بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 101
قصد نداشتیم به این زودی پس از وفات مرحوم حجت الإسلام هاشمی رفسنجانی، انتقادهایمان به عملکرد و مواضع وی را ادامه دهیم ولیکن نمی توانیم در برابر تحریف های فاحش تاریخی سکوت کنیم.
در میان سریال های قدّیس سازی این چند روزه از مرحوم هاشمی رفسنجانی در رسانه ملّی، روز بیستم دی، آیت الله حائری شیرازی در گفتگو با شبکه خبر سیما استدلال ها و توجیهاتی را بیان کرد که توجه شما را به مختصری از مهم ترین بخش های آن جلب می نمایم:
«آیت الله هاشمی مانند یک گاردی خود را بین افرادی که دارای زاویه اند با رهبری انقلاب قرار می دهد تا آنها به واسطه آن موضع و زاویه، خودشان را به دره سقوط نیندازند؛ او به آنها فرصت داد تا برگردند و از آبروی خودش گذاشت تا آنها در حماسه 9 دی برگردند.
او در ایجاد وحدت و حفظ نظام نقش زیادی داشت و برعکس مخالفان سطحی نگر که او را به زبیر تشبیه می کنند وی را باید به ابوطالب تشبیه کرد و رابطه هاشمی با افراد زاویه دار با نظام را باید به رابطه حضرت عیسی با مریم مَجدَلیّه یا ایمان مخفی ابوطالب تشبیه کرد.
عُلما به حضرت عیسی(ع) گفتند تو به خانه فاحشه می روی؟! تو معلّم مایی؟! حضرت سؤال کرد شما [تعدادی] گوسفند داشته باشید یکی از آن ها گُم شود، شما داخل این گوسفندهایی که هستند می مانید یا می روید گوسفندِ گُم شده را بگیرید؟ من برای گُم شده های بنی اسرائیل آمده ام، شما که هستید!
این هایی که معترض بودند به ایشان پهلوی پیدا شده ها بودند، ایشان که گمان می کردند زاویه دارد رفته بود گُم شده ها را بیاورد؛ ایشان که درباره اش خیال می کردند زاویه دارد رفته بود گُم شده ها را بیاورد.
در جریان فتنه 88 نقش ایشان همین بود که یک علی البدلی برای رهبری باشد تا این کسی که با رهبری زاویه پیدا کرده یک دفعه نرود با ضدانقلاب متّحد شود.
ببینید ایشان چه کار ظریفی انجام داد در فتنه 88؛ ایشان مانند نمازگزاری در صف جماعت درست پشت سر رهبری ایستاد و گروهی در فاصله ای دورتر، قطع بودند. صف اول جماعت را وِل کرد آمد کنار آن ها ایستاد تا از یک طرف خودش متصّل باشد و از طرف دیگر این ها هم به او متصّل باشند؛ ایشان حلقه مسأله دارها بود با رهبری که به تدریج مسأله این ها را حل کند.
چطور شد 9 دی به وجود آمد؟ یکی قربانی شد تا این ها آمدند؛ یکی ارتباطشان را حفظ کرد تا این ها برگشتند؛ یکی آبروی خودش را گذاشت تا این ها برگرداند، مُفتی که این ها برنگشتند.
من همان موقع درباره نقش ایشان در فتنه گفتم ایشان ابوطالب فتنه است. یکی کاسب فتنه است یکی هم مثل ایشان ابوطالب فتنه است؛ ظاهراً فکر می کنند فتنه گر است [امّا] باطناً می خواهد فرصت دهد به این ها که برگردند!»(1)
قطعاً کارکرد تمام انبیاء عظام-از جمله حضرت عیسی-(علیهم السّلام) انذار و تبشیر بوده است، اما شما کجا دیدید که در سال 88 مرحوم هاشمی رفسنجانی به انذار و تبشیر فاصله گرفته های از انقلاب پرداخته باشد؟
آنچه که ما دیدیم بیشتر تشویق و تحریض جماعت زاویه دار با آرمان های نظام اسلامی بوده است تا انذار و تبشیر آنان.
آیا ایشان پشت سر رهبری دیگران را از تخریب دولت و بدگویی مستمر(2) علیه دولت بازداشت؟ یا اینکه علی رغم سه سال توهین های بی سابقه به رییس جمهور قانونی وقت، اعلام نمود که دوران مدارا با دولت تمام شده است(3)؟
حضرت آیت الله حائری شیرازی ظاهراً فراموش کرده اند که سال گذشته در واکنش به اظهارات توهین آمیز آن مرحوم نسبت به رییس جمهور سابق مبنی بر اینکه 8 سال دولت گذشته مثل مرض هاری بود، در نامه سرگشاده ای از ایشان می پرسد: «سیاهِ مطلق دیدنِ 8 سال گذشتهِ میانهروی است؟ »(4)
آیا ایشان همسر خود را انذار داد از اینکه القاء کند اگر کسی غیر از موسوی از صندوق های رأی بیرون آمد بدانید که حتماً تقلّب شده و باید بریزید در خیابان ها؟!
آیا ایشان دختر خود را از ساندویچ خوردن در میدان ونک بازداشت؟!
مگر فتنه گران 88 با ضدانقلاب متحد نشدند؟
... بگذریم؛ حضرات اگر جرأت بیان واقعیات را ندارند لااقل تاریخ را تحریف نکنند.
پی نوشت ها:
1- فیلم کامل گفتگو در سایت شبکه خبر: گفتگوی 18:30/ هاشمی رفسنجانی عامل وحدت بود
فیلم کامل گفتگو با حجم پایین تر در سایت آپارات: هاشمی را بجای زبیر به ابوطالب تشبیه کنید
مشاهده و دریافت کلیپ گزیده در سایت روشنگری
2- انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند ... انکار امتیازات و نقاط مثبت، برجستهکردن ضعفها و بدگویی مستمر، تخریب است نه انتقاد.(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت/ 2 شهریور 1387)
3- اظهارات در جمع فعالان اقتصادی خراسان رضوی، در مشهد مقدس/ مرداد ماه 1387:
هاشمی: رهبری خواستند مدتی با دولت مدارا کنیم, این مدت تمام شده است
نقل قول هاشمی خلاف قانون و فاقد اعتبار است
بمب های اتم هاشمی رفسنجانی!
مستند پایان مدارا
4-خبرگزاری فارس: حائری شیرازی در نامهای خطاب به هاشمی رفسنجانی: سیاه مطلق دیدن 8 سال گذشته میانهروی است؟/دولت سابق آرزوی بخشی از اقشار ضعیف را برآورد
به بهانه سالروز حماسه سوّم تیر
سخنرانی حجة الإسلام حمید رسایی در اجتماع حامیان احمدی نژاد
20خرداد88 در مقابل دانشگاه صنعتی شریف
عُلما به ما یاد دادند شما یا باید جیب تان باز باشد یا دهانتان
و آقای احمدی نژاد آمد جیبش را بست، دهانش را باز کرد
ما رئیس جمهوری می خواهیم که جیبش بسته باشد و دهانش باز باشد
برخی تازه متوجه شدند که جناب آقای لاریجانی اصولگرا نیست
من اما 20 سال پیش فهمیدم. گرچه آن موقع تقسیم بندی های اصولگرا و اصلاح طلب نبود ولی وقتی این تقسیم بندی ها شکل گرفت، من با توجه به خاطره نشست دانشجویی سال 1374، به هیچ وجه نمی توانستم لاریجانی را یک اصولگرا به حساب بیاورم.
20 سال پیش در نشست اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان سراسر کشور، ایشان چنان از سوی دانشجویان به چالش کشیده شد و چنان پاسخ های قانع کننده(؟!) ای هم داد که پس از آن تا به امروز هرگز نشنیدم و ندیدم که در یک نشست دانشجویی حاضر شود و به سؤالاتشان پاسخ گوید.
مثلاً وقتی در مورد برخی تبلیغات و پیام های بازرگانی صدا و سیما ایراد گرفتیم, برگشت گفت «من هم برخی از این تبلیغات رو قبول ندارم ولی صدا و سیما رو با باد هوا که میشه اداره کرد»(دست های وی در حال بیان این جملات دقیقاً همانند تصویر ذیل بود):
از این روی همواره می گفتم کسی که برای عدم توجه به منافع ملی و آرمان های نظام اسلامی توجیه می آورد، از نظر من اصولگرا نیست
یا وقتی از وی می پرسیدیم چرا روز 13 آبان در تلویزیون فیلم آمریکایی (رقصنده با گرگ) پخش کردید؟ می گفت اتفاقاً اون فیلم آمریکایی از نظر من ضدآمریکایی بود.
دیدند در جریان یکشنبه سیاه مجلس چگونه برای حفظ آبروی نظام، خویشتن داری کرد و دوباره او را به ریاست مجلس برگزیدند
دیدند در جریان فتنه 88، 8 ماه در برابر هتک مقام ولایت فیقه سکوت اختیار کرد و پس از خروش مردمی 9 دی تازه یادش افتاد که باید از این شهر به آن شهر برود و دم از لزوم حمایت و اطاعت از ولی فیقه بزند و باز هم او را به ریاست مجلس برگزیدند.
و اینک در جریان سه شنبه سر کاری مجلس در تصویب 20 دقیقه ای طرح برجام تازه متوجه شدند که وی به مرز اصلاح طلبی نزدیک شده است و اینچنین می گویند: «با اتفاق امروز، لاریجانی در نقطه مرزی اصولگرایی قرار گرفت و حول انتخابات به جزیره اصلاح طلبان خواهد رفت؛ یاد حرفهای علامه مصباح در سال 90 به جبهه متحد اصولگرا افتادم که گفت : "اصولگرایی باید در عمل باشد نه در لیست انتخاباتی"»
میرحسین موسوی در نطق تبلیغاتی خود در سال 88 اعلام کرد که این رنگ سبز یعنی سبز اهل بیت
عده ای هم منافقانه سرودند: سبز ما بوی پیمبر می دهد/عطر روح الله و رهبر می دهد
من می خواستم از این دوستان سبز بپرسم شما که سبزی تان را به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) منتسب می دانید چطور از تروریست هایی حمایت می کنید که علناً با شعار پیروی از یزید و معاویه در سدد تخریب حرم های مطهر حضرت زینب و رقیه (علیهما السلام) برآمده اند؟
اما چندی قبل پس از مدت ها به یکی از گروه های ایمیلی شان سر زدم دیدم واقعاً این ها خیلی تعطیل تر از این حرف ها هستند.
به مناسبت ایام سالروز شهادت طفل سه ساله امام حسین(علیه السلام) و با عرض معذرت از دوستداران اهل بیت(علیهم السلام) بخش هایی از این متن را - که افرادی تحت عنوان "عربی که نام ایرانی برای فرزندش انتخاب کرد" به صورت طوطی وار برای یکدیگر فوروارد کرده و در وبلاگ هایشان منتشر می کنند و یا در شبکه های اجتماعی به اشتراک می گذارند- ، نقل و مورد نقد قرار می دهم:
"داریوش شفیق... یک عرب در مدینه که چون نامش ایرانی است از حقوق شهروندی محروم است...
ایرانی به اشتراک بذار تا مردم کشورمان بدانند که اعراب اینکه نام ایرانی برفرزندان خود بگذارند را ننگ میدانند و باعث تأسف است که ما با افتخار نام عربی بر روی فرزندانمان میگذاریم...
تا به حال به معنی اسم های عربی که ما ایرانی ها روی فرزندانمان میگذاریم اندیشیده اید؟
خوب است که قبل از انتخاب اسم معنی آنرا بفهمید ...:
کلثوم: زن خیکی
خدیجه: سقط جنین شتر
بتول: زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد
رقیه: بندگی کردن و غلامی نمودن
عذرا: زنی که همیشه باکره بماند
جعفر: جوی کوچک
ذبیح: چارپایی که گلویش را ببرند. گلو بریده
..."
اما ابتدا دو نکته:
اول اینکه آیا این سینه چاکان فرهنگ ایرانی، یک لغتنامه فارسی در منزل ندارند تا معنی برخی کلمات و اسامی مورد بحث را در آن ملاحظه کنند؟ اگر هم فقط اهل دیجیتال هستند و با کتاب میانه ای ندارند می توانند به سایت واژه یاب (بر اساس لغتنامه های دهخدا و معین) مراجعه کنند.
دوم اینکه اصولاً یکی از روش های مغالطه، بی توجهی به بار معنایی متفاوت یک واژه در دو فرهنگ مختلف است. مثلاً واژه "رعیّت" در ادبیات فارسی بار معنایی منفی دارد اما برعکس، این واژه در ادبیات عرب یک بار معنایی مثبت دارد. رعیّت -که حضرت علی (علیه السلام) هم در نهج البلاغه به آن اشاره می کند- کسی است که باید حق او رعایت شود و حاکم را هم از آن جهت "راعی" می نامند که به معنی کسی است که باید حق مردم را رعایت کند.
و اما بررسی اسامی عربی مورد اشاره:
کلثوم: کسی که چهره و گونه هایش فربه و پرگوشت باشد(1) "بنشین" و "بتمرگ" هر دو یک معنی می دهد ولی یکی محترمانه است و دیگری توهین آمیز و این آدم مگس صفت اینجا معنای توهین آمیز(یعنی خیکی) را گرفته
خدیجه: درلغتنامه هایی که گشتم(عمید، معین و دهخدا) ترجمه این واژه ذکر نشده و یا اینکه صرفاً به نام افراد مشهور اشاره دارد. ولی با یک جستجوی ساده معانی مختلفی برای این نام به دست می آید:"کره شتر زودتر از موعد به دنیا آمده، بچه ی شش ماهه به دنیا آمده(2)، مولودِ پیش از اتمام ماههای بارداری، ولادت قبل از موعِد ..."کره شتر در فرهنگ عرب قدیم توهین نبوده بلکه مدح بوده؛ در زبان عربی اسامی بسیاری وجود دارد که در اصل به معنی اسب یا شتر است که در فارسی نیز هست مانند: زرداشتر یا زرتشت، تهماسب، جاماسب، لهراسب، گشتاسب و .. که همگی در انتها واژه اسب دارند. حتی من به نام های خانوادگی فارسی برخوردم که در آن از واژه گرگ استفاده شده: گرگی، گرگیج، گرگابی؛
اما در یک سایت عربی دانشگاهی به نام المصدر، در خصوص نام خدیجه، علاوه بر معانی مذکور، تعابیر بلند و جالب دیگری هم آمده: الخدیجة هی النخلة المثمرة،والخدیجة هی السحابة الممطرة(یعنی نخل پرثمر، ابر پرباران)
بتول: کسی که از دنیا بریده و به خدا پیوسته، کسی که از ازدواج خودداری کند، پارسا، پاکدامن، و لقب دختر حضرت رسول و لقب مریم و عیسی(3) که تنها معنای به ظاهر منفی همان "کسی که از ازدواج خودداری کند" می باشد و با توجه به ازدواج دختر حضرت رسول(صلّی اللّه علیه و آله) معلوم می شود که این نام فقط اطلاق به این معنا ندارد.
رقیه: آنکه برای حصول امری یا جهت حفظ و نگاهداری خود به کار ببرند از قبیل دعا و تعویذ ... (4)؛ یکی برای حصول مقصود خود و یا برای نجات جان خود، رو به بندگی کردن و غلامی نمودن می آورد و یکی هم برای حصول رستگاری و ایمنی از شر شیطان رو به بندگی خدا و دعا و استعاذه و تلاوت قرآن و توسل به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) می آورد و آن آدم مگس صفت، پست ترین معنی آن را رایج ترین معنا فرض کرده
اما معنی دیگر "رقیه": هیأت صعود کردن(5)؛
ریشه کلمه "رقیه" نیز عبارت است از سه حرف "رقی" که در قرآن کریم آمده: " أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ ..."؛
ترجمه این آیه شریفه -که شامل ادامه گفتگوی کافران با پیامبر(صلی الله علیه و آله) به دنبال آیات قبلی می باشد- عبارت است از: " یا براى تو خانهاى پر نقش و نگار از طلا باشد; یا به آسمان بالا روى; حتى اگر به آسمان بالا روى، ایمان نمىآوریم ..." (6)
همچنین در احادیثی درباره اهمیت انس با قرآن آمده که در قیامت به شخص می گویند: "إقرأ و رق" یعنی بخوان و بالا برو(7)
عذرا: بکر، دوشیزه، گوهر ناسفته(8)، گوهر ناسفته بودن توهین است؟ یکی فرزند دختری به دنیا می آورد، می خواهد او را تکریم کند و آنقدر آینده او را درخشان می بیند که می خواهد بگوید او یک گوهر ناسفته است؛ و چه بسا زمانی که ازدواج کرد و صاحب فرزند شد، این گوهر شکوفا شود؛ این توهین است؟ این به معنی آن است که قرار است این دختر تا همیشه باکره بماند؟
جعفر: ناقه پرشیر(9)، کنایه از پر خیر و برکت بودن،کسی که دیگران از خدمات او بهره مند می شوند
ذبیح: گلو بریده شده، حیوانی که برای کشتن و قربانی کردن لایق باشد(10)؛ حیوان را وقتی پروار شد قربانی می کنند، اما کسی که نام ذبیح را بر فرزند خود برمیگزیند مقصودش می تواند ذبیح الله باشد. ذبیح یعنی لایق شدن برای قربانی، و قربانی یعنی آنچه موجب قرب به حضرت حق(جلّ و علا) شود؛ بنابراین ذبیح الله یعنی کسی که اندرون وجودش با معرف حضرت حق و عمل صالح پروریده می شود و لیاقت قرب باریتعالی را می یابد که مقامی بالاتر از آن نیست.
... خلاصه اینکه چشم ها را باید شست، جور دیگری باید دید. آیا در ادبیات و فرهنگ عرب، معنای رایج همان معناست که در آن ایمیل اشاره شده؟
آیا مردم ما به عشق اعراب این اسامی را انتخاب کردند یا به عشق خاندان اهل بیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)؟
و از همه مهمتر آیا نعوذبالله این خاندان مکرّم و این انسان های کامل، عقلشان نمی رسیده که چنین اسامی را برای اولاد و خاندان خود می گزیدند؟ و آیا آن تعابیر توهین آمیز منظورشان بوده؟
آری، مردم به عشق خاندان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) این اسامی را برای فرزندان خود انتخاب می کنند و من نمی دانم این آدم ها وقتی گرفتار می شوند و در زندگی دچار مشکل می شوند، به چه خاندانی متوسل می شوند و از چه کسانی سبیل نجات را می جویند و برای چه بزرگوارنی نذر می کنند؟ برای داریوش و کوروش و ...؟!
------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- فرهنگ عمید، صفحه 950
2- وبلاگ عادل اشکبوس، نویسنده کتاب "دانشنامه نامها و واژه ها" که قرار است به زودی از سوی انتشارات مدرسه چاپ شود.
3- فرهنگ عمید، صفحه 239
4- فرهنگ عمید، صفحه 635
5- سایت واژه یاب-بر اساس لغتنامه دهخدا
6- قرآن کریم، سوره مبارکه أسراء، آیه 93
7- حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام به حفص می فرماید: «اى حفص! هر که از دوستان و شیعیان ما بمیرد و قرآن را خوب نداند، در قبر به او یاد می دهند تا خداوند بدان وسیله درجه اش را بالا برد؛ زیرا درجات بهشت برابر با آیات قرآن است. به او گفته می شود: بخوان و بالا برو. سپس می خواند و بالا می رود».اصول کافى، ج 4، ص 408.
امام صادق علیه السلام می فرماید: «هر کس در حال جوانى، قرآن بخواند و با ایمان هم باشد... به او گفته می شود: بخوان و یک درجه بالا برو». سپس به قرآن می گویند: آیا آنچه تو خواستى به او رساندیم و تو را خشنود کردیم؟ می گوید: آرى».همان، ص 406.
8- فرهنگ عمید، صفحه 822
9- فرهنگ عمید، صفحه 452
10- فرهنگ عمید، صفحه 610
پاسخ پیامک های تخریبی(12)
9 مهر یکی از دوستان سبز با ارسال پیامکی روز جهانی ناشنوایان را به تمامی دولتمردان و مسؤولین تبریک گفته بود که من هم تصمیم گرفتم مناسبت های مختلف بعدی را خدمت تمامی دوستان اصلاح طلب و اهالی فرقه سبز تبریک عرض کنم:
16 مهر، روز جهانی کودک بر تمام اصلاح طلبان ساده دلی که به گرگ ها دل بسته اند و اعتماد می کنند، مبارک باد!
17 مهر، روز جهانی تخم مرغ بر تمامی نطفه های از تخم درنیامده فتنه انتخابات 92 مبارک باد!
18 مهر، روز جهانی بهداشت روان با شعار " افسردگی، یک بحران جهانی" بر تمام فتنه گران افسرده و ناکام در کودتای مخملی مبارک باد!
24 مهر، روز جهانی نابینایان بر تمامی احزاب و فرقه هایی که خواست ملّت را نمی بینند و چشم بسته در پی خواست دشمنان هستند، مبارک باد!
25 مهر، روز جهانی غذا بر تمامی ریزه خواران سفره عموسام و بی بی سی مبارک باد!
26 مهر، روز تربیت بدنی و ورزش بر تمامی جنبش های کودتاگر بی رمق و از جنب و جوش افتاده مبارک باد!
... بازم بگم؟ بگم؟!
11 اردیبهشت ماه دکتر محسن رضایی در یکی از دانشگاه ها برنامه سخنرانی و پرسش و پاسخ داشت. در ابتدای برنامه مسؤول بسیج دانشجویی از او به عنوان فرمانده 8 سال دفاع مقدس تمجید کرد و در اواخر برنامه هم مسؤول روابط عمومی آن دانشگاه در برابر انتقاداتی که از وی به خاطر عدم موضع گیری شایسته در جریان فتنه 88 می شد، محسن رضایی را به شهید همّت تشبیه کرد و از دانشجویان خواست قدر این شهید همّت زنده را بدانند و احترامش را حفظ کنند و همان تقدّسی را که برای شهید همّت قائلند، برای دکتر محسن رضایی هم قائل شوند! (گرچه سایت رسمی دکتر محسن رضایی و برخی سایت های دیگر این مسؤول را دانشجو نامیدند و نوشتند: یکی از دانشجویان از مقام افرادی همچون محسن رضایی که سالها در جنگ حضور داشتند، قدردانی کرد و رضایی را مثل شهید همّت دانست.)
حالا هرکس به شهید همّت ارادت دارد به وجدان خودش مراجعه کند و جواب این سؤال را بدهد: اگر شهید همت زنده بود، سال 88 علیه فتنه گران می خروشید یا پس از خروش ملّت علیه فتنه گران در 9 دی و درخواست محاکمه سران فتنه، نامه سرگشاده(؟!) خطاب به ولی امرش می نوشت و خواستار مصالحه با فتنه گران می شد؟!
شهید همّت در برابر جریان های انحرافی و التقاطی و توطئه گران علیه نظام اسلامی موضع گیری و تببین داشت یا پس از محرز شدن نفاق و خیانت آن ها، خطاب به ولی امرش - آن هم به صورت سرگشاده - پیشنهاد صلح و سازش با آنان را می داد؟
آری، نسل سوم انقلاب به اندازه کافی عاقل و بالغ هستند و همان اندازه که به شهید همّت ارادت دارند به افرادی هم که امروز در حد و اندازه شهید همّت ظاهر شوند ارادت دارند در غیر این صورت می دانند که طبق فرمایش آن روح خدا، ما بر سر اصول انقلاب با کسی تعارف نداریم.
ما انتظار داشتیم کسی که در دوران 8 سال دفاع مقدس فرمانده سپاه بوده، در طول 8 ماه دفاع مقدس سال 88 نیز در قد و قواره شهید همّت ظاهر شود امّا کسی که در دهه هفتاد مدام از لزوم باز کردن جبهه های جدید فرهنگی سخن می راند، در طول 8 ماه نبرد سنگین سایبری سال 88 کدام جبهه فرهنگی را علیه فتنه گران گشود؟
قبل از سال 88 چقدر سخت بود بپذیریم که سه نفر به مثابه سه رأس مثلث چگونه جام زهر قبول قطعنامه را به امام(ره) تحمیل کردند اما سال 88 دیدیم که فی تقلّب الأحوال علم جواهر الرّجال و هرکدام از این سه نفر به نحوی جوهره حقیقی خود را این بار آشکارا و سرگشاده نشان دادند و ضعف نفس و استعداد خود را در تحمیل گری بروز دادند. یک نفر شد محور شرارت، یک نفر قبل از انتخابات نامه تهدید آمیز بدون سلام خطاب به ولی امرش نوشت و تهدید به برپایی آشوب کرد و دیگری را هم که شرح دادیم چگونه بعد از حماسه میلیونی 9 دی استعداد خود را در تحمیل گری بروز داد و این ملت رشید هم استعداد خود را بروز داد و در عمل اعلام کرد که به قول حسین قدیانی: خامنه ای خمینی دیگر است ولی با این تفاوت که ما دیگر اجازه نمی دهیم به این یکی امام هم جام زهر بنوشانید!
بعد از انتشار تصویر و شرح مذاکرات محمّد خاتمی با دیکتاتور مصر(حسنی مبارک)، سبزها نیز متقابلاً اقدام به انتشار تصویر دیدار احمدی نژاد با دیکتاتور لیبی(معمّر قذافی) در صفحات مجازی نمودند.
بسیار خوب، سؤال: قذافی آدم بدی بود؟ چرا؟
چون متّهم به ربایش امام موسی صدر است؟ شما که شعار "نه غزّه نه لبنان" سر دادید چرا سنگ امام موسی صدر را که شعارش " هم غزّه هم لبنان" بود به سینه می زنید؟
قذافی آدم بدی بود چون با یک تهدید پوچ غربی ها خودش را باخت و تمام تجهیزات فنّاوری هسته ای کشورش را تقدیم آن ها کرد؟ شما که 127 نفر از نخبگانتان در مجلس ششم برای کوتاه آمدن در برابر غربی ها و چشم پوشی از حقوق هسته ای ملّت ایران تعارف جام زهر به مقام معظم رهبری دادید بعید است قذافی را به این دلیل آدم بدی بدانید.
و امّا قذافی آدم بدی بود چون علیه ملّت خود دست به کشتار و جنایت زد؟ آری، نکته اصلی همین جاست. ولی مگر احمدی نژاد علم غیب داشت که در آینده قرار است معمّر قذافی دست به کشتار ملّتش بزند؟
شما که خودتان بیش از یک سال است در آغوش ابرجنایتکارانی هستید که روی جنایتکاران تاریخ را سفید کردند.
شما که نظام اسلامی را متهّم به سرکوب و کشتار مردم می کنید، یک لیست 72 نفره از کشته هایتان درست کردید ولی یکی یکی مرده هایتان زنده شدند و حسابی مفتضح شدید!
اگر راست می گویید که آزاده اید و از جنایتکاران منزجر، آیا می دانید آمریکا و انگلیس و اسراییل در همین ده سال اخیر - که نیازی نبوده پدربزرگانتان برایتان تعریف کنند - چند میلیون انسان بی گناه را به فجیعانه ترین شکل ممکن به خاک و خون کشیده اند؟ و به این هم بسنده نکرده اند و در مواردی با به کار بردن سلاح های غیرمتعارف حتی علیه نسل های آینده هم دست به جنایت زدند!
از نظر شما احمدی نژاد علی رغم اینکه بلافاصله پس از کشتار مردم لیبی علیه معمّر قذافی موضع گیری کرد باید خجالت بکشد از اینکه در گذشته این دیکتاتور را در آغوش گرفته است؛ ولی آیا شما خجالت نمی کشید که شعارهایتان قبل از اقدام به تجمع، در سایت فارسی وزارت امور خارجه اسراییلی قرار دارد که موجودیتش بر اساس جنایت علیه بشریت شکل گرفته و 60 سال است که مشغول جنایت است؟!
شما خجالت نمی کشید که پشتیبان رسانه ای تان - که گزارشات و عکس و فیلم هایتان را بلافاصله برای آن ها می فرستید و با آن درد دل می کنید -،VOA آمریکا و BBC انگلیسی است که 200 سال است مشغول غارت و چپاول و نسل کشی علیه ملّت ها هستند؟! همان ها که عامل کودتای 28 مرداد و تمدید مجدّد 25 سال دیگر حاکمیت استبداد و خفقان ستمشاهی در این کشور بودند و حالا همان سلطنت طلب های فسیل و حامیان دیکتاتوری شاه با اقدامات نابخرادنه شما جانی تازه گرفته اند و چشم امیدشان به شماست!
شما خجالت نمی کشید بیش از یک سال است سازمانی را به رقص و شادی آورده اید که دستش تا مرفق به خون بهترین فرزندان این آب و خاک آغشته است و بیش از 16هزار نفر از هم وطنانتان را به خاک و خون کشیده اند؟
نباید هم خجالت بکشید وقتی اربابتان در دفاع بی شرمانه از شما دم از آزادی و حقوق بشر می زند و در عین حال با حمایت از دیکتاتورترین رژیم های منطقه، دست نشاندگانش را وادار به آن سرکوب و کشتار فجیع در بحرین می کند.
راستی آن ها که در خیابان میرداماد به یاد کشته شده های حادثه 11 سپتامر شمع روشن کردند، امسال آمدند شب تحویل سال در خیابان آفریقا مقابل سفارت بحرین شمع روشن کنند؟
گرچه از خیابان میرداماد تا خیابان آفریقا فاصله زیادی نیست امّا ... بگذریم
در یادداشت قبلی در حمایت از حسین قدیانی و به بهانه بازداشت وی، انتقاداتی را از آقای هاشمی رفسنجانی مطرح کردم. ولی جا دارد در اینجا به ذکر نکات قابل تأمل در آن نامه سرگشاده به رییس قوه قضاییه - که احتمالاً فقط همین نکات دلیل فیلتر شدن وبلاگ و بازداشتش بوده- بپردازم. چون احساس می کنم ایشان قدری جلوتر از ولایت حرکت کرده اند.
ایشان در قسمتی از نامه اش می نویسد: "آیا شأن شما از رهبر بالاتر است که سران فتنه را “میکروب سیاسی” می خوانند و شما همچنان مشغول نگه داشتن احترام سران فتنه اید؟ آقا جز به حکمت سخن نمی رانند. میکروب را از بدن باید درآورد. یعنی باید کُشت. چرا شما هنوز سران فتنه را اعدام نکرده اید؟ ... لبیک به خامنه ای است اعدام سران فتنه. کوچکترین لبیک به خامنه ای است."
ابتدا یاد قضیه نشریه موج افتادم که وقتی مقام معظم رهبری در حرم امام خمینی(ره) حین سخنرانی به این قضیه اشاره کردند، عده ای با اشاره به نویسنده آن مقاله -که موجب وهن شخصیت امام زمان(عج) بود- شعار "اعدام باید گردد" سر دادند ولی معظّم له در پاسخ به این شعار بلافاصله با تشر از ادامه شعار جلوگیری کردند و فرمودند: "خواهش می کنم! حکم اعدام صادر نکنید!"
سپس یاد سخنرانی ایشان در واکنش به قتل داریوش فرهر افتادم که عده ای مسؤولین جمهوری اسلامی را عامل و آمر قتل وی معرفی می کردند. ایشان در قسمتی از سخنرانی خود در نماز جمعه مورخ26/10/1388 فرمودند: "آنجایى که قانون خشونت را نسبت به کسى بخواهد، البته خشونت اعمال خواهد شد. قانون هم قانون است؛ قانون یک امر پنهانى نیست. آن روزى که پیامبر دستور داد آن افراد را ترور کنند، درِ گوش کسى نگفت. علناً گفت هر کس هند را پیدا کرد، او را بکشد. هر کس فلانبنفلان را پیدا کرد، او را بکشد. امام رضواناللَّهعلیه گفت هر کس سلمان رشدى را پیدا کرد، او را بکشد. امروز هم رهبرى اگر بر طبق احکام اسلام یک جا تکلیفش اقتضا کند، علنى خواهد گفت. مخفیانه و درِ گوشى نیست"
ممکن است دوستان بگویند این دو قضیه چه ربطی و چه شباهتی به فتنه گران و عاملین و آمرین محاربه علیه نظام اسلامی دارد؟ ولی مسأله این است که ما باید در هر مرحله پشت سر ولایت حرکت کنیم، نه جلوتر. اگر هم احساس می کنیم قوه قضاییه در رسیدگی به جرائم فتنه گران تعلّل می کند در درجه اول باید مطالبه تسریع در رسیدگی به کیفرخواست ملّت کنیم نه اینکه یک راست حکم صادر کنیم و خواستار اجرای آن شویم.
اینکه ایشان سران فتنه را "میکروب سیاسی" خواندند چگونه می توان نتیجه گیری کرد که "یعنی باید کُشت" ؟ کی گفته میکروب را باید کُشت؟ اتفاقاً برعکس، میکروب را گاهی اوقات کِشت می دهند. یعنی شرایط و محیط مناسب برایش فراهم می کنند و فرصت کافی می دهند تا خوب رشد کند و همه قابلیت های خود را به ظهور و بروز برساند. پس بگذارید کسانی که خود را مسلمان، پیرو امام حسین(علیه السّلام)، منتسب به امام خمینی(ره)، قانون مدار، تابع ولایت فقیه و ... می دانستند، خوب همه قابلیّت های مورد ادعای خود را به منصه ظهور برسانند تا حسابی حجّت به نسل کنونی و تاریخ و آیندگان تمام شود و جای هیچ شبهه و بحثی باقی نماند.
مقام معظم رهبری در تاریخ 19/10/1388 فرمودند: "یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مىبینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یک عدهاى حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینى را هتک میکنند، دلهاشان به درد مىآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویهاى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم - مى بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همهى وجود، با همهى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد."
در برنامه "دیروز، امروز، فردا "به مناسبت روز دانشجو ، سه دانشجوی دهه های 50 ، 60 و 80 را آوردند و لابد ما دانشجوی دهه 70 نداشتیم و یا اگر داشتیم آنقدر این دوران گل و بلبل بود که جای هیچ بحثی نبود و کسی حرفی برای گفتن نداشت(و یا کسی نباید حرفی از این دوران می زد)! چرا از دهه 60 یک مرتبه به دهه 80 پرش کردند؟ آیا کسی برایش این سؤال پیش آمده بود؟ نمی دانم عمدی در کار بوده یا ماجرا سهوی بوده؟ چرا یک دانشجوی دهه 70 را نیاوردند تا روایت کند چه خون دل هایی خوردیم و استخوان در گلو و خار در چشم صبر کردیم؟ و حالا هم که فردی رییس جمهور شده که طبق فرمایش مقام معظم رهبری، جوهره حقیقی انقلاب را زنده کرده باز هم باید برای مطالبه عدالت و آرمان خواهی انقلابی در مضیقه باشیم و به خاطر نامه سرگشاده به رییس دستگاه قضا و انتقاد از عدم دستگیری فتنه گران گردن کلفتی چون فرزندان استوانه، وبلاگ حسین قدیانی فیلتر شود؟!
کدام استوانه؟ مگر خود ایشان نبود که می گفت: "ولایت فقیه ستون خیمه انقلاب است"؟
حالا اگر بخواهیم دو استوانه برای نظام اسلامی ترسیم کنیم، می گوییم ولایت فقیه عامل مشروعیت و رأی مردم عامل مقبولیت نظام جمهوری اسلامی است.
بسیار خوب آقای هاشمی رفسنجانی! ما به شما رأی دادیم و ولی فقیه هم حکم ریاست جمهوری شما را تنفیذ کرد و ما هم به احترام دو استوانه مشروعیت و مقبولیت نظام اسلامی هر چه به لیبرال مسلکان سکولار در عرصه فرهنگ و سیاست میدان دادید و آمدند فرهنگ رفاه و تجمل پرستی را کم کم جای فرهنک ایثار و جهاد و آرمان خواهی انقلابی نشاندند و ... ضمن حفظ احترام شما مبارزه آرام خود را پشت سر ولایت علیه طبقه اشراف و نوکیسه های جدید، صاحبان ثروت های بادآورده و مبارزان دیروز و آدم های خسته و رفاه زده دهه 70 شروع کردیم.
پس از آن آقای خاتمی سوار بر موجی از هیاهو و هیجان به میدان آمد و هر بار به مناسبتی انتقادی را از او مطرح کردیم با چماق بر سرمان زدند که شما پیام دوم خرداد را درک نکردید و بر خلاف مسیر انتخاب مردم حرکت می کنید و ما باز هم به احترام استوانه های نظام از کوره در نرفتیم و ضمن حفظ آرامش و متانت خود همچنان استخوان در گلو و خار در چشم به مبارزه و جهاد فکری و فرهنگی و قلمی ادامه دادیم.
تا اینکه بالاخره جهاد خالصانه فرزندان انقلاب پشت سر ولایت به ثمر نشست و عدالت اجتماعی و آرمان خواهی انقلابی به صورت یک مطالبه عمومی درآمد و احمدی نژاد انتخاب شد و ما در حسرت یک پیام تبریک از سوی شما ماندیم(البته می گویند که شما می خواستید پیام تبریک بدهید ولی جناب مرعشی شما را از تصمیمتان منصرف کرد).
اما انتخاب مردم باعث نشد کسانی که از حق انتخاب مردم چماقی ساخته بودند چماق را بر زمین بگذارند. قبل از انتخاب آقای احمدی نژاد چماق برداشتند و گفتند مبادا به احمدی نژاد رأی دهید! و جمله ای وقیحانه بدون استثناء در همه ستادهای تبلیغاتی شما نوشتند که: "برای جلوگیری از وحشت و خشونت به هاشمی رأی می دهیم" و جنابعالی هم هرگز از این شعار زشت و وقیحانه اعلام انزجار نکردید.
3 سال فحش و توهین هایشان را نثار رییس جمهورمان کردند. همان ها که وقتی از رییس جمهور منتخبشان انتقادی می کردیم شعار می دادند: "مرگ بر ضد رییس جمهور" و حالا علیه رییس جمهور منتخب مردم شروع کردند به سنگ اندازی و لجن پراکنی.
بعد سه سال که از حمله به رییس جمهور گذشت، شما به جای احترام به استوانه های نظام، فرمان حمله را صادر کردید و گفتید: "دوران مدارا با این دولت به پایان رسیده است" !!!
آقای هاشمی رفسنجانی! هل جزاءالإحسان إلّا الإحسان؟!
هر کس به شما توهین می کرد که باغ پسته دارید و ... از شما دفاع می کردیم و دیگران را از تهمت به شما باز می داشتیم. حالا چه شده که به جای اینکه جلوی توهین به رییس جمهورمان را بگیرید، بعد سه سال فحاشی علیه دولت فرمان پایان مدارا صادر می کنید؟
فرمان پایان مدارا را صادر کردید و میرحسین موسوی قانون مدار، 9 ماه قبل از فرا رسیدن موعد قانونی تبلیغات ریاست جمهوری کارناوال توهین به رییس جمهور منتخب مردم را در سراسر ایران به راه انداخت و در آستانه انتخابات 88 باز هم چماق وقیحانه ترین فحاشی ها بالاسرمان بود که :"بنی آدم از ابلهان همه بدتردند/اگر به محمود دوباره روی آورند"!
... دیگر بگذریم از اینکه بعد از انتخابات چماق ها تبدیل به چه درفش هایی شد. قصه بعد از این را دیگر همه می دانند و نیاز به یادآوری نیست.
و امروز که فرزندان فتنه گر جنابعالی علیه استوانه های نظام، آتش بیار معرکه بوده اند نه تنها قوه قضاییه جرأت بازداشت آن ها را ندارد و نه تنها شما به قوه قضاییه توصیه نمی کنید که عدالت را بدون ملاحضه انتصاب افراد به جنابعالی اجرا کند بلکه می بینیم که یک فرزند شهید و وبلاگ نویس ساده و محبوب افسران جنگ نرم علیه دشمن خارجی و فتنه گران داخلی به دلیل مطالبه عدالت از قوه قضاییه و درخواست بازداشت و محاکمه فتنه گرانی چون فرزندان جنابعالی بازداشت و وبلاگش فیلتر می شود.
امّا حسین قدیانی که BBC و VOA حامی او نیست، سرویس های جاسوسی مستکبرین عالم که هوایش را ندارند به او پناهندگی سیاسی بدهند و برود با کاخ سفید عکس یادگاری بیاندازد؛ بالاخره همانطور که استاد حسن عباسی تبرئه و آزاد شد، قوه قضاییه هیچ راهی جز آزادی او ندارد.
من در پایان از آقای آملی لاریجانی تشکر می کنم که با بازداشت او و فیلتر وبلاگش باعث شد که فریاد قلمش هر چه رساتر در فضای سایبر بپیچد و همچنان چشم فتنه گران را کور کند. گرچه شاید برخی جملات حسین قدیانی تند و افراطی بود ولی بالاخره هر تفریطی به دنبالش افراط به همراه دارد و مسؤول این افراط کسانی هستند که در اجرای عدالت تعلّل می کنند. آنقدر تعلّل می کنند که مجرمان سیاسی و فتنه گران سر از آن سوی مرز ها در می آوردند و شروع می کنند به لجن پراکنی و فحّاشی علیه نظام اسلامی.
یک جمله هم از طرف امام عزیزمان(قدس سرّه) خطاب به حسین قدیانی عزیز: "فرزندان انقلابی ام! ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید از غرور مقدّستان دست بردارید ... ولی تحمّل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست"
پاسخ پیامک های تخریبی 11/
در اینجا به پاسخ یکی دیگر از پیامک های تخربی می پردازم که در دوران فتنه های سال گذشته به سبک نهج البلاغه حضرت علی(علیه السّلام) سپاه و بسیج را جنود شیطان معرّفی کرده بودند:
"آگاه باشید! همانا شیطان، حزب و یارانش را در BBC بسیج کرده و سپاه خود را از هر سو در VOA فراهم آورده است تا شاید بار دیگر پس از سرنگونی نظام ستمشاهی، مطامع از دست رفته خود را در این سرزمین باز یابد.
زهی خیال باطل! پس هر خائن وطن فروشی سر در آخور رسانه های آنان فرو برد نزد این ملّت الهی تا ابد منفور و مطرود خواهد بود.
چه بد جایگاهی و چه بد فرجامی!"
جا دارد در اینجا برای تکمیل این پاسخ به فرازی از یادداشت اخیر حسین قدیانی هم اشاره کنم: "... چندی پیش یکی از سران فتنه به ما گفت حکومت فرعونی. گیرم ما فرعون، شما که موسی هستید، چرا فارین پالیسی ازتان تقدیر می کند؟ لابد معجزه تان از 4 نفر، پنجم شدن است! ما اگر فرعون هستیم، شما چرا گوساله سامری می پرستید؟ چرا آمریکا و اسرائیل را می پرستید؟ معاریو برای ما غش و ریسه می رود یا برای شما؟..."
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک