بازدید امروز : 67
بازدید دیروز : 33
به بهانه سالروز حماسه سوّم تیر
سخنرانی حجة الإسلام حمید رسایی در اجتماع حامیان احمدی نژاد
20خرداد88 در مقابل دانشگاه صنعتی شریف
عُلما به ما یاد دادند شما یا باید جیب تان باز باشد یا دهانتان
و آقای احمدی نژاد آمد جیبش را بست، دهانش را باز کرد
ما رئیس جمهوری می خواهیم که جیبش بسته باشد و دهانش باز باشد
مدیر اسلامی چه کسی است؟
آنچه نگفتند!
در روایات ما آمده تمام کسانی که وارد مدیریت ها می شوند این ها مهمانند، مردم میزبانند، مردم صاحب خانه اند.
مدیر اسلامی کسی است که خودش را جای مردم بگذارد؛ این ها حرف هایی است که به ما زده اند!
حضرت امیر فرمودند در حکومت اسلامی ما با مردم شفاف هستیم؛ یعنی همه چیز در اتاق شیشه ای مدیریت می شود.
فرمودند هیچ چیز را از مردم مخفی نکنید! غیر از مسائل امنیتی که دشمن اگر بفهمد ضربه می زند، ما هیچ اسراری نداریم!
«مخفی کاری، آی کسی نفهمد، آی نگوییم بفهمند، آی به شما مربوط نیست، به ما مربوط است» نداریم! همه چیز به همه مربوط است!
کسی که آمادگی ندارد که حتی مردم به او توهین کنند، مسؤولیت نبپذیرد! کسی که ظرفیت و تحمّل فحش خوری ندارد حق ندارد مسؤولیتی بپذیرد که با مردم سر و کار دارد!
هرچه اختیاراتت بیشتر شد و مهم تر شدی باید متواضع تر، مؤدب تر نزد مردم و فحش خورتر باشی!
وظیفه بعدی این است که هرچه مسؤولیتش مهم تر شد، اختیاراتش بیشتر شد، مقامش رفت بالاتر، به مردم نزدیک تر شود نه اینکه فاصله اش از مردم بیشتر شود!
باید بروی حرف مردم را بشنوی ولو اینکه چرند و بی ربط بگویند؛ در این صورت - حتی آن هایی که مشکل دارند-راضی خواهند بود و می گویند لااقل آدم هستند، به ما احترام می گذارند.
این ها را گوش کنید هی علی علی می گویید! بیشتر شیعه قلّابی هستیم!
حضرت امیر فرمودند من وظیفه دارم هیچ حقی از حقوق شما را به تأخیر نیندازم ... مدیر اسلامی حق ندارد کاری که امروز می تواند بکند بگوید فردا می کنم؛ یعنی نگو حالا این کار را ده روز است نکردیم ده ماه دیگر هم می شود نکرد!
یا اینکه حقی که اینجا باید داده شود جای دیگر بدهی، دیر بدهی
شما اگر حق مردم را بدهی ولی دیر بدهی باز هم خیانت کردی! برای اینکه حق او این نبود که فقط این را بدهی، حق او این بود که در این لحظه بدهی، او این چند سال باید از حقش استفاده می کرد.
نگو حقّش را دادیم حالا دیر و زود داشت، سوخت و سوز نداشت؛ دیر و زود خودش سوخت و سوز است!
فرمود مردم! حق شماست بر من که همه تان نزد من مساوی باشید، هیچ کس بر هچ کس مقدّم نیست.
اصلاً ما در یک عوالم دیگری هستیم! ما از حضرت امیر فقط یک شب 19 و 21 ماه رمضان می شناسیم و یک 13 رجب چراغانی کنیم! این سهم ما شده از علی!
فرمود می دانید کی واجب می شود که شما از من اطاعت کنید؟! به اندازه ای که من به همین ها عمل کنم!
به همان اندازه که من اسلامی باشم شما وظیفه دارید از من اطاعت کنید!
می دانید یعنی چه این حرف؟ یعنی شماها که رئیس هرجایی هستید و آن ها که در تشکیلات شما مسؤولند، این ها شرعاً حق ولایت و تصرف در اموال و امکانات ندارند، مگر اینکه به این ها عمل کنند!
به آن اندازه ای مسؤولیت ها مشروعیت دارد که به همین ها عمل شود.
سپس به مردم فرمود خذوا هذا من أمرائکم! این هایی که گفتم از مسؤولین تان بگیرید!
اگر دیدید مسؤولین تان شفاف نیستند، با مردم فاصله دارند، رابطه ندارند، توجهی به حقوق شما ندارند، اگر می بینید ادا در می آورند، عمداً حقوق شما را به تأخیر می اندازند حضرت امیر فرمود خذوا هذا من أمرائکم! یقه شان را بگیرید!
بایستید جلوی این مدیران و مسؤولین تان! اعتراض کنید! نهی از منکرشان کنید!
مگر اینکه توضیح بدهند ما می خواهیم این کار را بکنیم، نمی توانیم، یک مشکلی داریم؛ یعنی یک عذری باید بیاورند، توضیح بدهند شفاف.
ولی اگر به مردم بگویند به شما مربوط نیست، حضرت امیر می گوید توجه نکنید، بگویید به ما مربوط است، اصلاً شما نوکر مایید!
استاد حسن رحیم پور ازغدی/سخنرانی 13 رجب سال 1394/ با عنوان: حکومتی ها در ترازوی علی(علیه السّلام)
دریافت فایل تصویری
دریافت فایل صوتی
سخنرانی استاد حسن عباسی در دانشگاه شاهد
به مناسبت آغاز ولایت امام زمان(عج)-سال 1383
با موضوع: «دکترین مهدویت»
به دعوت کانون دانشجویی مهدویت یاسین
به مدت: 01:06
دریافت با کیفیت پایین/ حجم 15.1 مگابایت
در این مراسم فیلمبرداری هم انجام شد ولی پس از برنامه هرچه به این کانون و معاونت فرهنگی و روابط عمومی دانشگاه مراجعه کردم هیچ کس خبری از فیلم نداشت.
خودم یک ضبط خبرنگاری داشتم و با نوار کاست ضبط کرده بودم که به مناسبت نیمه شعبان تبدیل به فایل صوتی و در فارس تی وی منتشر کردم.
بخشی از سخنرانی با موضوع انحراف در عزاداری ها
این روزها به بهانه فرمایشات اخیر آیت الله جوادی آملی در دیدار یکی از منتخبین مجلس دهم با ایشان، بحث از واژه «دیوث سیاسی و اقتصادی» است.
در وبلاگ «درباره سلامتی» شقوق دیگری از دیاثت را با عنوان «دیّوث بهداشتی» مطرح کردم.
به مناسبت بازی فوتبال امروز، دوستی به شوخی درخواست کرد که از دیّوث فوتبالی نیز بگویم.
البته قبلاً مفصّل در این رابطه عرایضی داشتم که در همین وبلاگ با برچسب موضوعی «اخلاق در ورزش» به آن پرداخته شده است که در آن یادداشت ها می توان مصادیقی از انواع و اقسام دیوث های فوتبالی را ملاحظه نمود.
در واقع دیوث فوتبالی نداریم، دیوث و بی غیرت فرهنگی داریم که اجازه داده فرهنگ بیگانه در قالب فوتبال نفوذ کند و گند بزند به فرهنگ و تمدّن ایرانی، اسلامی
دیوث فرهنگی داریم که اجازه نفوذ و سر ریز شدن لجنزار فرهنگ و تمدن غرب را در قالب ورزش مدرن به سرزمین ما داده
دیوث هایی که میمون وار به تقلید کورکورانه و ترویج ساز و کار ورزش مدرن پرداختند و همه آن سرمایه های گرانقدری را که از رسم و رسوم تربیت پهلوانی داشتیم، به بهانه کهنگی پشت سر نهادند.
دیوث هایی که یک جو غیرت به خرج ندادند که لااقل قدری تأمل کنند و همه قالب و محتوای ورزش مدرن را با همه پیوست های ویرانگر فرهنگی اش در این سرزمین پیاده نکنند و به همه آنچه که از تربیت پهلوانی داشتیم، پشت نکنند.
جهت مطالعه بیشتر در زمینه دیوث شناسی فوتبالی و ورزشی، مطالعه این دو اثر گرانقدر از استاد شفیعی سروستانی را توصیه می کنم:
1- تربیت پهلوانی
2- داستان ورزش غرب
به بهانه بالا شهر نشینی دیوان عدالت اداری
پس از نقل مکان نهادهای دولتی همچون وزارت علوم و وزارت بهداشت از مکان هایی در مرکز شهر - که به خصوص برای افرادی که از شهرستان قصد رجوع داشتند، سهل الوصول و در دسترس بود- به مکان هایی واقع در بالاشهر(حوالی میدان صنعت) - که حتی برای اهالی پایتخت و به خصوص ارباب رجوعی که با وسائل نقلیه عمومی قصد مراجعت دارند، دور از دسترس و صعب الوصول است- این بار نوبت به یک نهاد حکومتی وابسته به قوّه قضائیه، یعنی«دیوان عدالت اداری» رسید تا در مسابقه تجمّل گرایی عقب نماند و از پارک شهر به ساختمانی شیک و نوساز و باکلاس واقع در بالاشهر (حوالی جنّت آباد) منتقل شود.
مدتی در پی نگارش متنی به این بهانه بودم تا اینکه سخنان استاد حسن رحیم پور ازغدی در سیمای جمهوری اسلامی با عنوان «حکومتی ها در ترازوی علی(علیه االسلام)» توجه مرا به خود جلب نمود: ادامه مطلب...
جناب آقای روحانی در مراسم روز دانشجو، درود و سلام فرستادند بر «طالقانیها، بهشتیها، مطهریها، مفتحها، بازرگانها و دکتر شریعتیها؛ همه آنهایی که برای دانشگاه، برای علم، برای آزادی در برابر استبداد و استعمار ایستادگی کردند.»(1)
حالا فرض کنیم دکتر شریعتی بخواهد پاسخ اظهار ارادت ایشان را به وی بدهد.
پاسخ کسی که از تعامل سازنده با دنیا می گوید(2) و در این راستا مذاکره تلفنی، قدم زدن و دست دادن با بانیان اصلی ظلم و ستم در دنیا توجیه می شود و شمر زمانه، فردی بسیار مؤدب تلقّی می شود(3).
پاسخ کسی که می گوید :« ... بعضی از مردم بیکارند واقعاً! کار ندارند، شغل ندارند، دچار توهمات اند؛ مداوم غصه دین و آخرت مردم را می خورند، نه دین را می دانند چیست، نه آخرت را می دانند چیست، هیچکدام! همه اش غصّه می خوردند به هر حال!»(4) و در جای دیگر اظهار می دارد: «باید بگذاریم مردم راحت باشند، اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو به خاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند»(5)
پاسخ کسی که در افتتاحیه نمایشگاه مطبوعات ضمن حمله به منتقدان دولت و ضدانقلاب دانستن آنان، از لزوم نقد امام جامعه مسلمین می گوید!!! (6)
پاسخ کسی که بر خلاف حوادث ترکیه و پاریس، در قبال ظلم کدخدا و ایادی اش در لبنان و افغانستان و نیجریه، با تأخیر و بسیار نرم و متواضعانه موضع گیری می کند!(7)
پاسخ کسی که ... بگذریم، مشت نمونه خروار کافیست؛ تا همین جا ببینیم پاسخ دکتر شریعتی به این اظهارات و مواضع چیست: ادامه مطلب...
سال 77 در این ایّام دانشجوی ترم اول مقطع کارشناسی ناپیوسته بودم. با یکی از هم کلاسی های مقطع کاردانی تصمیم گرفتیم در مراسم روز دانشجو - که قرار بود با حضور رئیس جمهور وقت در دانشگاه علم و صنعت برگزار شود- شرکت کنیم. اما آقای خاتمی دچار سرماخوردگی شدید شد تا اینکه مراسم با چند روز تأخیر قرار شد روز 23 آذر ماه برگزار شود.
کارت دانشجویی را نشان دادیم و وارد شدیم. اندکی جلوتر و قبل از ورود به سوله ورزشی محل مراسم، با داربست گیت های ویژه ای را تعبیه کرده بودند که باید جهت بازرسی از آن عبور می کردیم. اما اندکی که در صف ایستادیم فشار جمعیت به طور کلی بساط گیت ها را برچید و همگی بدون تشریفات بازرسی به سرعت وارد سالن شدیم.
سالن پر از شور و هیجان بود. جمعیّت پوسترهایی از عبدالله نوری و محسن کدیور در دست داشتند - که آن موقع در بازداشت به سر می بردند- و شعار می دادند «نوری، کدیور آزاد باید گردند» ادامه مطلب...
رنجنامه های دهه هفتاد(14)
باز هم فصل دربی شد و شهرآورد دو تیم معروف و پولساز و خبرساز و هیجان آور و ...
و باز هم خاطره تلخ دربی شرم آور بهمن ماه 1393 زنده شد.
می گویند زخم یک خاطره تلخ را هفت خاطره خوب می باید تا که التیام یابد؛ اما 21 سال گذشت و هر سال دریغ از پارسال، و طی این چند سال اخیر که از اخلاق در ورزش نوشتم خاطره خوشی از فوتبال قابل روایت نبود.
یاد سرداری افتادم که دقیقاً سه سال قبل در جشن نیمه شعبان تیمش وعده داده بود تا سه سال دیگر یک تیم بااخلاق، ارزشی و متدیّن تحویل بدهد ...
بگذریم؛ به استقبال دربی 81 برویم و این قسمت از رنجنامه های دهه هفتاد را اختصاص دهیم به روایت دربی شرم آور بهمن ماه 1373 که استاد اسماعیل شفیعی سروستانی در صفحه آخر کتاب تربیت پهلوانی(سیر تحول تاریخی و فرهنگی ورزش ایران)، آن را اینگونه روایت می کند:
«روز جمعه یکی از هفته های بهمن ماه 1373، همه بازیگران و تماشاچیان ناظر یک صحنه بودند.
"انفجار هیجان"
انفجار همه ی نفس اماره، همه ی تمنیات انسانی که پیش از آنکه تربیت شود، خود نقش اسوه و الگو گرفته است. و از پی آن دستورالعمل های پی در پی، شاید که این بار، اخلاق بر عضو پیوندی بچسبد و این جامه بر اندامش راست آید. اما، آیا به راستی ورزش مدرن، در بستر طبیعی خود حامل بار اخلاقی بود؟»
برخی تازه متوجه شدند که جناب آقای لاریجانی اصولگرا نیست
من اما 20 سال پیش فهمیدم. گرچه آن موقع تقسیم بندی های اصولگرا و اصلاح طلب نبود ولی وقتی این تقسیم بندی ها شکل گرفت، من با توجه به خاطره نشست دانشجویی سال 1374، به هیچ وجه نمی توانستم لاریجانی را یک اصولگرا به حساب بیاورم.
20 سال پیش در نشست اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان سراسر کشور، ایشان چنان از سوی دانشجویان به چالش کشیده شد و چنان پاسخ های قانع کننده(؟!) ای هم داد که پس از آن تا به امروز هرگز نشنیدم و ندیدم که در یک نشست دانشجویی حاضر شود و به سؤالاتشان پاسخ گوید.
مثلاً وقتی در مورد برخی تبلیغات و پیام های بازرگانی صدا و سیما ایراد گرفتیم, برگشت گفت «من هم برخی از این تبلیغات رو قبول ندارم ولی صدا و سیما رو با باد هوا که میشه اداره کرد»(دست های وی در حال بیان این جملات دقیقاً همانند تصویر ذیل بود):
از این روی همواره می گفتم کسی که برای عدم توجه به منافع ملی و آرمان های نظام اسلامی توجیه می آورد، از نظر من اصولگرا نیست
یا وقتی از وی می پرسیدیم چرا روز 13 آبان در تلویزیون فیلم آمریکایی (رقصنده با گرگ) پخش کردید؟ می گفت اتفاقاً اون فیلم آمریکایی از نظر من ضدآمریکایی بود.
دیدند در جریان یکشنبه سیاه مجلس چگونه برای حفظ آبروی نظام، خویشتن داری کرد و دوباره او را به ریاست مجلس برگزیدند
دیدند در جریان فتنه 88، 8 ماه در برابر هتک مقام ولایت فیقه سکوت اختیار کرد و پس از خروش مردمی 9 دی تازه یادش افتاد که باید از این شهر به آن شهر برود و دم از لزوم حمایت و اطاعت از ولی فیقه بزند و باز هم او را به ریاست مجلس برگزیدند.
و اینک در جریان سه شنبه سر کاری مجلس در تصویب 20 دقیقه ای طرح برجام تازه متوجه شدند که وی به مرز اصلاح طلبی نزدیک شده است و اینچنین می گویند: «با اتفاق امروز، لاریجانی در نقطه مرزی اصولگرایی قرار گرفت و حول انتخابات به جزیره اصلاح طلبان خواهد رفت؛ یاد حرفهای علامه مصباح در سال 90 به جبهه متحد اصولگرا افتادم که گفت : "اصولگرایی باید در عمل باشد نه در لیست انتخاباتی"»
قسمت دوم از حماسه سرایی حاج صادق آهنگران در مراسم یابود جان باختگان فاجعه منا و گرامیداشت هفته دفاع مقدّس:
بسم ربّ العشق آغاز سخن
السّلام ای یوسف بی پیرهن
السلام ای سومین مولای ما
ای تو هم مجنون و هم لیلای ما
ای غمت شیرازه جانم حسین
مینویسم از تو میخوانم حسین
کربلا، جغرافیایی دیگر است
آسمانش را هوایی دیگر است
کربلا جاری است بر روی زمین
کل ارض کربلا یعنی همین
کربلا یعنی عطش یعنی گذشت
کربلا فتح المبین ،والفجر هشت
ای برادرهای ایمانی سلام
با شمایم ، نور چشمان امام
یادتان هست آسمان دلتنگ بود
آری آری جنگ بود و جنگ بود
بر دهان انگشت حیرت بود ، جنگ
ازمایشگاه غیرت بود ، جنگ
بار دیگر خیز ای رزمنده شیر
خواب از چشمان اهریمن بگیر
سایه افکنده است شیطان بر زمین
های ای رزمنده عزم آهنین
در نبردی بی امان آماده باش
لشگر صاحب زمان آماده باش
بهر آزادی قدس از کربلا
از کنار مرقد آن سر جدا
با نوای کاروان باید گذشت
همسفر با عاشقان باید گذشت
عهد می بندیم یک بار دگر
باز هم اسلام اگر بیند خطر
کربلای دیگری برپا کنیم
کرخه را از خون خود دریا کنیم
بیم در ما نیست، نه!
سازش و تسلیم در ما نیست، نه!
گفتگو با خصم، بی علّت خطاست
گفتگو شاید، ولی ذلّت خطاست
سربلندیم و جهان مقهور ماست
از یمن تا شام روشن نور ماست
می رسد بر گوش از شام و یمن
هر زمان آوای هل من ناصراً
قدس و غزّه، سامرا و کاظمین
گشته لبریز از نوای یا حسین
ما به کید و مکر دشمن عالمیم
حامی مظلوم و خصم ظالمیم
غزّه را رسماً حمایت می کنیم
از یمن دفع شرارت می کنیم
جنگ بین حق و باطل جاری است
دست حق جویای دست یاری است(*)
مشاهده و دریافت فایل در سایت روشنگری
مشاهده و دریافت فایل کامل برنامه از سایت تلویبیون
---------------------------------
*- ظاهراً اشعار، سروده استاد زمان گلدسته می باشد.
قسمت اول اشعار: بین ما و قریش خون افتاد+فیلم
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک