بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 101
ترور ناجوانمردانه دانشمندان هسته ای از یک طرف و فراخوان خاطرات سال 88 از سوی یکی از وبلاگ ها از طرف دیگر باعث شد یاد خوابی بیافتم که سال گذشته از آقای موسوی دیدم.
پس از مناظره تاریخی میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد شبی در خواب دیدم میرحسین موسوی در جمع هوادارانش مشغول سخنرانی است.
پس از اینکه از خواب بیدار شدم متأسفانه از بین سخنان گهربار ایشان فقط همین یک جمله در خاطرم مانده بود: "ما انرژی هسته ای را چیز می کنیم"
آن روز فکر می کردم به چیز چیز افتادن او در آن مناظره تاریخی به دلیل دوری 20 ساله ایشان از فعالیت های سیاسی است ولی امروز می فهمم که سرّ به چیز چیز افتادن میرحسین موسوی چیز دیگریست و آن ناشی از به تناقض افتادن ایشان است.
گویا این روزها موسوی و هوادارن باقی مانده اش در واکنش به ترور شهید شهریاری دوباره به چیز چیز کردن(یعنی به تناقض) افتاده اند و اگر بخواهند اعلام موضع کنند، خواهند گفت:"ما ترور دانشمندان هسته ای را چیز می کنیم"
آری، چگونه این اقدام ناجوانمردانه را محکوم کنند در حالی که عاملان این اقدام تروریستی همان ها هستند که رسانه هایشان را دربست در اختیار این جماعت قرار دادند و حسابی نمک گیر انگلیس پلید و BBC فارسی اش، آمریکای جهانخوار و VOAاش و اسراییل جنایتکار و سایت فارسی وزارت خارجه اش هستند؟!
پس از انتخابات 88 پاسخ پیامک های تخربی را در وبلاگم قرار ندادم. فعلاً جدیدترین پاسخی که دادم اینجا قرار می دهم تا شاید إن شاءالله به تدریج به پاسخ های دیگر هم بپردازم. دوستانی که پیامکی در تخریب دولت خدمت گذار و سایر فتنه انگیزی ها سراغ دارند بفرستند تا به شکوفا شدن استعداد حقیر کمک کنند!
پاسخ پیامک های تخریبی 10/
به سیستم پیام نمای دفتر کاخ سفید خوش آمدید.
برای نشنیدن حرف منطقی عدد 1،
ندیدن نور حقیقت عدد 2،
آموزش قتل و جنایت عدد 3،
ثبت نام در تور غارت و چپاول ملّت ها عدد 4،
ارتباط با شیطان عدد 5،
و جهت ملاقات حضوری با سران شرک و کفر عدد 6 را فشار دهید.
در یاداشت وقتی مدعیان گفتگو سکوت می کنند به سخنان استاد محمد اکرمی اشاره کردم که در پایان یکی از جلسات هفتگی قبل از انتخابات 88 در پاسخ به سؤال یکی از شاگردانش مطرح کرد و مشروح سخنانش هم در سال جاری به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه 598، تحت عنوان "نگاه یک رزمنده به قطعنامه 598" در ویژه نامه روزنامه ایران(راز جام زهر) منتشر شد و تا کنون هم احدی از حامیان موسوی جوابی به این قبیل مباحث نداشتند.
بعد انتخابات نیز یکی از شاگردان قدیم ایشان - که عضو ستاد دانشجویی حامی میرحسین موسوی و فرزند یکی از کاندیداهای اصلاح طلب مجلس ششم بود- به این محفل هفتگی آمده بود. استاد اکرمی به او گفت: "اگر میرحسین رو دیدی بهش بگو یادته سال 72 یک بچه رزمنده کنار قبرستان بقیع شما رو دید میخواست دستت رو ببوسه؟ اون بچه رزمنده اگر امروز شما رو ببینه دلش میخواد سیلی محکمی به صورتت بزنه به خاطر اینکه شیرینی حماسه حضور 40میلیونی رو به کام مردم تلخ کردی"
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند کسانی انتخابات را به کام مردم تلخ کردند که دست به تقلب گستره زدند. اما اگر تقلّبی در کار بود و اگر میرحسین منافقی نبود که ادعا می کرد یک فرد انقلابی پایبند به نظام جمهوری اسلامی و معتقد به ولایت فقیه است، باید به جای رجزخوانی و اردوکشی خیابانی- که هر دو ولی فقیه او را نهی کردند از اینکه در موقع عصبانیت دست به کاری بزند که مورد سوء استفاده دشمن قرار گیرد- و با حفظ متانت و آرامش- که هر دو ولی فقیه به او توصیه کردند- یک فراخوان به ستادهای انتخاباتی اش می زد و از همه 45هزار ناظرش دعوت می کرد مشاهدات خود را مکتوب و ارسال کنند تا به مسؤولین امر ارائه کند.
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند که مسؤولین امر را دارای صلاحیت نمی دانست، اما اگر چنین بود اولاً باید از اول به دلیل عدم صلاحیت ناظرین و مجریان، انتخابات را تحریم می کرد، ثانیاً اگر حرف حسابی داشت باید ابتدا با راهکارهای منطقی و قانونی، حجت را تمام می کرد و پس از اتمام حجت و طی همه مراحل قانونی و پاسخ به دعوت شورای نگهبان، مستندات و شواهد ناظرینش را علنی منتشر می کرد.
قطعاً حامیان میرحسین ادعا می کنند به ستادهای انتخاباتی اش حمله کردند و همه ناظرین را دستگیر کردند. اما اگر همان اولین لحظات اعلام نتایج انتخابات وحشی گری در نمی آوردند و شهر را به آتش نمی کشیدند، حافظان نظم و امنیت مردم هم کاری به کار آن ها نداشتند.
... بگذریم، باز برگرشتیم سر جای اوّلمون: جز درباره تقلب بحث نمی کنم
به متن این ایمیل دقت کنید:"... طبیعتا با این میزان شانتاژ خبری صدا و سیما و محدودیت های مطبوعات، و مظلوم نمایی هایی از تریبون های نماز جمعه، مساجد و ... و استفاده ابزاری از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی، می بایست جنبش سبز نیز با امکانات حداقلی خود، نسبت به جداسازی و روشنگری این طیف جدید و نامسلمان بسیج (موسوم به شعبان بی مخ ها) با بسیجیان واقعی که سال ها برای دفاع از میهن و دین جان خود را در راه خدا ایثار نمودند، اقدام نماید .
در این راستا، صحبت با خانواده های شهدا، طیف های مذهبی جامعه و اطرافیان، و ذکر خصوصیت های صهیونیست صفتانه اعضای نامسلمان بسیج، به شفاف سازی فضای جامعه کمک خواهد نمود..."
این نمونه ای از ایمیل های گروهی اصلاح طلب و حامی به اصطلاح جنبش سبز در یاهو موسوم به sh_fanni بود که در ایام 8 ماه فتنه پس از انتخابات سال گذشته سینه چاک شهدا و بسیجیان واقعی زمان جنگ شده بودند و مرتب دم از همّت و باکری می زدند و بسیجیان فعلی را به دلیل تبعیت از ولایت و مخالفت با قانون شکنان و آشوب گران، مشتی نامسلمان، عمله های مزدور، شعبان بی مخ، وحشی و ... معرفی می کردند.
اما اکنون از سینه چاکی این عده برای شهدا همین بس که اخیراً در دانشگاه محل تحصیلشان دو شهید گمنام دوران دفاع مقدّس(با مشخصات «شهید 24 ساله، محل شهادت منطقه نهرخیّن در عملیات بیتالمقدس در سال 1361» و «شهید 19ساله محل شهادت منطقه پنجوین در عملیات والفجر4 در مهر سال 1362 ») طی یک وداع بی نظیر و تشییع باشکوه دفن شده است در حالی که در طول این مدت لحظه شماری و اشتیاق روز افزون خیل کثیر دانشجویان و اساتید و کارکنان این دانشگاه برای استقبال و تدفین این استخوان های مقدّس و پس از آن، هیچ ایمیلی از این سینه چاکان بسیجیان واقعی که سال ها برای دفاع از میهن و دین جان خود را در راه خدا ایثار نمودند، در گروهشان به چشم نمی خورد. نه سلامی، نه خیرمقدمی، نه خوشامد گویی، نه عرض ادبی، نه درد دلی، نه خبری، نه نظری، نه تحلیلی نه ... و به این ترتیب نشان دادند چه کسانی فقط در دوره ای خاص که منافعشان ایجاب کند از شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی استفاده ابزاری می کنند.
حالا نگاه کنید به نمونه هایی از تیتر ایمیل های این گروه از دانشجویان و دانش آموختگان در ایامی که این دانشگاه، شاهد در آغوش کشیدن این دو مدافع میهن و دین بود:
(||:: sh_fanni ::||) کاخ سفید میزبان افراد تهی دست
در این ایمیل افراد با منتقد خود بحث می کردند و تلاش می کردند که ثابت کنند اوباما با خلوص نیت و انسان دوستی میزبان افراد تهی دست شده است برخلاف مسؤولان و مردم نظام اسلامی ما که از روی فریبکاری و ریاکاری به مردم مستضعف کشور و سیل زدگان پاکستان کمک می کنند.
(||:: sh_fanni ::||) کاریکاتور قهوه تلخ
(||:: sh_fanni ::||) دفاعیات آریا آرام نژاد
(||:: sh_fanni ::||) باران یخ زده در جنوب چین
(||:: sh_fanni ::||) زیباترین پلهای جهان
(||:: sh_fanni ::||) dolate edalatmehvar
این ایمیل هم طبق معمول تلاشی است در جهت سیاه نمایی دولت
(||:: sh_fanni ::||) فیلترینگ در ایران، حکایت خنده دار و البته تلخ
(||:: sh_fanni ::||) Fw: [QazSAMPAD] شعر مرد 4 زنه
(||:: sh_fanni ::||) رودخانه ای در اعماق آبهای مکزیک
آن روزگار هم جوابی دادم و طبق معمول بحث های قبلی جوابی جز فرافکنی نیافتم. حالا جهت استحضار خوانندگان محترم باز هم بحث و سؤالم را مطرح می کنم تا شاهد باشند امثال این افراد وجود دارند جوابی به این مسائل بدهند یا نه:
بله، در این راستا برا اینکه جنبش سبز نشون بده که بسیجی های واقعی زمان جنگ رو قبول داره میتونه شعار بده "نه غزه نه لبنان" با این شعار میتونه نشون بده که چقدر دیدگاهش نزدیکه به بسیجی های زمان جنگ که آرمانشون دفاع از همه مظلومان عالم بود و می خواستند تا عمر دارند بجنگند تا بساط شرک و کفر و ظلم و فتنه رو از عالم برچینند
میتونه شعار بده که "جمهوری ایرانی" میخواد و به این ترتیب ثابت کنه چقدر با دغدغه های اسلام خواهی بسیجی های زمان جنگ همراهه که عشقشون به ایران به خاطر اسلام بود و ایران بدون اسلام براشون ارزشی نداشت
این تازه مشت نمونه خرواره. اگه بخوام از همخوانی و نزدیکی دیدگاه های به اصطلاح جنبش سبز با بسیجیان زمان جنگ بگم باید حداقل یه ساعتی پای سیستم بشینم
خودتون ماشاءالله دانشجویید و اهل تحقیق. به جنبشتون پیشنهاد بدید یه گروه مطالعاتی راه بندازند و روی وصیت شهدا و سخنان و نامه های امام خمینی(ره) تحقیق کنند تا اینقدر گاف ندن با این شعارهاشون که در تناقضه با ادعای قبول داشتن بسیجی های واقعی زمان جنگ و خط امام(ره) . بابا حداقل دو تا پیام "فریاد برائت" (سال66) و "پیام استقامت"(سال67) امام عزیز رو بخونید
موفق باشید با این به اصطلاح جنبشتون که جمع اضداده ماشاءالله
به امیدی که روزی این جنبش بفهمه:جمع نقیضین محال است
همچنین از آن ها خواستم: مشخصاً نظرتون رو راجب نسبت بین ایدئولوژی و عقیده و مکتبی که شهید همّت ازش دم می زد با تفکرات دکتر سروش(که شما از اون دم می زنید)، سرسپردگی به شبکه صدای آمریکا و بی بی سی و همچنین شعار "نه غزه نه لبنان" بفرمایید.
چه ساده و خوش خیال بودم که به احترام دوستان طالب گفتگو، پرداختن به مسائل روز و مباحث جدید را رها کردم و مجدداً به یک بحث تکراری و قدیمی(و در عین حال ریشه اختلافات ما با برخی دوستان) وارد شدم. دوستانی که مرتب بر اساس شایعات و اخبار دروغ سایت های کلمه و جرس و امثالهم یا برایم پیامک می فرستادند و یا کامنت می گذاشتند. من هم به یکی از این دوستان پیشنهاد دادم درباره ادعای تقلب در انتخابات بحث کنیم ولی وقتی سر فرصت 4 سؤال ساده را در یادداشت "جز درباره تقلب بحث نمی کنم" مطرح کردم جوابی مرتبط با سؤال هایم دریافت نکردم. پس از آن هم به سبک خودشان در یادداشت "آهای مدعیان گفتگو! نقاب هایتان را بردارید و پاسخ دهید" بر سؤالاتم تأکید کردم ولی تا به امروز حتی یک کامنت هم از آن ها که سیل کامنت های طولانی شان را در انعکاس اراجیف سایت هایی چون جرس و کلمه به سویم گسیل می داشتند دریافت نکردم. حالا اگر فقط یک مخاطب اینچنینی داشتم می گفتم فعلاً مشغله دارد ولی ...
آری، این ها همیشه وقتی یک بحث جدی و اساسی و ریشه ای را مطرح می کنیم چنان سکوت می کنند که گویا اصلاً چیزی نشنیده اند و نخواندند. حال که اینطور شد بحثی را در اینجا درباره مدیریت موفق(!) جناب مهندس موسوی در زمان جنگ می آورم که بی ارتباط با هفته دفاع مقدس هم نیست. من این بحث را همان اوائل کاندیداتوری آقای موسوی و داغ شدن بحث های انتخاباتی در یک گروه دانشجویی حامی موسوی مطرح کردم و علی رغم فعالیت های بی وقفه و عکس العمل های سریع آنان و سیل ایمیل های روشنگرانه شان، احدی از آن ها کوچکترین عکس العملی به ایمیل من نشان ندادند و کوچکترین دفاعی از کاندیدای مورد علاقه شان به عمل نیاوردند. بی خود نیست وقتی جناب مهندس موسوی تهدید به افشای ناگفته هایش از دوران دفاع مقدس می کند، سرلشگر فیروزآبادی می گوید: "موسوی حرفی برای گفتن ندارد ... آقای موسوی چیزی به عنوان طلبکاری از جنگ ندارد که بخواهد بگوید". حالا می فهمم وقتی خود مهندس حرفی برای گفتن ندارد دیگی حامیانش چه جوابی داشتند به ایمیل من بدهند؟
و اما ایمیل بی جواب من: "... نمی خواستم وارد این مبحث بشم چون بعضیا که تعصب دارن عصبانی میشن ... ما یه معلم رزمنده داریم که هر وقت یاد مدیریت زمان جنگ میفته از دست مسؤولین وقت دردش می گیره و در عین حال میبینه موقعیت برای طرح مطالباتش از مسؤولین آن زمان فراهم نیست. ولی حالا که این بحث ها در گرفته احتمالاً میخواد یه برنامه ای برای روشنگری ترتیب بده
هفته گذشته که بعد برنامه هفتگیمون بحث می کردیم یکی از شاگرداش می گفت من از هر کی می پرسم مردم همه از مدیریت نخست وزیر وقت در زمان جنگ راضی بودن
ایشان جواب داد: بله باید هم راضی باشن چون شکمشون سیر بود. ولی برای چی باید گلوله خمپاره و بمب و موشک سر من بچه رزمنده بیاد و من سنگر بتونی نداشته باشم از خودم محافظت کنم؟ این مدیر موفق زمان جنگ جواب بده در آن شرایط سیمان و فولاد این مملکت در بازار آزاد چه می کرد؟ عراق کل سیمان و فولاد کارخونه هاشو اول میومد توی جبهه هاش خالی می کرد بعد میداد دست مردم، برای همین سنگرهای بتونی فراوانی داشتند و تلفاتشون کمتر بود
در جبهه ها ما نیاز شدید به وانت نیسان داشتیم ولی وزیر صنایع سنگین(بهزاد نبوی) میومد هرچی پیکان و وانت نیسان بود بین مردم با قیمت کم قرعه کشی می کرد
در سرمای زیر 26 درجه جبهه های غرب پتوهایی داشتیم که جلو آفتاب می گرفتیم آن طرفش معلوم بود. میومدند پتوی میلک وارد می کردند و با قرعه کشی دست مردم می دادند. اگر فقط 25هزار تا از این پتوها رو به ما می دادند مشکلمون حل بود و توی جبهه های غرب از سرما یخ نمی کردیم
امام گفت اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشه ما تا آخر ایستاده ایم. اگر مدیر موفقی بودند طوری بودجه مملکت رو تنظیم می کردند که تا 20 سال کفاف مخارج جنگ رو بده ولی این مدیر موفق 2 سال بعد به امام نامه نوشت که ما دیگه پول نداریم بجنگیم؟ چرا؟ چون پول ها رو خرج جنگ کرده بودند؟ نخیر. مثلاً سیگار وینستون رو از آمریکا میووردند سوییس به نام بهمن بسته بندی می شد و با دفترچه به هر خانواری 5 بسته سیگار می دادن. در حالی که آن شرایط بهترین شرایط برای ترک دادن مردم بود. مردمی هم که سیگاری نبودند سهمیشون رو آزاد می فروختند.
هیچ جای دنیا زمان جنگ نمیان بودجه مملکت رو بریزند توی شکم مردم که رزمنده ها سالی یک بار بیشتر نتوانند عملیات کنند!!!! بعد آزادی خرمشهر ما راحت می تونستیم وارد بصره بشیم و با سیلی سخت به متجاوز پشیمونش کنیم و تکلیف جنگ رو همون سال های اولیه یکسره کنیم ولی به دلیل همین مدیریت های غلط پول نداشتینم عملیات کنیم
امام گفت جنگ در رأس امور است و رییس جمهور وقت هم اعتقاد داشت مثل همه کشورهای دنیا در زمان جنگ، باید اقتصاد ما جنگی باشد ولی آن ها شکم مردم را در اولویت قرار دادند و برای همین هم جنگ ما 8 سال طول کشید و با فرسایشی شدن جنگ حوصله مردم هم سر رفت در حالی که با مدیریت صحیح اقتصادی همون سال های اولیه پس از فتح خرمشهر می تونستیم با ضربه های پی در پی به پیکر متجاوز، تکلیف جنگ رو یکسره کنیم.
می خواستند شکم مردم رو پر کنند تا هیچ کس ناراضی نباشه ولی آن بخش مردم همیشه ناراضی که دنبال جلب رضایتشان بودند، بعضاً مرغ کوپنیشون رو می خوردند و فحششون رو هم به نظام می دادند(نمونش پدربزرگ مرحوم خودم که زندگیش حسابی تأمین بود و مرغ کوپنی دولت رو می خورد و وقتی هم بمب و موشک صدام میومد به امام فحش می داد!!!!!!!). بگذریم. ای کاش باز هم در سکوت به سر می بردند تا سکوت ما را هم نمی شکستند و همواره با سلام و صلوات از آن ها یاد می کردیم"
قابل ذکر است در سال جاری به مناسبت سالروز پذیرش قطعنامه 598، سخنان مفصل تر این معلم رزمنده(استاد محمد اکرمی) درباره ناگفته های دوران دفاع مقدس تحت عنوان "نگاه یک رزمنده به قطعنامه 598" در ویژه نامه روزنامه ایران(راز جام زهر) منتشر شده است.
یک ماه گذشت و احدی از مدعیان حق طلبی و گفتگو و ... به یک سؤال از 5-4 سؤال ساده من در یادداشت قبلی (درباره ادعای تقلب در انتخابات 88) جواب ندادند.
همان کسانی که ما را متهم می کردند به اینکه " از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن" و دوستانشان را حق طلبانی معرفی می کردند که "هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن "
جریان از این قرار است که سال گذشته در یک گروه اینترنتی فردی با تیتر "نیازمند پاسخ" ایمیل مفصلی زده بود و از ما خواسته بود درباره آنچه که "کشتار و دستگیری های رژیم" می دانست و سعی داشت ثابت کند روز 30 خرداد در تهران 300-200 نفر کشته شده اند، توضیح بدهیم و علی رغم اینکه من وعده داده بودم سر فرصت توضیح بدم دوباره ایمیل فرستاد و گفت: " ایمیلی زدم که بی صبرانه مشتاق بودم حامیان حکومت فعلی جواب اون رو بدن ؛ در مورد کشتار و دستگیری های رژیم. اما مثل اینکه این افراد از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن ، برعکس دوستان حق طلب که هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن... "
من درباره این ایمیل حدود 20 صفحه توضیح دادم و بحث کردم و همچنین سؤالاتی مطرح کردم که البته بی پاسخ ماند ولی حالا که 5-4 تا سؤال ساده می پرسم تا به حال احدی از افراد آن گروه و دیگران 2 خط جواب به من ندادند.
لذا من به سبک همان فرد سؤالم را تکرار می کنم: "یادداشتی نوشتم که بی صبرانه مشتاق بودم حامیان میرحسین و به اصطلاح جنبش سبز جواب اون رو بدن ؛ در مورد ادعای تقلب در انتخابات سال 88. اما مثل اینکه این افراد از چیزی که به نفعشون نیست خیلی راحت میگذردن و زیرسبیلی رد می کنن ، برعکس دوستان حق طلب که هر شبهه ای رو با تفاسیر فراوون جواب میدن. انتظار دارم دوستان بعد یک سال و با فروکش کردن احساسات زودگذر و تعصّبات بی مورد و قضاوت های عجولانه، توجیه خودشون رو درباره این ادعای فاجعه آمیز بیان کنند که منشاء حوادث تلخی در کشور شد و بی نظیر ترین حماسه ملی را که می توانست عامل همدلی و وحدت باشد و باعث عزت و اعتبار هر چه بیشتر کشور شود و گردن کشان و دشمان کمین کرده نظام را تا سال ها در حالت بهت و کما فرو برد و به انزوای مخالفان عزّت و سربلندی و استقلال ایران بیانجامد و ... به عاملی برای کینه و دشمنی بین هموطنان و ضربه به حیثیت و اعتبار ملّی در نزد جهانیان و گردن کشی دشمنان قدّاره بند مبدّل ساختند. به هر حال حتی اگر تو طرفدار موسوی هم باشی یعد یک سال متوجه بی پایه و اساس بودن بسیاری از دلائل(از جمله تئوری ابلهانه داماد لرستان و فرزند آذربایجان) و دروغ بودن بسیاری از ادعاها(از جمله ادعای قتل و سوزاندن ترانه موسوی) شدی و یه دلیلی قانعت کرده که طرح ادعای تقلب در انتخابات چیز خوبی بوده. پس به ما هم بگو تا قانع شیم و از بیراهه برگردیم. دوستان به اصطلاح جنبش سبز بهتره جوابمو بدن چون دفعه بعد اسامی کسانی رو که طرفدار موسوی هستن به عنوان حامیان فتنه ای که طبق فرمایش قرآن کریم از قتل بی گناهان فاجعه آمیز تر است خواهم برد و تک تک ازشون درخواست جواب خواهم کرد.[حالا نترسید، خواستم به سبک فرد نیازمند پاسخ بنویسم] متن یادداشت قبلی خودم رو میذارم تا اگر کسی نخونده دوباره بخونه: جز درباره تقلب بحث نمی کنم"
اگر به سؤالاتم جواب دادید و ثابت کردید که در انتخابات تقلب شده، من هم حاضرم قبول کنم که روز سی خرداد سال گذشته 300-200 نفر(یا هر تعدادی که شما بگین) به دست عوامل رژیم کشته شدن
با شما هستم "نیازمند پاسخ"! بی زحمت اون نقابتو بردار و جواب سؤالای منو بده.
البته من آن یادداشت را به افتخار دوست دیگری نوشتم و وقتی با عدم پاسخگویی مواجه شدم تصمیم داشتم بحث در این باره را کنار بگذارم و به مباحث دیگر بپردازم ولی یاد سماجت شما در اعلام نیازمندی برای دریافت پاسخ افتادم، گفتم بد نیست ما هم اینجا یه کم سمج بازی دربیاریم شاید کسی پیدا شود ما را قانع کند و از بیراهه برگرداند.
چندی قبل در آستانه اولین سالگرد حماسه ملّی 22 خرداد برخی از حامیان موسوی شروع کردند به پیامک زدن و خاطره ی یک بسیجی(و یا یک کارمند وزارت کشور) را اینچنین نقل کردند: "یادش بخیر، پارسال این موقع داشتیم رأی ها رو می نوشتیم" و به این ترتیب باز هم به راحتی آب خوردن به هزاران انسان خدمتگزار تهمت خیانت در امانت زدند.
آری، سبز ادعایی آن ها سبز اهل بیت(علیهم السّلام) است. اهل بیتی چون امام صادق (علیه السلام) که در تفسیر آیه شریفه " ... و من یحتمل بهتاناً و إثماً" به سنگینی و عظمت گناه کسی اشاره می کند که هیچ گناهی در دوره عمرش مرتکب نشده به جز یک تهمت ناروایی که به بنده ای از بندگان خدا وارد کرده
در اینجا ترجیح میدهم به جای نقل جواب هایی که به سبک خودشون دادم به برخی بحث ها و سؤالات(همراه با قدری تغییر و تکمیل) اشاره کنم که قبلاً برای تعدادی از آن ها طرح کردم و تا به حال جواب قانع کننده ای دریافت نکردم:
شما ادعا می کنید پارسال این موقع کارمندان وزارت کشور و بسیجی ها شروع کردن به رأی نوشتن. خوب این رأی ها کی داخل صندوق ریخته شده؟ دو حالت که بیشتر نداره: یا سر صندوق در حوزه انتخابیه یواشکی ریخته شده و یا اینکه پس از تجمیع آرا در وزارت کشور این اتفاق افتاده
در صورت اول جناب موسوی 40هزار ناظر پای صندوق ها داشته و علاوه بر اون 450هزار نفر ناظر و مجری انتخابات بودند که اکثراً از متن مردم معمولی(اعم از معتمدین محل و نمازگزاران مسجد و کارکنان دولت و فرهنگیان آموزش و پرورش و ...) با گرایش های سیاسی متفاوت و متنوع بودند. کدومشون اومدن مشاهدات خودشونو از تقلبات گسترده ای که ادعاشو می کنین مطرح کنن و مستندات خوشونو ارائه بدن؟ جناب موسوی چرا قبل از اینکه به ناظرینش فراخوان بزنه تا مشاهدات و مستندات خودشونو به ستاد مرکزیش ارائه بدن، شروع کرد به جنگولک بازی و تحریک به پرپایی تجمعات غیرقانونی و شعار دادن بر پشت بام ها و ...؟؟؟ حالا مراجع قانونی رو قبول نداشت، نمی تونست مجموعه گزارشات مستند ناظرینشو در قالب یک بیانیه سرگشاده به اطلاع عموم برسونه؟(بگذریم از اینکه اگر مراجع قانونی را قبول نداشت اصلاً چرا وارد رقابت های انتخاباتی شد و به عنوان اعتراض به صلاحیت برگزار کنندگان، از انتخابات انصراف نداد؟)
در صورت دوم هم که وزارت کشور آمار تک تک صندوق ها رو ارئه داده. ناظرینی که پای صندوق ها بودند حتماً در جریان شمارش آراء حوزه انتخابیه خودشون بودند. چرا نیومدن گزارش بدن نتایج آماری که ما در حوزه انتخابیه خودمون (مثلاً مسجد جامع قلهک در تهران یا فلان مدرسه در فلان شهر) شمارش کردیم با آماری که وزارت کشور در سایتش از صندوق ما منتشر کرده همخوانی نداره؟
من برای فردی این سؤال رو طرح کردم و ایشون هم لینکی برام فرستاد از فردی که ادعا کرده پای صندوق بوده. اونقدر دلائلش پوچ بود که دیگه حوصله ام نیومد به بحث ادامه بدم
دلیل شمرده: 1- شمارش رایانه ای آرا 2- درخواست کارت ملی برای اخذ آرا ...
آخه در عصر دیجیتال تا کی باید دستی شمارش کرد؟ شمارش رایانه ای همزمان با شمارش دستی و برای کنترل صحت شمارش رایانه ای بوده تا در آینده براش برنامه ریزی بشه ولی اونچه که در این انتخابات مبنا بوده شمارش دستی بوده که ناظرین هم پای صندوق ها حاضر و ناظر و شاهد شمارش دستی بودند.
درباره کارت ملی هم در صورتی میشه دلیلی برای تقلب عنوان کرد که کسی فقط با ارائه کارت ملی و بدون ارائه شناسنامه رأی داده باشه که اون فرد چنین ادعایی نکرده
اصلاً چرا همش ما باید شما رو اقناع کنیم؟ شما نباید ما رو اقناع کنید که چه دلیلی برا بروز تقلب گسترده در انتخابات دارید؟ دلیلتون چیه؟ لطفاً به طور مشخص به موارد زیر جواب بدید:
1- جناب میرحسین ساعت حدود 11-10 شب که هنوز در صندوق ها باز نشده چطوری با قاطعیت خبرنگارای داخلی و خارجی رو دعوت می کنه و اعلام می کنه" برابر اطلاعاتی که ما از ستادهامون داریم در سطح کشور، برنده قطعی، برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم" ؟ وقتی هنوز شمارش آرا شروع نشده، این نسبت آرای بسیار زیاد از کجا به دست اومده؟ نیا بگو فلانی هم در فلان سایت پیش بینی کرد احمدی نژاد حدود 25 میلیون رأی میاره. اونا همه نظرسنجی بود ولی اینجا خود کاندیدا داره در حضور خبرنگاران داخلی و خارجی با قطعیت و قاطعیت اعلام می کنه با نسبت آرای بسیار زیاد. دقت کردی؟ نمیگه بر اساس نظرسنجی ها میگه با نسبت آرای بسیار زیاد و این یعنی بر اساس شمارش آرایی که هنوز شمرده نشده!!!. جواب بدید لطفاً : این گزارشات چطوری رسیده؟ چطوری آرا قبل از باز شدن صندوق ها شمرده شده و این بسیار زیاد آیا عدد مشخصی نداره؟ میشه عدد دقیقشو یا لااقل عدد احتمالی و طرز بدست اوردنشو اعلام کنید؟
2- دلیلتون برای اثبات تقلب در انتخابات، ادعای روشنفکرانه همسر میرحیسنتونه که روشنفکر ترین زن ایرانی لقب گرفته؟ چون میرحسین همسرش لره و خودش رو داماد لرها دونسته پس بنابراین مردم لرستان داماد خودشون رو رها نمی کنند به دیگری رأی دهند؟ و این دلیل و ملاک هست که در دیگر جاها هم به همین شکل بوده !!!!
واقعاً شما آدمای تحصیل کرده و اصلاح طلب و منوّرفکر اونقدر تعصّب و احساسات کورتون کرده که چنین دلیل پوچ و کودکانه و ابلهانه و احمقانه ای رو قبول می کنید؟ واقعاً اگه آقای احمدی نژاد یک چنین حرف ابلهانه ای می زد موضعتون چی بود؟ چندتا جوک و کلیپ دربارش می ساختید؟: داماد لرستان
یه دوربین یا رکوردر دستت بگیر برو لرستان سراغ مردمی که به میرحسین رأی دادن ازشون بپرس شما به خاطر اینکه میرحسین همسرش لره بهش رأی دادین؟ اونوقت ببین از اینکه به شعورشون توهین کردی عصبانی میشن یا نه: مستند دختر لر
3- اگر دلایل قابل قبول و یا مدارک و اسناد معتبر برای تقلب گسترده در انتخابات دارین پس چرا این همه دروغ و شایعه و داستان ساختگی و اسناد جعلی درست می کنین و پخش می کنین؟: نامه ساختگی از وزیر کشور به مقام معظم رهبری، استفتاء جعلی از علامه مصباح یزدی(در حالی که ایشون اصلاً مرجع نیست که بشه ازش استفتاء کرد)، نقل سخنان جعلی از امام خمینی(ره) با ذکر شماره جلد صحیفه نور و شماره پالاگراف و بدون ذکر شماره صفحه(که هرچی صحیفه رو می گردی چنان جملاتی رو پیدا نمی کنی)، فتوشاپ کار کردن روی عکس ها، از فوتی های تصادفات و دختران فراری کشته باتوم خورده و مورد تجاوز قرار گرفته درست کردن و ... همه اینها خزعبلات و دروغاییه که سایت های رسمی حامی میرحسین به دلیل نداشتن مدرک و سند درست و حسابی مبنی بر بروز تقلب در انتخابات جعل و منتشر کردند و دوستانتون هم افتخار کپی پیست کردنش رو توی شبکه های اجتماعی مجازی و وبلاگ هاشون داشتند.
عمده ترین سایت های مرجع شما – که مرتب ازشون بهره برداری و نقل مطلب می کنید – عبارتند از سایت کلمه و پایگاه جرس. من از هر کدوم یه خبر نقل می کنم که برای خودم دروغ بودنش کاملاً ملموسه، اگه تونستی صحت این دو تا خبر رو به طریقی که میگم ثابت کنی من هم هرچی خبر از اینا نقل کنی بدون بحث قبول می کنم در غیر این صورت دیگه اراجیف اینا رو برام نقل نکن و هی از انسانیت و عدالت و صداقت و ... سؤال کنی آی عدالت علوی کجاست و ...؟
3-1- سایت کلمه در خبری ادعا کرد:"در همایشی که با عنوان «بسیجی واقعی، همت بود و باکری» توسط بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم انسانی برگزار شد مسئول بسیج دانشجویی این دانشکده به دختر شهید باکری اهانت کرد"من خودم توی اون مراسم بودم و تمام صحبت های آقای اشتری و همین طور سخنان خانم باکری و عکس العمل های پس از اون رو به وسیله گوشیم فیلمشو گرفتم، بعد در جواب فردی که این خبر رو توی گروهتون زده بود تک تک این فایل های تریبون آزاد رو پیوست کردم و حتی فیلم کامل این برنامه رو تهیه کردم و در اختیار انجمن اسلامی دانشکده تون قرار دادم و اعلام کردم هر کس خواست مراجعه کنه و تهیه کنه و گفتم "بینید ادعای توهین آقای اشتری به خانم باکری(که بعضی ها از سایت کلمه نقل کردند) حقیقت داره یا نه . بعد جواب بدید اگه صحبت های تؤام با متانت و احترام آقای اشتری توهینه، پس سخنان پرخاشگرانه خانم باکری چیه؟" اما احدی جواب من رو نداد که کجای سخنان آقای وحید اشتری توهین بود؟
حالا من برای دسترسی عموم این فایل رو با عنوان "سند دروغگویی کلمه"توی یوتیوب فارسی گذوشتم(هرکس نتونست دانلود کنه بگه با حجم پایین براش بفرستم، چون این سایت فرمت 3gp برا آپلود قبول نمی کنه). لطفاً ببینید و بگویید آیا از این مؤدبانه تر و محترمانه تر و آرام تر و با وقارتر میشد به سخنان پرخاشگرانه خانم آسیه باکری عکس العمل نشان داد؟ این در حالی بود که پس از اظهارات خانم باکری بعضی ها به شدت عصبانی و ناراحت شده بودند و شما می توانید این عصبانیت را در لحن و نحوه عکس العمل فردی که برای لحضاتی میکروفون رو از آقای اشتری میگیره و سؤالی رو از خانم باکری- که در حال ترک سالن بود- می پرسه، ببینید.
3-2- پایگاه جرس چندی قبل ادعا کرده که حکومت ایران برای هر وبلاگ نویس به ازای هر مطلبی که در تأیید و تمجید از نظام جمهوری اسلامی و دولت احمدی نژاد بنویسه 60هزار تومن پاداش میده. بگرد توی وبلاگ من ببین چند تا مطلب اینجوری دارم و حق و حساب من چقدر میشه. اگه تونستی سند و مدرک بیاری که من به استناد اونا بتونم پاداشم رو دریافت کنم اونوقت من هم قبول می کنم که تمام مطالب و خبرهای این پایگاه جرس مهاجرانی جونتون راسته.
4- از انسانیت و عدالت سخن گفتی. بگو ببینم مردم بی گناهی که توی کردستان به دست گروهک جنایتکار پژاک کشته شدند انسان بودند یا نبودند؟ جوانان بی گناهی که توی کانون رهپویان وصال در شیراز هنگام سینه زنی و عزاداری با انفجار بمب به خاک و خون کشیده شدند انسان بودند یا نبودند؟ پس چرا خانم رهنورد(زن روشنفکر ایرانی و همسر میرحسین) از قاتلین این مردم بی گناه به عنوان "لطیف ترین بندگان خدا" یاد می کنه؟ این قرآن پژوه محترمه آیه شریفه قصاص رو نخونده که " وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ" ؟ کجاست انسانیت و عدالت و صداقتی که ازش دم می زنی؟
در پایان بد نیست به برخی توهمات دوستان توهم زده تان اشاره کنم: امثال همان کسی که با عنوان "fk" توی گروهتون مطلب می نویسه و اشاره کردم که لینکی از فرد مدعی حضور در پای صندوق برام گذوشته و آن دلائل مضحک را نقل کرده، هنوز هم آنقدر غرق توهّمه که به تازگی در بحث گروهشون درباره ماجرای اعتراض زائران حرم امام خمینی(ره) به سیّد حسن خمینی، دلیلش برای خودجوش نبودن حرکت مردم اینه که من دو سه روز قبل از 14 خرداد یادداشت گذوشتم با عنوان : شعاری برای استقبال از سخنان سید حسن خمینی و این شد دلیل اینکه حرکت مردم، نمایشی و از قبل سازماندهی شده بوده !!!!!! و پرسیده که اگر این حرکت خودجوش بوده پس فلانی چجوری از دو سه روز قبل میدونسته که سید حسن خمینی برای سخنرانی میاد. درحالی که اولاً من نوشتم در صورت حضور ایشون، چون با توجه به روال سال های قبل حضورش برای سخنرانی قابل پیش بینی بوده ثانیاً من دو سه روز قبل خبرش رو توی روزنامه همشهری خونده بودم
افراد متوهّم دیگری سال گذشته این توصیه مسخره و ابلهانه را برای هم می فرستادند که "در مساجد رأی ندهید، در مدارس رأی دهید" و من شب انتخابات جواب این ادعای مضحک را برای گروهشون(گروه موسوم به sh_fanni) فرستادم که به همراه حدود 15 ایمیل من توسط مدیران مدعی آزادی بیان و تکثرگرایی و ... فیلتر شد. من جواب دادم که اولاً این تهمته به افراد نمازگزار و اهل مسجد، ثانیاً خودم بارها پای صندوق ناظر یا مجری بودم. اگر از بروز تقلب واهمه دارید در مدارس هم رأی ندهید. چون ممکنه آن فرد بسیجی و اهل مسجد مأمور حضور در پای صندوقی در یک مدرسه شود همانطور که ممکنه یک معلم یا کارمند آموزش و پرورش مأمور به حضور در پای صندوقی در یک مسجد شود و چه بسا معلمی و یا کارمند مدرسه ای که اهل مسجد و عضو پایگاه بسیج باشد. پس چه بهتر که انتخابات را تحریم کنید و دست از این منافق بازی ها بردارید.
آری، اگر آن ها اندکی در بین امّت خمینی(ره) بودند و در ساز و کارهایی چون انتخابات وارد بودند، در این ماجراها بهتر قضاوت می کردند و کمتر اسیر توهمات می شدند و دروغ ها را باور می کردند.
و اما حرف آخر: اگر ثابت کردید که در انتخابات 88 تقلب گستره 11 میلیونی صورت گرفته آن وقت من هم قبول می کنم کسانی که مرتکب چنین گناه سنگینی در زمینه خیانت در امانت شدند دیگه براشون قتل و تجاوز و ... مثل آب خوردن می مونه و من همه وقایع ادعایی شما رو قبول می کنم که راسته
اما اگر نتوانستید تقلب در انتخابات را ثابت کنید و به این چندتا سؤالم پاسخ قانع کننده بدید، من اعتقاد دارم کسانی که یک چنین تهمت سنگینی را به هزاران انسان شریف و خدمتگزار و امین آرای مردم وارد کردند، دیگه براشون جعل هر خبر و مطلب و شایعه پراکنی و عکس ساختگی با فتوشاپ درست کردن و تهمت قتل و تجاوز و ... زدن براشون مثل آب خوردنه و بنابراین هیچ خبر و مطلبی رو از اون ها قبول نمی کنم.
پس لطفاً از این به بعد به جای نقل خبر و مطلب و عکس و فیلم و ... از این سایت ها، فقط درباره تقلب در انتخابات بحث کنید و به طور مشخص به سؤالات من جواب بدید.
می خواستم این رباعی را به مناسبت سالروز حماسه 22 خرداد و فتنه های پس از آن تقدیم کنم ولی بعضی از دوستان بحث هایی را مطرح کردند که دیدم اگر این رباعی را در وبلاگم قرار دهم ممکن است فکر کنند برای اینکه حرفی و جوابی برای آن ها نداشتم رو به شعرسرایی آوردم.
لذا قصد داشتم بخشی از بحث هایی را که با این دوستان داشتم با مقداری تغییر و تکمیل در وبلاگم قرار دهم که متأسفانه هنوز فرصت نکردم.
حالا برای اینکه به روزرسانی وبلاگم زیاد از حد به تأخیر نیفته فعلاً این رباعی را داشته باشید تا إن شاءالله سر فرصت به بحثمون بپردازیم:
من سبزم سبز فتنه گر/
پارسال این موقع بر پا کردم شرر/
پشت کردم به ناموس وطن/
حیثیت کشورم را دادم هدر.
چقدر جالبه که برخی سینه چاکان سید حسن خمینی معتقدند " حرکت اون روز مردم، حرکت یک جامعه عقب مانده بود نه یک جامعه متمدن"
آری، از نظر این جماعت، زائران امام خمینی (ره) اگر با شعارهای خود نسبت به سکوت در برابر دهن کجی به آرمان های بنیانگذار جمهوری اسلامی اعتراض کنند می شوند "یک جامعه عقب مانده" و اگر افرادی بر اساس یک توهم و بدون ارائه یک برگ سند و دلیل منطقی و بدون مراجعه به مراجع قانونی و قبل از طی مراحل قانونی رسیدگی به شکایات شروع کنند به سنگ پرانی و آتش زدن اموال عمومی و ضرب و شتم حافظان نظم و امنیت جامعه و حتی حمله به افراد عادی با ظاهر مذهبی و هزار جور رذالت دیگر، آن وقت این جماعت می شوند "متمدن" و اگر تصمیم بگیرند در ساعت خاصی همزمان هرچه وسائل برقی پرمصرف دارند به برق وصل کنند تا شاید برق شهر قطع شود، آن وقت اعتراضشان می شود نماد تمدن و مدنیت و "بزرگترین اعتراض مدنی" نام می گیرد و اگر روز عاشورا آتش شرارت برافروزند و با سنگ بر سر امام جماعت بزنند و ... می شوند مردم خداجوی!
این جماعت سینه چاک لطفاً به این سؤالات پاسخ دهند:
نوه امام خمینی(ره) براتون محترم تره یا خود امام خمینی(ره) و یادگارش سید احمد؟
بالاخره شبیه سازی وقایع صدر اسلام با وقایع روز برای عبرت گرفتن و شناخت موقعیت فعلی مذمومه یا ممدوحه؟
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که به علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) سفارش کرد فقط به خاطر اینکه فرزندان و نوادگانش بودند یا به خاطر این بود که جانشینان او و حجت حق روی زمین بودند؟
امام خمینی(ره) امتش را به چه چیز سفارش کرد؟ به فرزندان و نوادگانش یا به پشتیبانی از ولایت فقیه و حفظ جمهوری اسلامی(نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد) و عدم فراموشی آرمان قدس و فلسطین؟
آری، مردم آرمان های امام خمینی(ره) و عدم فراموشی سفارش های اکید آن مرد الهی و یادگارش را از حجة الاسلام سید حسن خمینی مطالبه می کردند و به او هشدار می دادند که به سپاه بیعت شکنان و عمر بن سعدهای روزگار نپیوندد
چرا وقتی عده ای با دهن کجی به آرمان های امام خمینی(ره) شعار "جمهوری ایرانی" را مطرح کردند و روز قدس شعار "مرگ بر اسراییل" را حذف کردند و شعار "نه غزه نه لبنان" سر دادند، نوه امام خمینی(ره) هیچ اعتراض و موضع گیری نکرد؟
چرا در برابر آن همه فتنه علیه بنیان های مرصوص جدّش سکوت کرد و با مدافعان و عوامل تحریک فتنه گران همنشینی کرد؟
آری، دیگر او منتسب به امام خمینی(ره) نیست و حق ندارد در حرم آن روح خدا (روحی فداه) به عنوان میزبان سخنرانی کند مگر اینکه جبران مافات کند و حرف مردم هوشیار و شاگردان خمینی کبیر هم همین بود.
برخی اعتراض مردم به سید حسن خمینی در مراسم سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی را رفتاری خلاف آزادی تلقی می کنند و از این نکته غافلند که اعتراض مردم دقیقاً به خاطر به رسمیت شناخته نشدن حق آزادی و انتخاب آنان در حماسه بی نظیر 22خرداد 88 از سوی ایشان و افراد مورد حمایتش است.
این رفتار مردم و ممانعت از ایراد سخنرانی توسط وی به خاطر حمایت ایشان از تحریک کنندگان اراذل و اوباش در به لجن کشیدن آزادترین انتخابات دنیا و به تلخی کشیدن بی نظیرترین جشن ملی و سکوت در برابر آن همه جنایت و خیانت در حق مردم و ولی امرشان است.
برخی هم این رفتار مردم را غیراخلاقی تلقی می کنند در حالی که غیراخلاقی ترین رفتار، رفتار منافقانه و فتنه است که قرآن کریم می فرماید:"ألفتنة أشدّ من القتل" و مردم در واقع به خاطر سکوت ایشان در برابر فتنه گران اعتراض کردند.
نمی شود داعیه دار خط امام بود و از کسانی که هم پیاله دشمنان قسم خورده امام شده اند برائت نجست.
نمی توان از امام دم زد و مهمترین توصیه امام خمینی(ره) و یادگارش را در پشتیبانی از ولایت فقیه نادیده گرفت.
وقتی در جریان انخابات مجلس ششم، اصلاح طلبان به آقای هاشمی رفسنجانی اهانت کردند سید حسن خمینی در حرم امام به تفصیل از شخصیت ایشان تجلیل کردند و اهانت کنندگان را مورد مذمت شدید قرار دادند و ما هم آن روز در حمایت از سخنان ایشان شعار دادیم و همین مردم حامی او وقتی در 8 ماه فتنه و شرارت به مقام معظم رهبری توهین شد، توقع داشتند این فرد منتسب به بیت امام خمینی(ره) پشتیبانی و حمایتش را از ولی فقیه آشکار کند و به وصیت پدرش عمل کند: "هیچکس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستورات رهبری عمل کنند."
درواقع اینکه مردم شعار می دهند"فرزند بیت امام! برگرد به خط امام" یا " وصیت حاج احمد:پیروی از ولایت" یک تذکر اخلاقی است نه رفتاری ضداخلاقی.
کسی که از حرمت شکنان اعلام بیزاری و کناره گیری نکند و در کنار کسانی قرار بگیرد که علی رغم ادعای منافقانه تبعیت از خط امام و رهبری در قبل از انتخابات 22 خرداد 88، حرمت رهبری را پس از انتخابات شکستند و پس از خطبه های 29 خرداد سال گذشته از معظم له تبعیت نکردند، چه حقی دارد بیاید در حرم امام خمینی(ره)به مقام معظم رهبری خیر مقدم بگوید؟
خلاصه اینکه: جناب سید حسن خمینی! شما که بر خلاف توصیه بنیانگذار جمهوری اسلامی و وصیت پدر بزرگوارت، در 8 ماه فتنه گری وزنی برای مقام معظم رهبری قائل نشدی که به حمایت از ایشان در برابر هتّاکان برخیزی، مردم هم برای شما وزنی قائل نیستند که بخواهند به سخنان جنابعالی گوش بسپارند!
البته طبق فرمایش مقام معظم رهبری نباید ظالمانه و فراتر از وزن عمل افراد و بر خلاف تقوی رفتار کنیم و اگر شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" و "مرگ بر منافق" سر دادیم، منظورمان سید حسن خمینی نبود بلکه منظورمان این بود که ایشان هم باید مانند آحاد ملت از افراد منافق و ضد ولی فقیه اظهار برائت و بیزاری کند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک