بازدید امروز : 131
بازدید دیروز : 61
چند سال پیش یکی از دوستان که به تازگی در انجام برنامه های فرهنگی دانشگاه فعال شده بود، اردویی ترتیب داده بود و عده ای از دانشجویان را از دانشگاه علوم پزشکی کاشان به تهران آورده بود که اولین برنامه اردو شامل شرکت در مراسم دعای ندبه مهدیه تهران بود.
این دوست فعال فرهنگی ما در طول برگزاری مراسم دعای ندبه چنان اشک می ریخت و پشتش می لرزید که حسابی تابلو شده بود و پس از مراسم در مینیبوس هرکسی به طرق مختلف(شوخی و جدی و طعنه و کنایه و ...) به او التماس دعا می گفت، ولی لحظاتی بعد متوجه شدم که از پخش نوار مبتذل دفاع می کند و از آن تعجب آورتر اینکه فهمیدم مرتب چشمش دنبال دخترکان بزک کرده است و دیگران را هم تشویق به چشم چرانی می کند!
اصلاً انتظار چنین رفتاری از این دوستم نداشتم. از طرفی تازه فارغ التّحصیل شده بودم صلاح نبود دخالت کنم و از طرفی در طول اردو(بازدید از کاخ سعدآباد و ...) فرصت نشد خصوصی با او صحبت کنم، به ناچار اداء تکلیف را به فرصت دیگری موکول کردم و برایش نوشتم:
کسی که کار فرهنگی می کند، شأن او شأن انبیاست، آن ها که نه تنها خود مرتکب منکری نمی شدند بلکه مانع ارتکاب منکر از سوی دیگران می شدند،
آن ها که نه تنها خود متّقی بودند بلکه الگوی متّقیان بودند.
کار فرهنگی صرفاً برای تفنّن و سرگرمی نیست بلکه ابزاری است برای هدایت جامعه به سمت نور و معرفت نه اینکه بلافاصله پس از شرکت در مجلس کسب نور و معرفت، گوش و چشم و زبان و توجه دل خود و دیگران را به سمت خلاف هدایت انبیاء بگردانیم.
با انجام کارهای فرهنگی می توان ثابت کرد که شادی فقط در گرو ارتکاب حرام نیست و از راه های حلال هم می توان به نشاط و شادی رسید نه اینکه در حال انجام کار فرهنگی در نوار گوش کردن و توجه به اطراف و ... مرزی برای حلال و حرام قائل نشویم.
چگونه می توان ساعت ها در مهدیه برای مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) اشک ریخت و بلافاصله پس از آن .... بگذریم.
کار فرهنگی یعنی اینکه بتوانی دیگران را متوجه کنیم که اشک ریختن برای مهدی(عج) رفتار و عمل مهدوی می طلبد نه اینکه خودمان زمینه را برای رفتار غیر مهدوی فراهم کنیم...
ای کاش ما هم بلد بودیم بی خیال باشیم.
خداحافظ..
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک