بازدید امروز : 51
بازدید دیروز : 153
روز دوشنبه(20 خرداد)که به دانشگاه تهران رفتم باز هم همانطور که در مقدمه سخنان منتشر نشده سید حسن نصرالله نوشتم و در اولین یادداشت وبلاگم قرار دادم، بهت زده صحنه های دیروز و امروز را با هم مقایسه می کردم:
آن روز که در برنامه ای از سوی برخی اعضاء دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه تهران رفتم و کلیپ هایی در خلال برنامه نشان می دادند که در برخی قسمت های آن عکس مقام معظم رهبری و ... نمایش داده می شد و برخی حاضران در جلسه هو می کردند و ما خار در چشم و استخوان در گلو صبر می کردیم، فکر نمی کردم روزی به این دانشگاه بیایم و کلیپی از جبهه مقاومت جهانی علیه امپریالیسم نمایش دهند و هر بار که عکس های حضرت امام(ره)، مقام معظم رهبری، سید حسن نصرالله و سایر مبارزین و رادمردان ضد ظلم و ستم استکبار جهانی در کلیپ ظاهر می شود، همه دانشجویان با همان تیپ و قیافه های آن روز، با تمام وجود ابراز عشق و علاقه کنند و با افتخار کف بزنند.
آن روز که سردار قاسمی در میان جمعی غریبانه که ساعت ها دنبال تابوت شهداء تا ستاد معراج دویده بودند، چنان غریبانه و بغض آلود سخن می گفت که گویی فاتحه ارزش ها و آرمان های انقلاب خوانده شده است، فکر نمی کردم روزی به عنوان ژنرال قاسمی به دانشگاه تهران بیاید و دست در دست ژنرال اورتگا، چفیه اش را گردن او بیاندازد و خیل کثیر دانشجویان حاضر در تالار علامه امینی برایش کف بزنند و هم صدا با او فریاد الله اکبر، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل سر دهند...
راستی طرح جلوگیری از ورود نظامیان به دانشگاه ها در مجلس اصلاحات به کجا انجامید؟
إنّ الباطل کان زهوقاً
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک