بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 44
به جز ایران کدوم کشوری رو در دنیا سراغ دارید که یه زندانی سیاسی- که جرمش اقدام علیه امنیت ملی بوده- در زندان آنقدر راحت امکان ارتباط براش فراهم بوده که راحت برنامه پاسپورت و پروازش به آمریکا رو- که از ایران باید 2 مسیره باشه و هماهنگی بیشتری رو میخواد- ردیف کنه بعد در مرخصی هم اونقدر راحت باشه و تحت مراقبت نباشه بعد هم لابد بدون اینکه ممنوع الخروج شده باشه فلنگ رو ببنده و تشریف ببره یه کشور دیگه به عنوان خبرنگار علیه کشور خودش کرکری بخونه؟
قبلاً اکبر گنجی فلنگ رو بست و رفت و حالا...
خبرهای زیر رو بخونید. ( قابل توجه اونایی ادعا می کنن جو خفه ای توی این مملکت حاکمه و خفقان بیداد می کنه و مخالفان تحت فشار و شکنجه اند و ...)
همزمان با حضور احمدینژاد در این اجلاس انجام میشود؛
حضور یک فراری به عنوان خبرنگار در مجمع عمومی سازمان ملل
در واکنش به افشاگری خبرگزاری فارس؛
باطبی: من فرار کردم اما فراری نیستم!
در ادامه بحثی که در یک گروه اینتر نتی داشتم در پاسخ به یادداشت قبلی، متن زیر را دریافت کردم که همراه با پاسخی که به آن دادم به صورت گزیده و تا حد امکان مختصر در اینجا آورده ام:
... یه سوال ازت دارم به عنوان کسی که طرفدار قدرتی و حرفایی که می زنی تماما در جهت حمایت از جریان راست افراطیه ؛ تو شجاع تری یا اون کسی که انتقاد می کنه از دولت و حکومتی که خفه ترین جو رو تو این چند سال اخیر توی دانشگاهها درست کرده؟ادامه مطلب...
در ادامه نقل بحث هایی که در یک گروه اینترنتی داشتیم، تنها جوابی که در پاسخ به یادداشت قبلی(کرکره عقل شهدا (2)) دریافت کردم و پاسخی که دادم به شرح ذیل بود:
سلام
می خواستم جوابتو بدهم اما فکر کردم دیدم نباید جواب بدم. می دونی چرا چون بعضی ها از اون سوء استفاده کرده و پرونده سازی می کنن. از دوستان خوبم هم می خوام با ذکر مشخصات جواب ندهند چون باعث عواقب بدی برای آنها خواهد شد
البته در پاسخ، جوابی نسبتاً طولانی از یکی دیگر از دوستان دریافت کردم که إن شاءالله در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
جوابی را که در پاسخ به یادداشت قبلی دریافت کردم، در این یادداشت با رنگ قرمز آورده ام:
حتما ما بودیم که اصلاح طلبان رو که نماینده شون 8 سال رییس جمهور بوده شیطان پرست خطاب کردیم که جدا از گرایش سیاسی به قول امثال شما برادر دینی هم به حساب میان
عزیز من! من کی اصلاح طلبان رو شیطان پرست خطاب کردم؟ با دیگران خورده حساب دارید چرا با من می خواهید تسویه کنید؟!ادامه مطلب...
چندی پیش در یک گروه اینترنتی در مورد مانور موشکی سپاه بحثی در گرفته بود که در این میان شخصی اینچنین اظهار نظر کرد:
... لازمه یه چیزی رو به شما یادآوری کنم. اینجا یه گروه دانشجوییه. مردم بی سواد کوچه و بازار نیستن که با حرفایی مثل آمریکا از ما می ترسه و ... بخوای سخنرانی کنی. این حرفها مال 30 سال پیش بود که ملت با شنیدن این حرفها کرکره عقلشونو می کشیدن پایین
همین طور مثل 30 سال پیش نیست که با حرفهایی مثل : "امام حسین رو دارن تو کربلا شهید می کنند" یا "هر کی بره بهشت حوری نصیبش می شه" ملت رو بفرستن رو مین که خودشون رو حفظ کنند
… به نظر شما غیور مردان ایران اونهایی هستند که به خاطر منافع خودشون می خوان یک ملت رو قربانی کنند؟ همانطور که بارها این کار رو کردند. نه جانم. اونهایی که شما و امثال شما هموطن دشمن خطاب می کنید(فقط به این خاطر که همسوی شما نیستند) بیش از شما خواهان آزادی و استقلال این مملکت هستند
لطفا بیش از این هم دم از اسلام و ایران نزنید که شما و امثال شما کسانی بودند که بیشترین صدمات رو بر پیکر اسلام و ایران وارد کردند. یادمان باشد که طالبان هم با الله اکبر خون هزاران انسان بیگناه را بر زمین ریخت و همین الله اکبر روزی انتقام این خون های ریخته شده را از آنان خواهد گرفت
و اما جوابی که دادیم به شرح ذیل می باشد:ادامه مطلب...
آقای محمد علی ابطحی –که زمانی مسؤول دفتر رییس جمهور وقت و معاون پارلمانی آقای خاتمی بوده- چندی قبل در وب نوشته هایش به خطر تفکرات آیت الله مصباح اشاره کرده و به نقل از آقای توسلی آورده که امام(ره) با انتصاب افراد نزدیک به تفکرات آیت الله مصباح در سپاه مخالف بود.
ولی با توجه به آثار حضرت امام(ره)، آیا ایشان بیشتر از تفکرات انجمن حجتیه اعلام خطر می کرد یا از آنچه آقای ابطحی ادعا می کند؟
پدر آقای ابطحی به تفکرات چه انجمنی نزدیک است و آیا تا به حال ایشان از خطر تفکرات این انجمن حرفی به میان آورده است؟
قابل ذکر است که آقای سید حسن ابطحی دو جلد کتاب مجموعه داستان های ملاقات با امام زمان(عج) نوشته که یکی از علما می گفت خودش بعداً اعتراف کرده بیشترش دروغه!
می گویند آقای ابطحی که این مطالب را از خودش نگفته، بلکه از یار همیشه همراه امام(ره) نقل قول کرده است.
بسیار خوب. اول اینکه حضرت امام(ره) در اواخر وصیت نامه شان آورده اند که سخنان او در چه صورتی صحت دارد.
دوم فرمودند که ملاک حال فعلی افراد است.
سوم هم من سؤال می کنم: این یار غار و همیشه همراه حضرت امام(ره) کجا بود وقتی وقیحانه ترین اهانت ها را به اسلام و افکار ایشان روا داشتند؟
کجا بود وقتی که روزنامه ها تیتر زدند"خون به خون شستن محال آمد محال" و از قول اکبر گنجی نوشتند که عاشورا نتیجه طبیعی خشونتی بود که پیامبر در جنگ بدر به کار برد(!)
کجا بود وقتی این آدم ادعا کرد افکار امام(ره) به موزه تاریخ رفته است؟
کجا بود وقتی توحید را به تمسخر گرفتند و نوشتند: دو خط موازی به هم نمی رسند مگر اینکه خدا بخواهد!
کجا بود وقتی احکام اسلام و مطابق نص صریح قرآن را خشونت و ضد حقوق بشر معرفی می کردند؟
آن وقت تا آیت الله مصباح به تشریح احکام جزایی اسلام و قرآن کریم قبل از خطبه های نماز جمعه تهران پرداخت، یه دفعه اعلام کرد: من خجالت می کشم وقتی می بینم از تریبون نماز جمعه حکم قتل صادر می شود
بچه های مسجد جامع قلهک خیلی با ایشان بحث می کردند و این سؤال و ابهام برای بچه های مذهبی مطرح بود که آقای توسلی! شما مدت ها در رادیو به بیان احکام دینی پرداختید، حالا چی شده تا آیت الله مصباح به بیان احکام دینی پرداخت شما عصبانی شدید؟
علاقه نداشتم در وبلاگم وارد مسائل جنجالی سیاسی بشوم و به پر و پای کسی بپیچم ولی چه کنم که به قول حضرت آیت الله جوادی آملی «آن کسی که این فکر پوسیده را در مغز پوسیده خود پروراند که دین از سیاست جداست، نداست که اگر دیندار دست از سیاست بردارد آن سیاست مدار مکار دست از دین او برنمی دارد.»
وقتی در یکی از یادداشت های قبلی به افتخار علامه مصباح اشاره کردم یکی از دوستان در یک گروه اینترنتی بخشی از وب نوشته های آقای محمد علی ابطحی را به رخم کشید و مرا بر آن داشت تا در این یادداشت به این موضوع اشاره کنم که آقای ابطحی – که برخی وب نوشته هایش محل انعکاس بخشی از تهمت ها علیه عالم جلیل القدر حضرت آیت الله مصباح یزدی است- به چه چیز افتخار می کند.
روزنامه شرق مورخ 23 آذر 1382 به نقل از آقای ابطحی، معاون پارلمانی رییس جمهور(یعنی به نقل از یک عالم دینی و یک شخصیت و مسؤول سیاسی در کشور اسلامی) می نویسد: «تا می توان باید خورد و از لذت آن بهره گرفت ... اصلاً مگر همه باید لاغر باشند تا خوب باشند؟ می گویند چاقی و شکم داشتن در مصر جزو زیبایی شناخته می شود. خدا کند در همه جا این طور بشود تا یک عمر را انسان از ترس چاق شدن با رنج طی نکند ...»
در دون شأن بودن این سخنان همین بس که در همان زمان دکتر مهاجرانی به او گفته بود: «این سخنان سبک چیست که شما مطرح می کنید؟»
یاد سخنان حضرت آیت الله جوادی آملی افتادم که بارها و بارها به مناسبت های مختلف(درس تفسیر قرآن، خطبه های نماز جمعه قم و ...) با نقل فرازی از نهج البلاغه(لاتجتمع عزیمه و ولیمه) به علما هشدار می دهند که عزم راسخ و تیزهوشی با پرخوری و سورچرانی جمع نمی شود.
یاد سخنی از حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان افتادم. ایشان نقل می کرد در زمان گذشته که کمتر کسی امکان استفاده از حمام شخصی و خصوصی را داشت و اکثر مردم از حمام های عمومی استفاده می کردند، علامه مجلسی هیچ وقت وارد این حمام های عمومی نشد.
از او پرسیدند که شما چرا از حمام های عمومی استفاده نمی کنید؟ علامه مجلسی گفت:«من علی رغم اینکه کم غذا هستم ولی استعداد چاقی دارم و همین یک ذرّه غذایی هم که می خورم چاقم می کند. می ترسم وارد این حمام ها شوم و جوانی شکم برآمده مرا ببیند و بگوید این آخوندها چقدر مفت خورند. نمی خواهم باعث بدبینی جوانی نسبت به علما بشوم»
راستی فرق علامه مجلسی با یک روحانی هم لباس او چیست که یکی از برآمدگی شکم خود شرم دارد و دیگری به چاقی خود افتخار می کند؟
فرق علامه مصباح با دیگرانی که هم لباس او هستند و به او اهانت می کنند چیست؟
فرق حضرت امام(ره) با برخی هم حجره ای های او - که در مورد ظرفی که پسرش از او آب می خورد حکم به نجاست می کردند- چه بود؟
موقعی که نهضت اوج گرفت و تبدیل به حرکتی انقلابی و عمومی در سراسر کشور شد و کشتارهای وسیعی که در سال 56 و 57 رژیم شاه در استانها و شهرهای مختلف مثل قم، یزد، تبریز، مشهد، تهران و جاهای دیگر به عملآورد، مدرسین حوزه علمیه قم به مناسبتهای مختلف در رابطه با هریک از این حوادث بیانیه صادر میکردند، اما برخی از آقایان از جمله جناب آقای مصباحیزدی نامشان نیست و به هیچوجه در پای اعلامیهای که اشارهای و انتقادی به رژیم شاه داشته، دیده نمیشود ..."
این سخنان، بخشی از اظهارات جناب محتشمی پور علیه عالم وارسته حضرت آیت الله مصباح یزدی بود که چندی قبل(2/4/1387) در گفتگو با روزنامه اعتماد ملی مطرح شد.
چند سال گذشته که در دوره آموزشی طرح ولایت بودیم، حضرت آیت الله مصباح یزدی هر هفته دوشنبه ها برای جلسه پرسش و پاسخ در جمع ما حاضر می شد.
تابستان آن سال پس از آشوب های 18 تیر، روزنامه های دوم خردادی مرتب مشغول هتّاکی علیه ایشان بودند و از جمله اتهام هایی که مطرح می کردند، همین اتهام انکار سابقه فعالیت ایشان در دوران انقلاب و مبارزه با رژیم ستمشاهی بود که متأسفانه جناب محتشمی پور اخیراً به تکرار این اتهام پرداختند.
یک روز بالاخره پس از اصرار و طرح پرسش های فراوان، ایشان به این اتهام اینگونه پاسخ دادند:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک