سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 722017

  بازدید امروز : 9

  بازدید دیروز : 115

تکلیف الهی

 
ما را حقى است اگر دادند بستانیم و گرنه ترک شتران سوار شویم و برانیم هر چند شبروى به درازا کشد . [ و این از سخنان لطیف و فصیح است و معنى آن این است که اگر حق ما را ندادند ما خوار خواهیم بود چنانکه ردیف شتر سوار بر سرین شتر نشیند ، چون بنده و اسیر و مانند آن . ] [نهج البلاغه]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/2/25::: ساعت 6:52 عصر

چندی قبل در بین آرشیو نشریات موعود دنبال مطلبی می گشتم که یکی از یادداشت های سردبیر این نشریه، آقای اسماعیل شفیعی سروستانی نظر مرا به خودش جلب کرد.
این یادداشت مربوط می شد به ایام هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، مصادف با ربیع الاول و تشییع هزار شهید، تحت عنوان:
هیچکس نگفت...! هیچ کس!

اما آن روز فکر نمی کردم اگر روزی بیاید که فردی به این موضوعات بپردازد بهای سنگینی را باید بپردازد و حتی از سوی برخی خودی ها و بزرگان مورد شماتت و سرزنش قرار گیرد.
آری، در انتخابات نهم احمدی نژاد آمد و به این موضوعات پرداخت اما هنوز نیامده دولتش را دولت وحشت و خشونت نامیدند. و وقتی هم که آمد، لحضه ای او و دولتش را از سیل تهمت و توهین و دروغ و تمسخر و ... مصون نداشتند تا جایی که ولی امر مسلمین نسبت به غضب الهی در صورت ادامه این بی انصافی ها و سیاه نمایی ها هشدار دادند اما توپخانه ها هرگز لحظه ای متوقف نشد که نشد.
و امروز باز فصل انتخابات آمد و غوغاها آغازیدن گرفت. و این بار گویا قریب به اتفاق کاندیداها دغدغه شان نجات مملکت از شرّ کسانی است که با زنده کردن این دغدغه ها و طرح این مسائل جدی، آرامششان را بر هم زده و مناسبات و گفتمان جدیدی را در بازگشت به آرمان ها و اصول اساسی انقلاب رقم زده است.
و اما آنچه که هیچ کس نگفت چه بود؟
آنچه که احمدی نژاد فقط به بعضی از آن ها اشاره کرد و امروز می بینید چگونه برای تخریب، ترور شخصیت و سرنگونی اش شب و روز نمی شناسند
:
...
 
تا یادم نرفته عرض کنم که خرداد ماه که رسید فصل انتخاب رئیس جمهوری هم رسید، امّا نه به بی سر و صدایی و آرامی ربیع الاول، پر سر و صدا و پر غوغا. بناگاه همه خانه ها مملو از غوغای انتخاب رئیس جمهوری شد
.
 
مردان کارآزموده از راه رسیدند، بهترین ها پای در میدان نهادند و هماورد طلبیدن آغازیدن گرفت. ساعتها و روزها چشمهای نگران بر صفحه نمایش تلویزیونها دوخته شد با صدها پرسش بر لب. کدامین را باید...؟
 
چونان همة مردم من هم در پی شنیدن کلامی بودم تا بدانم کدامین را باید...؟
 
راهی برای فهمیدن نبود، جز شنیدن و هرچه شنیدم همه نیز شنیدند. امّا...

  هیچ کس نگفت اگر بر مسند بنشیند. با یتیمان آل محمد، صلّی الله علیه وآله، و منتظران مهدی، علیه السلام، چه خواهد کرد؟
 
هیچ کس سخنی از انتظار و منتظر نگفت.
 
هیچ کس نگفت برای آمادگی و استقبال از پیک ایمان و رستگاری چه خواهد کرد؟
 
هیچ کس نگفت برای ساختن شهر منتظران، مردان منتظر و فرزندان انتظار چه طرحی دارد؟
 
هیچ کس نگفت کدامین حجت را برای بودن و به قدرت رسیدن در پیشگاه امام عصر، علیه السلام، خواهد آورد؟
 
هیچ کس نگفت برای نشستن در مقام «داعی الی الله» از کدامین مسیر گذشته است؟
 
هیچ کس نگفت اگر جمعه روزی از آسمان ندای آمدن مهدی، علیه السلام، سر داده شد کدامین کارنامه را عرضه خواهد کرد؟
 
هیچ کس نگفت از فتنه های آخرالزمان چه میداند؟
 
هیچ کس نگفت برای گذار دادن شیعیان از فتنه های عصر ظهور چه طرحی درافکنده است؟
 
هیچ کس نگفت برای خارج ساختن میلیونها انسان از جهل معرفت دربارة امام غائب، علیه السلام، و خلاصی بخشیدن آنها از مرگ جاهلی چه طرحی درخواهد افکند؟
 
هیچ کس نگفت درس هجرت، درس شهادت، درس همراه شدن در کاروان لاله های سرخ را چگونه در کتابهای درسی بچه ها جای خواهد داد.
 
هیچ کس نگفت برای خلاصی یافتن از قحط و خشکسالی سالهای قبل از ظهور چه میکند؟
 
هیچ کس از کفر و طاغوت جاری در زمان و مکان و ضرورت مقابله با آن چیزی نگفت؟
 
هیچ کس جایگاه مناسبات فرهنگی و معیشتی مردم را در نسبت با امام عصر، علیه السلام، و عصر غیبت معلوم نساخت.
 
هیچ کس نگفت اینهمه شتاب در رفتن، آنهم در هنگامة ندانمکاری برای چیست؟
 
تا چشم روی هم بگذاری خرداد ماه دیگری میآید و ربیع الاولی دیگر. شاید آنروز مردی پیدا شود و جایی هم برای ربیع الاول، کاروان لاله ها، خرداد و مهدی در میان همه سخنانش باز کند. شاید...!!!

 والسلام‌
 
سردبیر- ماهنامه موعود- سال پنجم ـ شماره 26 خرداد و تیر 1380


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 88/2/22::: ساعت 9:46 عصر
احمدی نژاد تندرو
گرفته از ما رانتو
وای چه بی ادبی زشتی!
منکر شده حق وتو

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/2/18::: ساعت 4:0 عصر

این شعر خطاب به مخالفان احمدی نژاد در یک گروه اینترنتی دانشجوییه
پت و مت نام آدرس ایمیل یکی از این دانشجوهاست که در بحثی احمدی نژاد رو به بنی صدر تشبیه کرده بود و وقتی از ایشون خواستم درباره وجه شبه احمدی نژاد و بنی صدر توضیح بده، گفت: ما مثل تو بیکار نیستیم و وقت نداریم
چندی قبل انجمن اسلامی این دانشگاه در حمایت از حرکت شجاعانه منتظر الزّیدی، مسابقه ای را تحت عنوان "پرتاب لنگه کفش به تصویر جرج بوش" برگزار کرده بود. این مسابقه مورد اعتراض برخی دانشجوها در این گروه قرار گرفت که این حرکت را موجب خدشه دار شدن کلاس و پرستیژ مهندسیشون می دونستند.
اخیراً برخی سایت ها، عکس های این مسابقه را ذیل خبر دروغ "پرتاب لنگه کفش به احمدی نژاد در ارومیه" قرار دادند!

  سلام ای که گفتی به من نگو پت و مت
  ای که هستی از ایمیلای من ناراحت
  تو که می گفتی وقت نداری و بیکار نیستی
  پس اینقدر ایمیل نزن، بخواب شبا تو راحت

  در نزد تو آمریکا هست خوشگل و ناز و مامانی
  ایرانی هست اند سوتی و وارث هرچی ویرانی
  آخه اونا 200ساله مکیدن خون هرچی سیاه و سرخ و کبود
  ایرانی تازه سر برداشته از خواری و خفت و زبونی

  اوباما هست مولود دموکراسی و صلح و شرافت!
  احمدی نژاد وارث رأی ملتی حقیر و بی بضاعت!
  کی گفته در آمریکا هست رأی آزاد و فضای باز سیاسی؟!
  آخه سریال 24 رو ببین و بعداً بکن قضاوت

  تو نمی دونی بنی صدر با دشمنا بود سر یه سفره؟!
  نمی بینی احمدی نژاد کرده دشمنا رو کلافه؟!
  پس چطوری خادم و خائنو یکی کردی؟!
  احمدی نژاد و بنی صدر رو کردی یه کاسه!

  عکس میذاری از دانشگاه شاهد و یک مسابقه
  اونوقت میگی خورده لنگه کفشی به احمدی نژاد در ارومیه؟!
  آخه اون عکس اعلام برائت از شیطان اکبر بود
  اونم تو دانشگاه شاهد که احمدی نژاد هرگز نیومده

  راستی اونایی که از پرتاب لنگه کفش آتیش گرفتن
  پس چرا از پرتاب بمب فسفری چیزی نگفتن؟!
  برا اینکه بمبا به شأن و پرستیژشون که نخورده بود!
  در عوض کلّی طنز گفتن و از خاطرات کافی شاپشون نوشتن

  راستی نسبتتون با ظالم و مظلوم چیه؟!
  نشونه های شیعه و یار امام زمان
(عجّل الله) کدومه؟!

  به مظلوم کمک نکنیم، خودمون واجب تریم
  حتّی حرف زدن علیه ظالم هم نشونه حماقته؟!

  فصل انتخابات شد و همه احساس تکلیف می کنن
  خودشونو یار امام(ره) و حامی انقلاب می دونن
  آخه اوضاع روبراه بود و ایام به کام
  مملکت در خطره اگه احمدی نژادی ها بمونن



 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/2/18::: ساعت 1:1 عصر

در برابر تهمت و ناسزا
همه کنیم صبر و مدارا
حمایت از خادم توانا

"محمود احمدی نژاد"


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/2/18::: ساعت 12:57 عصر

امان از این همه وقاحت!
که میگن تعطیل بشه خدمت
تا مبادا شود دوباره انتخاب
امین وخادم و محبوب ملت


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 88/2/4::: ساعت 1:7 عصر
این یادداشت جوابی است به طنز سهمیه سالانه/ شوخی!‏ ابراهیم نبوی تا ببینیم کسانی که بزرگان رو مورد تحقیر و تمسخر قرار میدن و رضا شاه و امام خمینی (ره) رو در یک حد و قد و قواره می پندارند و باهاشون شوخی می کنن، خودشون هم طاقت و تحمل اینجور تحقیر و تمسخر و شوخی رو دارند یا نه. موشک جواب موشک
سال نوی شما هم مبارک
امیدوارم نوروز آینده به اندازه دو سه سال گذشته سرشار از عطر گل محمدی باشد. از اون دست عطرهایی که بیماردلان قدرت استشمام آن را ندارد و به آن حساسیت دارند و حالشان به هم می خورد.
امیدوارم نور ایمان و صفا همچنان پرتوافکن باشد. از اون دست نورهایی که هر خفاش کوردلی چشم دیدن آن را ندارد.
آرزو می کنم همواره شوخی و سرزندگی در زندگی تان باشد، ‏البته شوخی هم اندازه دارد، گاهی شوخی از حد می گذرد و گاهی اوقات همه دنیا می شود ‏یک شوخی ساده.‏
مثلاً به این روشنفکرنماهای بیمار ما نیگا کنید. سروششون اونقدر بلند شد و هوا رفت تا یک دفعه ادعا کرد که تجربه نبوی می تونه بسط پیدا کنه. یکهو نیگا کرد دید اونقدر حرفش گرفت و تئوریش فربه شد که هر قلم به مزد-ببخشید- هر قلم به دستی شروع کرد ادعای نبوت کردن و همه قلم به ... –ببخشید- دستا مجوز پیدا کردن برا بسط تجربه نبوی.
از قضا یکی از این قلم به ... (حالا هر چی) ها دید که هم اسمش اسم یکی از انبیاست و هم فامیلیش نبویه. لذا سال 76 که رسالت اینا کاملاً علنی شده بود یکهو تصمیم گرفت از هفته نامه مهر کوچ کنه و بیاد در جامعه و نشاط و توس تا زنجیره وار بر تکامل و فربهیه تجربه نبوی بیافزاید
یه مدتی هم رفت روزنامه زن در خدمت فائزه خانم تا نسوان هم از افاضات و نوشتارهای نبویش بهره ببرن.
او که با این مأموریت های سنگین نبوی در راه مبارزه با جهالت دیگه طاقش طاق شده بود یکهو تصمیم گرفت بره کربلا. چرا که نره؟ آخه میگن همه انبیاء به این سرزمین وارد شدن، چرا اون که بسط دهنده تجربه نبویه نره؟
رفت و جوگیر شد و یکهو اومد یه مدتی توی روزنامه جام جم شروع کرد سفرنامه کربلا نوشتن
اما یه دفعه یه جور چیزایی پیش اومد و یه اتفاقایی افتاد که احمدی نژاد رییس جمهور شد و اینا که تا اون موقع حسابی بر خر مراد سوار بودن و مردم رو بلا نسبت خر فرض کرده بودن، یه دفعه بساط بسطشون به هم خورد و یکهو تصمیم به مهاجرت گرفتن تا کم کم رسالتشون رو در کنار خدایگان خارجکیشون جهانی کنن
این شد که ابراهیم خان سر از بلژیک در آورد و یه گوشه ای نشست و به یه درختی تکیه داد. یاد امام خمینی افتاد که وقتی پاریس بود یه گوشه ای می نشست و با کلام و قلم الهی اش ملتی را علیه ظلم و ستم و استبداد می شوراند. ولی این آدم کوته فکر و ظاهربین فکر می کرد هر ننه قمری که از مادرش اعراض کرد و گوشه ای نشست می تونه همین جوری یه حرفایی بزنه و یهویی حرفش بگیره و ملتی رو به قیام و حرکت وادار کنه.
بیچاره نفهمید که اگر آن عبد صالح خدا گفت: "شاه باید برود"، قبلش سلطان منیّت و هوای نفس خودش رو از سرزمین وجودش دک کرده و عمری بندگی خدا رو کرده بود که این حرف رو زد و تحقق پیدا کرد(من کان لله، کان الله له/هرکس برای خدا شد، خدا برای او می شود)
یا اگر گفت: "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند"، قبلش بت درون خودش رو شکسته بود و قدرت و اراده حق رو باور کرده بود که اینچنین قدرت آمریکا رو به هیچ می گرفت.
اما این آدم حقیر به فرنگ گریخته، رضا شاه و آیت الله خمینی را در یک حد و قد و قواره فرض کرد و باهاشون شوخی کرد و تصور کرد هر کدوم همین طوری یه قدمایی برداشتن و یه حرفایی زدن و یهویی و اتفاقی به یه جاهایی رسیدن و نه فهمید که رضا شاه جز به اراده استعمار حرکتی نمی کرد و قدمی برنمی داشت و نه فهمید که آیت الله خمینی همواره سعی داشت جز به اراده حق سخنی نگوید و قدمی برندارد و این شد که جاء الحق و زهق الباطل تحقق پیدا کرد.
خلاصه این شخص شخیص در دیار غربت نشسته شوخی شوخی هی نمک ریخت و اراجیف پشت سر هم بافت و عده ای هم که با 4تا لفّاظی و مزه پرونی پرطمطراق فریب هر آدم هزار چهره و دو هزار چهره ای رو می خورن فکر کردن خبریه و ایشون بهره ای از فضل و خرد دارن و یک روشنفکر و مصلح اجتماعی هستن که از سوی مارتین لوتر جهان اسلام برانگیخته شدن تا در راستای بسط تجربه نبوی، با زبان طنز به تکامل و فربهی شریعت سمهه و سهله بیافزاید.
این جور چیزها پیش می آید و اتفاق می افتد، طبیعی ‏است که ما باید تحمل شوخی را داشته باشیم. البته ممکن است هر شوخی که می کنند آدم کلی ‏دردش بگیرد و حالش خراب شود، ولی بالاخره شوخی است دیگر.

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 88/1/13::: ساعت 6:50 عصر

مدت هاست برخی روشنفکران آگاه که مغلوب و مرعوب مشهورات زمانه نشده اند از بابت مهجوریت ورزش پهلوانی و خطر هنجارشکنی ها و ذبح اخلاق در ورزش های رایج مدرن (به خصوص ورزش مافیایی فوتبال) هشدار داده اند.(مانند اسماعیل شفیعی سروستانی در کتاب های تربیت پهلوانی و داستان ورزش غرب، استاد حسن عباسی در سلسله جلسات کلبه کرامت و ...) ولی فکر می کنم این اولین بار باشد که به صورت خیلی علنی و صریح در سریال دو هزار چهره، چهره کریه و زشت شجره خبیثه فوتبال توسط مهران مدیری در قالب طنز برای عموم مردم به نمایش در می آید که این کاری در خور تقدیر و قابل تحسین است.
رجال سیاسی ما (از جمله رییس جمهور) و دستگاه های دولتی و برنامه ریزی کشور به جای حمایت ها و تشویق های افراطی خود درباره فوتبال، باید از ظرفیت های امثال مهران مدیری و سایر هنرمندان با استعداد برای افشای زشتی های فوتبال و شکستن بت این مافیای کثیف مدد بگیرند و آن ها را در این مسیر پرخطر مورد تشویق و حمایت قرار دهند.

رییس جمهور اصولگرای ما با این همه مشغله کاری و دغدغه خدمت رسانی که دارد با حضور در استادیوم آزادی و اظهار نظرات و تشکیل جلسات پس از آن چه چیزی را می خواهد ثابت کند؟!
آیا این قبیل اقدامات و مانورها از سوی شخصیت های برجسته نظام جز به فربه تر شدن این مافیا و دامن زدن به هیجانات کاذب آن می انجامد؟

من گرچه شاید همخوانی فکری چندانی با آقای مدیری نداشته باشم و گرچه شاید کار ایشان در جهاتی از نظر فنّی ضعیف باشد ولی اگر جای آقای احمدی نژاد بودم جایزه ای را که برای برد تیم ملی ایران در مقابل عربستان در نظر گرفته بودم، به مهران مدیری و تیمش به خاطر جرأت و جسارت در افشای ماهیت پلید این ورزش قاتل اخلاق و مافیایی می دادم تا سایر هنرمندان و هر قشر دیگری هم که به نوعی در جهت دادن به افکار عمومی نقش دارد تشویق به ورود در این گود خطیر و کنکاش از زوایای گوناگون شوند.
 این روزها گوش دادن و خواندن اخبار و رویدادهای ورزشی(یا بهتره بگم رویدادهای
فوتبالی تا به ورزش اهانت نشه) به شدت ملال آور و زجرآور شده: هر روز خشونت، عصبانیت، حرص و جوش سر هیچ و پوچ، عربده کشی، ضرب و شتم خبرنگاران و حتی هتاکی و فحاشی نسبت به یک نوجوان توپ جمع کن که در مصاحبه با خبرنگار معلوم بود چقدر به
خاطر فحشی که خورده شخصیتش خورد شده که ضربه توپ در برابرش هیچه.
نمی دونم ورزش
برای سلامتی و شادابیه یا برای پاشیدن بذر حرص و حسد و بغض و کینه و نفرت و تفرقه و دشمنی و قساوت قلب در جامعه؟

نمی دانم چرا با این همه هنجارشکنی ها و فحاشی ها و هتاکی ها هیچ فوتبالیستی ممنوع التّصویر نمی شود اما اگر متفکری از سر دلسوزی و دردمندی حرفی زد که به تریج قبای مسؤولی برخورد گویا الی الابد ممنوع التّصویر می شود و علی رغم اینکه طرف مدت ها کارشناس برتر و پربیننده در برنامه های سیما بوده حتی پس از تبرئه از سوی دادگاه نظامی همچنان باید آحاد مردم و به خصوص جوانان تشنه معرفت از استماع و آگاهی از نظرات ایشان از طریق رسانه های عمومی محروم باشند!
این در حالی است که فوتبالیست ها هر حرکت زشت و قبیحی که انجام دهند علی رغم محکومیتشان در مراجع ذیصلاح، همچنان در صدر اخبار ورزشی هستند، مطبوعات همچنان با آن ها مصاحبه می کنند و عکس و سخنان سخیفشان همچنان تیتر روزنامه ها و نشریات و سایت های خبری و ورزشی می شود.!
آیا این ها نشان از حقیقت وجود مافیا و آنچه که گوشه ای از آن را در سریال دوهزار چهره دیدیم،
 ندارد؟
به راستی این ورزش مدرن چه ماهیت پلید و شیطانی دارد که از ورزشکاری که روزی به او کاپ اخلاق داده اند و خادم افتخاری حرم رضوی معرفی اش کرده اند و ... آدم خشن و بی منطق و بی تقوایی می سازد که به راحتی یک خبرنگار شیرازی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، با لگد به صورت تماشاگر اهوازی می زند، بازیکن خودی را هم مورد پرخاشگری قرار می دهد و دست آخر هم به جای اظهار ندامت و عذرخواهی، در مصاحبه با مطبوعات ادعا می کند که مردم به خاطر این قبیل اعمال خشونت آمیز و به دور از منطق جوانمردی و پهلوانی از او تشکر می کنند؟!
و به راستی چه مافیایی در کار است که طرف علی رغم محکومیت از سوی کمیته انضباطی
بلافاصله
پس از اعلام محرومیت یک ساله اش، سرمربی تیم استقلال اهواز می شود و گویا هیچ مرجع و شخصی هم جوابگو و مسؤول رسیدگی به این تخلف آشکار نیست؟!
در پایان توجه شما را به اظهارات چندی قبل یکی از اساتید جلب می کنم که ضمن اشاره به انواع تروریسم، شرحی کوتاه هم بر مفهوم تروریسم ورزشی داشتند:

sport terrorism یعنی بشر محکوم به تماشای فوتبال است. محکوم است یک مشت برده مدرن را ملاحضه کنند. قهرمانان فوتبال که نقش مخرب فرهنگی شان از نقش مخرب مواد مخدر بالاتر است.(مارادونا پس از سال ها با هم باشی در حالی که دو تا بچه داشت ازدواج کرد. این ها پیامبر جماعتی اند که عاشق فوتبالند).
 مافیای فوتبال خطرش از مافیای مواد مخدر و مافیای سیاسی و اقتصادی بالاتر است ولی کسی وجود ندارد روی این مسائل فکر کند و این یعنی تروریسم ورزشی. این یعنی
sport terrorism
.
 48 فدراسیون ورزشی داریم که هیچکدام ملی و اسلامی نیست. خود تو با 7000 سال سابقه ملی و 1400 سال سابقه اسلامی چه برنامه ای برای پرورش اندام داری؟! این یعنی
sport terrorism.
صدها دستگاه نظارتی وجود دارد که از این طرف مبادا سخنان سروش پخش شود و از آن طرف مسعود رجوی حرفش پخش نشود. ولی 24 ساعت فوتبال پخش می شود که ضررش برای فرهنگ و تمدن این ملت به مراتب از ضرر سروش و رجوی بالاتر است. این ها ورزش نمی کنند. این ها قماربازند. برد و باخت تیم برایشان مطرح است.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 88/1/2::: ساعت 9:12 عصر

مبارک باد این بهاری که هست هشتاد و هشتادامه مطلب...

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 87/12/27::: ساعت 7:7 صبح

در جریان سفر رییس جمهور به استان یزد و استقبال مردمی از ایشان،ادامه مطلب...

 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 87/12/6::: ساعت 9:39 صبح

یک رباعی به مناسبت تشییع و تدفین شهداء در دانشگاه امیر کبیر ادامه مطلب...

 
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک