عدد 6 را فشار دهید.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 89/9/4::: ساعت 10:6 عصر

در یاداشت وقتی مدعیان گفتگو سکوت می کنند به سخنان استاد محمد اکرمی اشاره کردم که در پایان یکی از جلسات هفتگی قبل از انتخابات 88 در پاسخ به سؤال یکی از شاگردانش مطرح کرد و مشروح سخنانش هم در سال جاری به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه 598، تحت عنوان "نگاه یک رزمنده به قطعنامه 598" در ویژه نامه روزنامه ایران(راز جام زهر) منتشر شد و تا کنون هم احدی از حامیان موسوی جوابی به این قبیل مباحث نداشتند.
بعد انتخابات نیز یکی از شاگردان قدیم ایشان - که عضو ستاد دانشجویی حامی میرحسین موسوی و فرزند یکی از کاندیداهای اصلاح طلب مجلس ششم بود- به این محفل هفتگی آمده بود. استاد اکرمی به او گفت: "اگر میرحسین رو دیدی بهش بگو یادته سال 72 یک بچه رزمنده کنار قبرستان بقیع شما رو دید میخواست دستت رو ببوسه؟ اون بچه رزمنده اگر امروز شما رو ببینه دلش میخواد سیلی محکمی به صورتت بزنه به خاطر اینکه شیرینی حماسه حضور 40میلیونی رو به کام مردم تلخ کردی"
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند کسانی انتخابات را به کام مردم تلخ کردند که دست به تقلب گستره زدند. اما اگر تقلّبی در کار بود و اگر میرحسین منافقی نبود که ادعا می کرد یک فرد انقلابی پایبند به نظام جمهوری اسلامی و معتقد به ولایت فقیه است، باید به جای رجزخوانی و اردوکشی خیابانی- که هر دو ولی فقیه او را نهی کردند از اینکه در موقع عصبانیت دست به کاری بزند که مورد سوء استفاده دشمن قرار گیرد- و با حفظ متانت و آرامش- که هر دو ولی فقیه به او توصیه کردند- یک فراخوان به ستادهای انتخاباتی اش می زد و از همه 45هزار ناظرش دعوت می کرد مشاهدات خود را مکتوب و ارسال کنند تا به مسؤولین امر ارائه کند.
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند که مسؤولین امر را دارای صلاحیت نمی دانست، اما اگر چنین بود اولاً باید از اول به دلیل عدم صلاحیت ناظرین و مجریان، انتخابات را تحریم می کرد، ثانیاً اگر حرف حسابی داشت باید ابتدا با راهکارهای منطقی و قانونی، حجت را تمام می کرد و پس از اتمام حجت و طی همه مراحل قانونی و پاسخ به دعوت شورای نگهبان، مستندات و شواهد ناظرینش را علنی منتشر می کرد.
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند به ستادهای انتخاباتی اش حمله کردند و همه ناظرین را دستگیر کردند. اما اگر همان اولین لحظات اعلام نتایج انتخابات وحشی گری در نمی آوردند و شهر را به آتش نمی کشیدند، حافظان نظم و امنیت مردم هم کاری به کار آن ها نداشتند.
... بگذریم، باز برگرشتیم سر جای اوّلمون:
جز درباره تقلب بحث نمی کنم


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 89/7/16::: ساعت 8:45 عصر

به متن این ایمیل دقت کنید:"... طبیعتا با این میزان شانتاژ خبری صدا و سیما و محدودیت های مطبوعات، و مظلوم نمایی هایی از تریبون های نماز جمعه، مساجد و ... و استفاده ابزاری از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، می بایست جنبش سبز نیز با امکانات حداقلی خود، نسبت به جداسازی و روشنگری این طیف جدید و نامسلمان بسیج (موسوم به شعبان بی مخ ها) با بسیجیان واقعی که سال ها برای دفاع از میهن و دین جان خود را در راه خدا ایثار نمودند، اقدام نماید .
در این راستا، صحبت با خانواده های شهدا، طیف های مذهبی جامعه و اطرافیان، و ذکر خصوصیت های صهیونیست صفتانه اعضای نامسلمان بسیج، به شفاف سازی فضای جامعه کمک خواهد نمود..."

این نمونه ای از ایمیل های گروهی اصلاح طلب و حامی به اصطلاح جنبش سبز در یاهو موسوم به sh_fanni بود که در ایام 8 ماه فتنه پس از انتخابات سال گذشته سینه چاک شهدا و بسیجیان واقعی زمان جنگ شده بودند و مرتب دم از همّت و باکری می زدند و بسیجیان فعلی را به دلیل تبعیت از ولایت و مخالفت با قانون شکنان و آشوب گران، مشتی نامسلمان، عمله های مزدور، شعبان بی مخ، وحشی و ... معرفی می کردند.

اما اکنون از سینه چاکی این عده برای شهدا همین بس که اخیراً در دانشگاه محل تحصیلشان دو شهید گمنام دوران دفاع مقدّس(با مشخصات «شهید 24 ساله، محل شهادت منطقه نهرخیّن در عملیات بیت‌المقدس در سال 1361» و «شهید 19ساله محل شهادت منطقه پنجوین در عملیات والفجر4 در مهر سال 1362 ») طی یک وداع بی نظیر و تشییع باشکوه دفن شده است در حالی که در طول این مدت لحظه شماری و اشتیاق روز افزون خیل کثیر دانشجویان و اساتید و کارکنان این دانشگاه برای استقبال و تدفین این استخوان های مقدّس و پس از آن، هیچ ایمیلی از این سینه چاکان بسیجیان واقعی که سال ها برای دفاع از میهن و دین جان خود را در راه خدا ایثار نمودند، در گروهشان به چشم نمی خورد. نه سلامی، نه خیرمقدمی، نه خوشامد گویی، نه عرض ادبی، نه درد دلی، نه خبری، نه نظری، نه تحلیلی نه ... و به این ترتیب نشان دادند چه کسانی فقط در دوره ای خاص که منافعشان ایجاب کند از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی استفاده ابزاری می کنند.

حالا نگاه کنید به نمونه هایی از تیتر ایمیل های این گروه از دانشجویان و دانش آموختگان در ایامی که این دانشگاه، شاهد در آغوش کشیدن این دو مدافع میهن و دین بود:
(||:: sh_fanni ::||) کاخ سفید میزبان افراد تهی دستمراسم تشییع باشکوه شهدای گمنام در دانشگاه شاهد
در این ایمیل افراد با منتقد خود بحث می کردند و تلاش می کردند که ثابت کنند اوباما با خلوص نیت و انسان دوستی میزبان افراد تهی دست شده است برخلاف مسؤولان و مردم نظام اسلامی ما که از روی فریبکاری و ریاکاری به مردم مستضعف کشور و سیل زدگان پاکستان کمک می کنند.
(||:: sh_fanni ::||) کاریکاتور قهوه تلخ
(||:: sh_fanni ::||) دفاعیات آریا آرام نژاد
(||:: sh_fanni ::||) باران یخ زده در جنوب چین
(||:: sh_fanni ::||) زیباترین پلهای جهان
(||:: sh_fanni ::||) dolate edalatmehvar
این ایمیل هم طبق معمول تلاشی است در جهت سیاه نمایی دولت
(||:: sh_fanni ::||) فیلترینگ در ایران، حکایت خنده دار و البته تلخ
(||:: sh_fanni ::||) Fw: [QazSAMPAD] شعر مرد 4 زنه
(||:: sh_fanni ::||) رودخانه ای در اعماق آبهای مکزیک

آن روزگار هم جوابی دادم و طبق معمول بحث های قبلی جوابی جز فرافکنی نیافتم. حالا جهت استحضار خوانندگان محترم باز هم بحث و سؤالم را مطرح می کنم تا شاهد باشند امثال این افراد وجود دارند جوابی به این مسائل بدهند یا نه:
بله، در این راستا برا اینکه جنبش سبز نشون بده که بسیجی های واقعی زمان جنگ رو قبول داره میتونه شعار بده "نه غزه نه لبنان" با این شعار میتونه نشون بده که چقدر دیدگاهش نزدیکه به بسیجی های زمان جنگ که آرمانشون دفاع از همه مظلومان عالم بود و می خواستند تا عمر دارند بجنگند تا بساط شرک و کفر و ظلم و فتنه رو از عالم برچینند
میتونه شعار بده که "جمهوری ایرانی" میخواد و به این ترتیب ثابت کنه چقدر با دغدغه های اسلام خواهی بسیجی های زمان جنگ همراهه که عشقشون به ایران به خاطر اسلام بود و ایران بدون اسلام براشون ارزشی نداشت
این تازه مشت نمونه خرواره. اگه بخوام از همخوانی و نزدیکی دیدگاه های به اصطلاح جنبش سبز با بسیجیان زمان جنگ بگم باید حداقل یه ساعتی پای سیستم بشینم
خودتون ماشاءالله دانشجویید و اهل تحقیق. به جنبشتون پیشنهاد بدید یه گروه مطالعاتی راه بندازند و روی وصیت شهدا و سخنان و نامه های امام خمینی(ره) تحقیق کنند تا اینقدر گاف ندن با این شعارهاشون که در تناقضه با ادعای قبول داشتن بسیجی های واقعی زمان جنگ و خط امام(ره) . بابا حداقل دو تا پیام "فریاد برائت" (سال66) و "پیام استقامت"(سال67) امام عزیز رو بخونید
موفق باشید با این به اصطلاح جنبشتون که جمع اضداده ماشاءالله
به امیدی که روزی این جنبش بفهمه:جمع نقیضین محال است
همچنین از آن ها خواستم: مشخصاً نظرتون رو راجب نسبت بین ایدئولوژی و عقیده و مکتبی که شهید همّت ازش دم می زد با تفکرات دکتر سروش(که شما از اون دم می زنید)، سرسپردگی به شبکه صدای آمریکا و بی بی سی و همچنین شعار "نه غزه نه لبنان" بفرمایید.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 89/7/11::: ساعت 3:33 عصر

ألسلام علیکما یا أنصار دین اللّهلوگوی وبلاگم، شامل عکس دو شهید که قبلاً تزیین کردم

می خواستم با یک یادداشت به بحث قبلی خاتمه بدهم ولی اینجا باید کات کنم و سلامی عرض کنم به دو شهید گمنام در زمین و مشهور در آسمان که تا لحظاتی دیگر وارد جمع ما می شوند و من علی رغم اینکه هیچ وقت بنا نداشتم در محل کارم وبلاگم را به روز کنم از وقت مأموریتی که برای استقبال از این دو شهید دارم گذاشتم تا در اینجا به آن ها خیر مقدم بگویم.
دو شهید گمنام 19 و 24 ساله وارد دانشگاه شاهد می شوند و دانشجویانی که اغلب بین 19 الی 24 سال سن دارند حدود دو هفته است با ذوق و شوق روزافزونی در حال آماده کردن دانشگاه برای استقبال و میزبانی از آن ها و تششیع و به خاک سپاری شان هستند.

یادم میاد سال 1367 چه ذوق و شوقی داشتم وقتی قرار بود مسجد محل را آماده استقبال از شهیدی کنم که با آمدنش
تولدی دوباره را برایم رقم زد(اکنون در همین لحظه شهدا وارد سازمان مرکزی دانشگاه شدند). آن روز نواری از روضه خوانی حاج صادق آهنگران از بلندگوی مسجد پخش کردیم که با صوتی حزین می خواند: "نوشته بر تن گل های پر پر/ شهیدان زنده اند الله اکبر". به محض رسیدن آمبولانس حامل پیکر مطهر شهید، بچه های مسجد - که تا لحضاتی قبل با هم می گفتیم و می خندیدیم - هر کدام گوشه و کنار با قامتی خمیده اشکشان سرازیر شد و من با دیدن این صحنه سر جایم میخکوب شده بودم تا اینکه خانواده شهید هم از راه رسیدند. تا لحظاتی امکان بلند کردن تابوت از خانواده شهید سلب شد. یکی فریاد می زد یا حسین! یکی ناله می زد آخ قلبم! و دیگری ضجّه می زد کمرم شکست! ... بالاخره با هر زحمتی بود تابوت شهید را بلند کردند و در حالی که آن را در حیاط مسجد می گرداندند نگاهم به صحنه تشییع تابوت شهید بود و گوشم به بلندگوی مسجد: "اگر غم چنگ زد بر تار و پودم/ ز مأموریتم غافل نبودم" سپس حاج صادق آهنگران ضمن روضه خوانی ادامه می داد: "مادره آمده بر مزار فرزندش می گوید عزیزم دلم برای تو می سوزد ولی پیام تو را رساندم. ولی هر کجا رفتم از آرمان و اهداف تو صحبت کردم تا شاید از من راضی باشی" ... و من تا بهشت زهرا(سلام الله علیها) در کابین عقب آمبولانس کنار تابوت شهید به مأموریتم فکر می کردم و اکنون بعد 22 سال گرچه تابوت هایی که می آورند سبک تر شده اند اما مأموریت ها سنگین تر شده.
اطلاعیه مراسم: http://web.shahed.ac.ir/new/shahed/picfile/116/baner.jpg
روزگاری در دهه پر رنج و مرارت 70 مأموریت داشتیم که نگذاریم راه و رسم این شهدا و فرهنگ جهاد و ایثار و شهادت به بهانه توسعه و سازندگی و شکوفایی اقتصادی به فراموشی سپرده شود و باید با سیاست شهید زدایی لیبرال مسلکان سکولار مبارزه می کردیم و امروز نسل جدید مأموریت دارد در لبیک به فرامین رهبری با نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری در همه عرصه های فرهنگ و اقتصاد و سیاست و علوم رایج، دستورات الهی را حاکم کند و به جنگ با سایه شوم حاکمیت سکولاریسم در همه این عرصه ها برود.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 89/7/4::: ساعت 7:45 عصر

چه ساده و خوش خیال بودم که به احترام دوستان طالب گفتگو، پرداختن به مسائل روز و مباحث جدید را رها کردم و مجدداً به یک بحث تکراری و قدیمی(و در عین حال ریشه اختلافات ما با برخی دوستان) وارد شدم. دوستانی که مرتب بر اساس شایعات و اخبار دروغ سایت های کلمه و جرس و امثالهم یا برایم پیامک می فرستادند و یا کامنت می گذاشتند. من هم به یکی از این دوستان پیشنهاد دادم درباره ادعای تقلب در انتخابات بحث کنیم ولی وقتی سر فرصت 4 سؤال ساده را در یادداشت "جز درباره تقلب بحث نمی کنم" مطرح کردم جوابی مرتبط با سؤال هایم دریافت نکردم. پس از آن هم به سبک خودشان در یادداشت "آهای مدعیان گفتگو! نقاب هایتان را بردارید و پاسخ دهید" بر سؤالاتم تأکید کردم ولی تا به امروز حتی یک کامنت هم از آن ها که سیل کامنت های طولانی شان را در انعکاس اراجیف سایت هایی چون جرس و کلمه به سویم گسیل می داشتند دریافت نکردم. حالا اگر فقط یک مخاطب اینچنینی داشتم می گفتم فعلاً مشغله دارد ولی ...
آری، این ها همیشه وقتی یک بحث جدی و اساسی و ریشه ای را مطرح می کنیم چنان سکوت می کنند که گویا اصلاً چیزی نشنیده اند و نخواندند. حال که اینطور شد بحثی را در اینجا درباره مدیریت موفق(!) جناب مهندس موسوی در زمان جنگ می آورم که بی ارتباط با هفته دفاع مقدس هم نیست. من این بحث را همان اوائل کاندیداتوری آقای موسوی و داغ شدن بحث های انتخاباتی در یک گروه دانشجویی حامی موسوی مطرح کردم و علی رغم فعالیت های بی وقفه و عکس العمل های سریع آنان و سیل ایمیل های روشنگرانه شان، احدی از آن ها کوچکترین عکس العملی به ایمیل من نشان ندادند و کوچکترین دفاعی از کاندیدای مورد علاقه شان به عمل نیاوردند. بی خود نیست وقتی جناب مهندس موسوی تهدید به افشای ناگفته هایش از دوران دفاع مقدس می کند، سرلشگر فیروزآبادی می گوید: "موسوی حرفی برای گفتن ندارد ... آقای موسوی چیزی به عنوان طلبکاری از جنگ ندارد که بخواهد بگوید". حالا می فهمم وقتی خود مهندس حرفی برای گفتن ندارد دیگی حامیانش چه جوابی داشتند به ایمیل من بدهند؟
و اما ایمیل بی جواب من: "... نمی خواستم وارد این مبحث بشم چون بعضیا که تعصب دارن عصبانی میشن ... ما یه معلم رزمنده داریم که هر وقت یاد مدیریت زمان جنگ میفته از دست مسؤولین وقت دردش می گیره و در عین حال میبینه موقعیت برای طرح مطالباتش از مسؤولین آن زمان فراهم نیست. ولی حالا که این بحث ها در گرفته احتمالاً میخواد یه برنامه ای برای روشنگری ترتیب بده
هفته گذشته که بعد برنامه هفتگیمون بحث می کردیم یکی از شاگرداش می گفت من از هر کی می پرسم مردم همه از مدیریت نخست وزیر وقت در زمان جنگ راضی بودن
ایشان جواب داد: بله باید هم راضی باشن چون شکمشون سیر بود. ولی برای چی باید گلوله خمپاره و بمب و موشک سر من بچه رزمنده بیاد و من سنگر بتونی نداشته باشم از خودم محافظت کنم؟ این مدیر موفق زمان جنگ جواب بده در آن شرایط سیمان و فولاد این مملکت در بازار آزاد چه می کرد؟ عراق کل سیمان و فولاد کارخونه هاشو اول میومد توی جبهه هاش خالی می کرد بعد میداد دست مردم، برای همین سنگرهای بتونی فراوانی داشتند و تلفاتشون کمتر بود
در جبهه ها ما نیاز شدید به وانت نیسان داشتیم ولی وزیر صنایع سنگین(بهزاد نبوی) میومد هرچی پیکان و وانت نیسان بود بین مردم با قیمت کم قرعه کشی می کرد
در سرمای زیر 26 درجه جبهه های غرب پتوهایی داشتیم که جلو آفتاب می گرفتیم آن طرفش معلوم بود. میومدند پتوی میلک وارد می کردند و با قرعه کشی دست مردم می دادند. اگر فقط 25هزار تا از این پتوها رو به ما می دادند مشکلمون حل بود و توی جبهه های غرب از سرما یخ نمی کردیم
امام گفت اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشه ما تا آخر ایستاده ایم. اگر مدیر موفقی بودند طوری بودجه مملکت رو تنظیم می کردند که تا 20 سال کفاف مخارج جنگ رو بده ولی این مدیر موفق 2 سال بعد به امام نامه نوشت که ما دیگه پول نداریم بجنگیم؟ چرا؟ چون پول ها رو خرج جنگ کرده بودند؟ نخیر. مثلاً سیگار وینستون رو از آمریکا میووردند سوییس به نام بهمن بسته بندی می شد و با دفترچه به هر خانواری 5 بسته سیگار می دادن. در حالی که آن شرایط بهترین شرایط برای ترک دادن مردم بود. مردمی هم که سیگاری نبودند سهمیشون رو آزاد می فروختند.
هیچ جای دنیا زمان جنگ نمیان بودجه مملکت رو بریزند توی شکم مردم که رزمنده ها سالی یک بار بیشتر نتوانند عملیات کنند!!!! بعد آزادی خرمشهر ما راحت می تونستیم وارد بصره بشیم و با سیلی سخت به متجاوز پشیمونش کنیم و تکلیف جنگ رو همون سال های اولیه یکسره کنیم ولی به دلیل همین مدیریت های غلط پول نداشتینم عملیات کنیم
امام گفت جنگ در رأس امور است و رییس جمهور وقت هم اعتقاد داشت مثل همه کشورهای دنیا در زمان جنگ، باید اقتصاد ما جنگی باشد ولی آن ها شکم مردم را در اولویت قرار دادند و برای همین هم جنگ ما 8 سال طول کشید و با فرسایشی شدن جنگ حوصله مردم هم سر رفت در حالی که با مدیریت صحیح اقتصادی همون سال های اولیه پس از فتح خرمشهر می تونستیم با ضربه های پی در پی به پیکر متجاوز، تکلیف جنگ رو یکسره کنیم.
می خواستند شکم مردم رو پر کنند تا هیچ کس ناراضی نباشه ولی آن بخش مردم همیشه ناراضی که دنبال جلب رضایتشان بودند، بعضاً مرغ کوپنیشون رو می خوردند و فحششون رو هم به نظام می دادند(نمونش پدربزرگ مرحوم خودم که زندگیش حسابی تأمین بود و مرغ کوپنی دولت رو می خورد و وقتی هم بمب و موشک صدام میومد به امام فحش می داد!!!!!!!). بگذریم. ای کاش باز هم در سکوت به سر می بردند تا سکوت ما را هم نمی شکستند و همواره با سلام و صلوات از آن ها یاد می کردیم"


قابل ذکر است در سال جاری به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه 598، سخنان مفصل تر این معلم رزمنده(استاد محمد اکرمی) درباره ناگفته های دوران دفاع مقدس تحت عنوان "نگاه یک رزمنده به قطعنامه 598" در ویژه نامه روزنامه ایران(راز جام زهر) منتشر شده است.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 89/6/16::: ساعت 10:2 عصر

یک ماه گذشت و احدی از مدعیان حق طلبی و گفتگو و ... به یک سؤال از 5-4 سؤال ساده من در یادداشت قبلی (درباره ادعای تقلب در انتخابات 88) جواب ندادند.
همان کسانی که ما را متهم می کردند به اینکه " از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن" و دوستانشان را حق طلبانی معرفی می کردند که "هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن "
جریان از این قرار است که سال گذشته در یک گروه اینترنتی فردی با تیتر
"نیازمند پاسخ" ایمیل مفصلی زده بود و از ما خواسته بود درباره آنچه که "کشتار و دستگیری های رژیم" می دانست و سعی داشت ثابت کند روز 30 خرداد در تهران 300-200 نفر کشته شده اند، توضیح بدهیم و علی رغم اینکه من وعده داده بودم سر فرصت توضیح بدم دوباره ایمیل فرستاد و گفت: " ایمیلی زدم که بی صبرانه مشتاق بودم حامیان حکومت فعلی جواب اون رو بدن ؛ در مورد کشتار و دستگیری های رژیم. اما مثل اینکه این افراد از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن ، برعکس دوستان حق طلب که هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن... "
من درباره این ایمیل حدود 20 صفحه توضیح دادم و بحث کردم و همچنین سؤالاتی مطرح کردم که البته بی پاسخ ماند ولی حالا که 5-4 تا سؤال ساده می پرسم تا به حال احدی از افراد آن گروه و دیگران 2 خط جواب به من ندادند.
لذا من به سبک همان فرد سؤالم را تکرار می کنم:
"یادداشتی نوشتم که بی صبرانه مشتاق بودم حامیان میرحسین و به اصطلاح جنبش سبز جواب اون رو بدن ؛ در مورد ادعای تقلب در انتخابات سال 88. اما مثل اینکه این افراد از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن ، برعکس دوستان حق طلب که هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن. انتظار دارم دوستان بعد یک سال و با فروکش کردن احساسات زودگذر و تعصّبات بی مورد و قضاوت های عجولانه، توجیه خودشون رو درباره این ادعای فاجعه آمیز بیان کنند که منشاء حوادث تلخی در کشور شد و بی نظیر ترین حماسه ملی را که می توانست عامل همدلی و وحدت باشد و باعث عزت و اعتبار هر چه بیشتر کشور شود و گردن کشان و دشمان کمین کرده نظام را تا سال ها در حالت بهت و کما فرو برد و به انزوای مخالفان عزّت و سربلندی و استقلال ایران بیانجامد و ... به عاملی برای کینه و دشمنی بین هموطنان و ضربه به حیثیت و اعتبار ملّی در نزد جهانیان و گردن کشی دشمنان قدّاره بند مبدّل ساختند. به هر حال حتی اگر تو طرفدار موسوی هم باشی یعد یک سال متوجه بی پایه و اساس بودن بسیاری از دلائل(از جمله تئوری ابلهانه داماد لرستان و فرزند آذربایجان) و دروغ بودن بسیاری از ادعاها(از جمله ادعای قتل و سوزاندن ترانه موسوی) شدی و یه دلیلی قانعت کرده که طرح ادعای تقلب در انتخابات چیز خوبی بوده. پس به ما هم بگو تا قانع شیم و از بیراهه برگردیم. دوستان به اصطلاح جنبش سبز بهتره جوابمو بدن چون دفعه بعد اسامی کسانی رو که طرفدار موسوی هستن به عنوان حامیان فتنه ای که طبق فرمایش قرآن کریم از قتل بی گناهان فاجعه آمیز تر است خواهم برد و تک تک ازشون درخواست جواب خواهم کرد.[حالا نترسید، خواستم به سبک فرد نیازمند پاسخ بنویسم] متن یادداشت قبلی خودم رو میذارم تا اگر کسی نخونده دوباره بخونه: جز درباره تقلب بحث نمی کنم"
 اگر به سؤالاتم جواب دادید و ثابت کردید که در انتخابات تقلب شده، من هم حاضرم قبول کنم که روز سی خرداد سال گذشته 300-200 نفر(یا هر تعدادی که شما بگین) به دست عوامل رژیم کشته شدن
با شما هستم "نیازمند پاسخ"! بی زحمت اون نقابتو بردار و جواب سؤالای منو بده.
البته من آن یادداشت را به افتخار دوست دیگری نوشتم و وقتی با عدم پاسخگویی مواجه شدم تصمیم داشتم بحث در این باره را کنار بگذارم و به مباحث دیگر بپردازم ولی یاد سماجت شما در اعلام نیازمندی برای دریافت پاسخ افتادم، گفتم بد نیست ما هم اینجا یه کم سمج بازی دربیاریم شاید کسی پیدا شود ما را قانع کند و از بیراهه برگرداند.


 
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک