بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 78
آقای کتابدار، رییس جمعیت هلال احمر استان تهران در شب آخر مانور این جمعیت در روستای کیگا از همه دعوت می کند که برنامه را بی رحمانه و منصفانه نقد کنند.
یادم افتاد رییسی دیگر روزی در نشست به اصطلاح صمیمانه آخر سال تهدید کرد که هرکس در تلگرام درباره مسؤولان چنین و چنان گوید، به بی رحمانه ترین شکل ممکن با او برخورد می کنیم.
تهدید وی چندی پس از آن بود که برنامه ای را به محترمانه ترین شکل ممکن مورد نقادی قرار دادم و در تلگرام منتشر کردم (*)
و پس از آن عواملش به من گفته بودند «اصلا تو چه حقی داری کانال و سایت داشته باشی و اظهار نظر کنی؟!»
خلاصه اینکه آن شب من فهمیدم که عبارت بی رحمانه همیشه هم بار منفی ندارد بلکه بستگی دارد که صاحب منصبی آن را در استقبال از نقادی به کار ببرد یا صاحب منصبی دیگر آن را برای تهدید علیه منتقد به کار برد.
البته آن صاحب منصب سال بعدش که من در آن نشست آخر سال شرکت نکردم با لبخند ملیحی از حضار خواسته بود که نقدش کنند اما هیچ نقدی مطرح نشد.
خدا را شکر که مرا با پرونده سازی طرد کردند تا دیگر کسی هوس انتقاد به سرش نزند.
پی نوشت:
*- اهمّیت انعطاف پذیری در قانون
چندی قبل در یک مراسم یادمان شهداء یک مداح اینچنین سخن به مدح میزبانان گشود که «ویژگی و امتیاز مسؤولین اینجا این است که حقیقتاً پایبند به فرهنگ شهداء هستند»
لذا باز هم احساس تکلیف کردم که مروری کنم بر معیارهای یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء.
یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء در بهره مندی از امکانات رفاهی کمتر از نیروهای زیردستش است (1)
از امکانات تحت اختیارش چشم پوشی می کند، به خودش سختی می دهد تا نیروهایش در آسایش باشند (2)
هرگز هیچ تفاوتی بین خود و زیرمجموعه اش برای برخورداری از امکانات قائل نیست. (3)
لذا خوش موقعیت ترین پارکینگ های سازمان را به خود و مدیرانش اختصاص نمی دهد. (4)
و هرگز او و مدیرانش شأنی فراتر از زیرمجموعه شان قائل نیستند که بخواهند تصویب کنند فقط مدیران مجازند با هواپیما به مأموریت بروند. (5)
چرا که به شدت معتقدند که زیردستانشان نباید احساس کنند که با مدیرانشان فرق دارند. (6) ادامه مطلب...
عالم وارسته و با فضیلت، آیت الله حاج شیخ مصطفی اعتمادی برای وقت طلاب ارزش بسیاری قائل بود ... حتی برای فوت مادرش درس را تعطیل نکرد، بلکه پس از اتمام درس اعلام کرد: «جنازه مادرم اکنون در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) است؛ اگر آقایان طلاب برنامهای درسی یا مباحثه ندارند و مایل باشند، شرکت فرمایند!»
این رفتار شگفت، نشانگر اهتمام ویژه او به دانش بود. (1)
حالا دانش آموزان و دانشجویان ما را چنان مسخ کرده اند و استحمارگران چنان بُتی از فوتبال برایشان تراشیده اند که کمپین «شنبه را تعطیل کنید» راه انداخته اند و حتی اعلام کرده اند اگر شنبه تعطیل نشود، سر کلاسهایشان حاضر نخواهند شد! (2) چرا که قرار است صبح شنبه بازی رفت فینال لیگ قهرمانان آسیا بین کاشیما آنتلرز و پرسپولیس در ژاپن برگزار شود.
و کار به جایی رسیده که آموزش و پرورش هم بخشنامه «آنی» در این رابطه صادر کرده است (3):
آری، اینگونه ابلیس و جنودش اولویت های انسان را تغییر می دهد و بازی را دین او قرار می دهد (4)
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
ما نگوییم که فوتبال موفّق نکنیم
نکته این است که هرچیز مُقامی دارد
دین خود را تبه احمر و ازرق نکنیم (5)
پی نوشت ها:
1- استادی که حتی در سوگ مادر هم ، درس را تعطیل نکرد
2- کمپین پر سر و صدا؛ شنبه را تعطیل کنید
3- بخشنامه آموزش و پرورش: فینال در مدارس پخش شود +عکس
4- بازی را دین خود قرار ندهیم!
5- نشریه «نیستان»- شماره 29- صفحه 37
رنجنامه های دهه هفتاد/33
از حسینیه حاج همّت تا هیأت طلافروشان(درد دل مکتوب یکی از بسیجیان اکیپ تفحّص شهداء)/4 (بخش پایانی)
... آیا آنقدر که در رابطه با طرز کار دوربین های جدید ویدیویی "پاناسونیک" -که این همه در پشت جلد مجله ها و روی بدنه اتوبوس ها و تابلوهای خیابانها تبلیغ می کنند-، در رابطه با شهیدی که حسینیه دو کوهه و اتوبانی در تهران به نام اوست تبلیغ کرده اند؟!
چه می شد اگر معرفی اسوه ها در کانال های تلویزیونی فقط محدود به برنامه نیم ساعته "روایت فتح" -که آن هم هفته ای یک بار است- نمی شد و لااقل به اندازه کلاس های آشپزی تلویزیونی و پیام های بازرگانی -که هر شب از تلویزیون نشانِ ملّت می دهند- از تفحّص و بچه های شهید فکّه، طلائیه و شلمچه تصویر نشان بدهند؟
چه می شد اگر در اتوبان شهید چمران و شهید همّت حداقل تابلویی در دیدرس مردم نصب می کردند و شمّه ای از زندگی و فداکاری های این دو سردار شهید یا گزیده ای از سخنان آنها را روی آن می نوشتند تا نسل جوان بدانند این آرامش و امنیتی را که دارند مدیون چه کسانی هستند؟!
چه می شود اگر وزارت آموزش و پرورش یک برنامه ای بریزد و در مدارس هر ناحیه، هفته ای یک روز بچه های مردم را به آسایشگاه های جانبازان ببرند یا بچه های جانباز و بسیجی های قدیمی را به مدراس دخترانه و پسرانه دعوت کنند تا در یک محفل خودمانی و صمیمی، نسل جوان و نوجوان ما حماسه شهیدان 8 سال جنگ را بشنوند؟!
نسل جوان تشنه الگو است، تقصیری هم ندارد، اقتضای جوانی همین است؛ حالا اگر ما به او اسوه واقعی "جوان ایرانی"، یعنی شهدای دلاورمان را ارائه ندهیم، ویدیو و ماهواره و باندهای فساد و فحشاء و تباهی که بیکار نیستند!
آنها غفلت ما را به نحو احسن (!) جبران می کنند، کما اینکه تا به حال هم کرده اند! ... ادامه مطلب...
به بهانه عید غدیر و نمایشگاهِ نامِ علی (علیه السّلام) در اشکالِ مختلفِ هنری
ماشاءالله در شعار و نمایش کم نمی آوریم و در شرایطی که بیگانگان، سخنان مولا را سر دست می گیرند، ما فقط سرگرم نامش هستیم و گویا خود را از سخنان ایشان بی نیاز می دانیم.
به جای نمایش نام "علی" (علیه السلام) در اَشکال مختلف هنری، این قبیل سخنانش را جلوی چشم مسؤولین نمایش دهید:"إنّ عملک لیس لک بطعمة ولکنّه فی عنقک أمانة؛ مسؤولیت برای تو، طعمه ای نیست [برای دریدن]، بلکه امانتی بر گردنت!" (1)
و یا این جمله را جلوی چشم ما کارکنان قرار دهید تا بدانیم که "اضاعة الفرصة غصة؛ از دست دادن فرصت باعث غم و اندوه است." (2)
به جای نام علی (علیه السلام) سخنانش را بنویسید تا آن مسؤولی که در برابر انتقاد، برآشفته می شود بداند:" باید برگزیده ترین افراد در نزد تو کسی باشد که سخنِ تلخِ حق به تو بیشتر گوید، گرچه این حقگویی او سبب دلتنگی تو شود" (3)
سخنان علی (علیه السلام) را بنویسید تا عوامل یک مسؤول، اجازه و یا دستور نداشته باشند علیه افراد عادی پرونده سازی کنند:" و باید که دورترین افراد از تو و دشمن ترین آنان در نزد تو، کسى باشد که بیش از دیگران عیبجوى مردم است" (4)
بنویسید تا مسؤولین بدانند چه حقوقی را از رعایا بر گردن خود دارند:"حقى که شما بر عهده من دارید این است که چیزى را از شما مخفى ندارم جز اسرار جنگ را، و کارى را بى مشورت شما نکنم جز اجراى احکام خدا را، و حقى را که از آن شماست از موعد خود به تأخیر نیفکنم و تا به انجامش نرسانم از پاى ننشینم" (5)
... اصلا من چرا این ها را می گویم؟ من چه حقی دارم و چه جایگاهی دارم که جایگاه داران را زیر سؤال ببرم؟! (6)
آقایان علما! شما باید به جای «گل و بلبل» و «شرح فراق» و ...، این ها را بگویید!؛ شما که کمتر از منِ دون پایه از اسکرین شات و پرونده سازی و تهدید و توبیخ صاحب منصبان و عواملشان در امانید!
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه، نامه 5
2-همان، حکمت 114
3- همان، نامه 53 / فیلم: مسؤول باید انتقادپذیر باشد!
4- همان/ در مذمّت پرونده سازی برای مردم عادی+صوت
5- همان، نامه 50/ آنچه نگفتند!
6- گرامی داشت اولین سالروزِ «تو چه حقّی داری ...؟!»
به بهانه روز کارمند
اگر کارمند یعنی «صندلی پُر کُنِ ساکت ِ مجالس»، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند بودن یعنی «زینة المجالسِ صاحب منصبان» بودن، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند کسی است که بتوان به او گفت «تو چه حقّی داری اظهار نظر کنی؟!»، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند کسی است که با یک «تشر» و «توبیخ» ساکت شود، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند بودن یعنی «آسّه برو آسّه بیا که گُربه شاخت نزنه!»، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمن بودن یعنی «رفتار طاغوتی» را برتافتن، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند در برابر «ناحق» سکوت می کند، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کامند رزقش را دست رئیسش می بیند، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند «مُنتقد» و «مُصلح» نیست، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند جرأتِ بیانِ اشکالات و نصیحت نسبت به اُمرا را ندارد، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمندِ «انقلابی» بودن جمع نقیضین است، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند اهل «اتلاف وقت» است و «فرصت خدمت» را غنیمت نمی داند، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند در «روزمرّگی» ها کپک می زند، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
اگر کارمند یعنی «پُشت میزنشینِ بی خاصیّت»، امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
امروز چهارمین سال متوالی است که در مراسم «روزِ کارمند» شرکت نمی کنم، پس امروز روز من نیست، به من تبریک نگویید!
این یادداشت مرا هم می توانید به فهرست تخلّفاتم اضافه کنید؛ اگر روزی همان شهدایی که مرا متّهم به وهن مقام شامخشان کردید، جان دادند که طاغوت برنگردد، من افتخار می کنم که با قلمم نگذارم روحیه و رفتار طاغوتی در مجموعه ای از این نظام اسلامی، نهادینه و عادی شود.
کسانی که به راحتی آب خوردن اتّهام تراشی و پرونده سازی می کنند، خوب بشنوند!
کسانی که فعالیت های زیردستانشان را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی با سوءظن رصد می کنند و اسکرین شات می گیرند و بدون حمل بر صحت کردن، گزارش مغرضانه تنظیم و ارسال می کنند خوب بشنوند!
کسانی که بر اساس آن گزارش های مغرضانه و علی رغم عذر و استدلال و انکار متّهم، حکم ظالمانه صادر می کنند، خوب بشنوند!
کسانی که در برابر مراجع رسیدگی کننده به شکایات به جای پذیرش اشتباه خود، از سوءسابقه ای سخن می گویند که خود به ناحق برای دیگران تراشیده اند، خوب بشنوند! :
گزیده ای از برنامه «پارسایان» رادیو معارف/ 19 دی ماه 1396 :
بریده سخنرانی(قابل توجّه تشکیلاتی که حراستش می گوید: «تو چه حقّی داری کانال و سایت داشته باشی و اظهار نظر کنی؟!») :
امام رضا (علیه السّلام) فرمودند جدم رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود «امت من در آن لحظه ای که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند اعلام جنگ کنند با خدای متعال! »
امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت بر اتفاقاتی که در جامعه می افتد و انتقاد!
امر به معروف یعنی یک ارزش هایی باید باشد، نیست، فریاد کن و مطالبه کن که چرا نیست!
نهی از منکر یعنی ضدّارزش، فساد، بی عدالتی، انحرافات فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی
و شما بی تفاوت نباید باشید، باید فریاد بزنید! باید افشا کنید، اعتراض کنید و دست کم سؤال کنید (البته مراتب دارد.)
حضرت رضا (علیه السّلام) فرمودند جامعه دینی جامعه ای است که مردم حاکمیت را، حاکمیت مردم را، حاکمیت خودش را، اجزای حاکمیت یکدیگر را، مردم خودشان یکدیگر را، همه از چهار جانب مراقب و مواظب همدیگر باشند؛ یک نظارت عام و همگانی به عنوان واجب شرعی در حد نماز
امر به معروف و نهی از منکر واجب است یعنی آزادی بیان و آزادی انتقاد ادامه مطلب...
از هیبت و وجهه و سابقه ی مهاجمی که می خواهد ما را از ایفای نقش خود در میدان های مختلف زندگی باز دارد، نهراسیم و به خاطر آنچه که می نمایاند و آنچه که درباره اش می گویند، خود را نبازیم و صحنه را خالی نکنیم.
از انجام آنچه که تکلیفمان است کوتاه نیاییم و با ایستادگی و بیان به جا و به موقع انتقادات و حرف حق، رفتارهای طاغوتی صاحب منصبان را مهار کنیم.
تا قبل از این ها هرکس می پرسید کی بازنشسته می شوی، می گفتم من که عجله ای ندارم، هرچه دیرتر بهتر، فرصت خدمت را باید غنیمت دانست.
ولی سال گذشته خدمتگزاران ارزشی به من خدمتی کردند که در سال جدید در اولین فرصت با صرف حدود پنج میلیون تومان هزینه به صورت قسطی برای احتساب دوران سربازی ام به عنوان سابقه خدمت اقدام کردم تا بلکه دو سال زودتر بازنشسته شوم.
خلاصه اینکه در این شب های عزیز قدر که تأکید و اصرار روی گذشت و بخشیدن یکدیگر می شود خواستم با صدای بلند اعلام کنم که بعد 32 سال بخشیدن در شب های احیاء، امسال دیگر خبری از بخشش نیست.
از هرکسی که سر سوزنی باعث شده باشد سر سوزنی شوق خدمت رسانی ام کاهش پیدا کند، سر سوزنی گذشت نخواهم کرد.
گذشت و بخشش در حق کسانی است که از کرده خودشان پشیمان شده باشند، نه کسانی که علی رغم آن همه نصیحت در باب اهمیت انتقادپذیری و روشنگری در خصوص شاخص های ارزشمداری، همچنان مُصر بر پرونده سازی و سوءسابقه تراشی باشند.
کسانی که همچنان به جای پاسخگویی و پذیرش اشتباه خود، به دیگران می گویند «فلانی سوءسابقه دارد ...» (*) و پشیزی حفظ آبروی زیرمجموعه شان برایشان موضوعیت ندارد.
کسانی که در برابر آنچه خطا می دانند، به تعبیر خودشان با بی رحمانه ترین شکل ممکن برخورد می کنند، دیگر در چنین شب هایی نباید توقع رحم و گذشت داشته باشند.
آری، منِ خلاف کارِ جهنمی، هرگز از تهمت های درشتِ شما ارزشی نمایانِ بهشتی گذشت نخواهم کرد.
پی نوشت:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک