بازدید امروز : 66
بازدید دیروز : 45
نظر دیگری که ذیل یادداشت «جنایت های ...(؟!)» آمده بود به شرح ذیل است که باز هم به دلیل تفصیل در جواب، ترجیح دادم آن را در قالب یادداشتی جدید بیاورم:
راستی ما وقتی تو تمام شئونات و مراسمها و راهپیماییهامون شعار مرگ بر این و اون رو سر میدیم ایا تحمل اینرو هم داریم که یکی بگه مرگ بر ....و چیزی نگیم«منظورم شما و دوستاتونه»قطعا میگید نه واین یعنی استبداد یعنی فاشیسم یعنی هر چه برای خود میپسندی برای دیگران نپسندی .
و همچین نظام نه حسن خطرناکه حسن!
به نام خدای مظلومان و با سلام .
1- دوست من ، مگر علیه شما شعار مرگ دادیم که اینچنین عصبانی هستی و یا مگر خدای نکرده شما آمریکا و اسرائیل و یا ایادی آن ها هستید؟
مردم ما انقلاب کردند و نظام مورد علاقه خود را سر کار آوردند، اعلام هم کردند که ما با هیچ کس سر جنگ نداریم و با هر کشوری (غیر از اسرائیل که موجودیتش نا مشروع است)به شرطی که احترام متقابل را رعایت کند، حاضر به رابطه و گفتگو هستیم. ولی سفارت خانه آمریکا در کشورمان لانه ای شد برای تجهیز و سازمان دهی کسانی که با گلوله به جان مردم افتادند و هر کسی را که طرفدار و حامی انقلاب یافتند به رگبار گلوله بستند و نه تنها به مردمی که در تجمعات و شعائر ملی و دینی (مانند نماز جمعه و ...) شرکت می کردند، رحم نکردند، نه تنها به پیرمردی ساده ای که در مغازه اش عکس رهبرش را زده بود رحم نکردند، نه تنها سر اعضاء خانواده ای را به همراه زن و فرزندش به جرم حمایت از انقلاب، سر سفره افطار گوش تا گوش بریدند، نه تنها سر پاسداران ما را در کردستان با موزائیک بریدند و یا زنده زنده پوست بدنشان را کندند و ... بلکه هر جمع بی گناه و مردم عادی کوچه و خیابان را هم بی هدف به خاک و خون کشیدند. پس از آن هم جنگ 8 ساله را به ما تحمیل کردند و 200 هزار نفر از بهترین هم وطنانت را به شهادت رساندند و در این بین مسؤولین عالی رتبه، مغزهای متفکر و سرمایه های نظام را هم یکی پس از دیگری ترور کردند و از دست ما گرفتند. همان ها که اگر می ماندند شاید امروز بهتر می توانستم به شما جواب دهم که الان چی داریم.(در این باره توصیه می کنم حتماً مستند گرگها را که درباره سازمان مجاهدین خلق است و به زودی از شبکه اول سیما پخش خواهد شد، ملاحضه بفرمایید. البته نمی دانم بیچاره گرگ ها چه گناهی دارند که این پست فطرت های وحشی را شبیه این موجودات بی گناه فرض کرده اند).
پس از آن همه مقاومت جانانه هم وطنانت، دیگر شیطان بزرگ عصبانی شد و بی نقاب وارد معرکه شد و در فجیع ترین جنایت، هواپیمای مسافربری ما را با 290 سرنشین غیرنظامی مورد هدف قرار داد و پس از آن هم در وقیحانه ترین اقدام، به فرمانده ناو موشک انداز وینسنس مدال شجاعت دادند.
دوست من! این که دیگر مثل تخریب حرم امامان ما (علیها السلام) در سامرا نبود تا نیازی به ذکر دلایل و شواهد برای معرفی عامل اصلی جنایت باشد.
اما علی رغم این همه ارتکاب جنایت علیه ملت ما، پس از پایان جنگ تحمیلی رئیس جمهور ما بارها و بارها در مصاحبه ها اعلام کرد که اگر آمریکا حسن نیتش را به ما ثابت کند و دست از دشمنی علیه ملت ما بردارد، ما حاضر به گفتگو و برقراری رابطه هستیم و اولین اقدام برای اثبات این حسن نیت را هم آزاد کردن اموال و دارایی های بلوکه شده مان اعلام کردیم، اما آن ها چیزی جز سرسپردگی کامل ما نمی خواستند و امروز هم که می بینید آن ها که خود به وسیله بمب اتمی و سلاح هسته ای فجیع ترین جنایت ها را علیه بشریت آفریدند، به ما می گویند:«چون ما به شما اعتماد نداریم که انرژی هسته ای را فقط در مصارف صلح آمیز به کار می برید، حق بهره برداری از این انرژی را ندارید» و این یعنی استبداد، این یعنی فاشیسم، منتهی دیگر امروز به برکت ایستادگی ملتمان در برابر خواست نامشروع آن ها، این استبداد و فاشیسم، عریان شده و نقاب دموکراسی و آزادی خواهی شان برای ملت ها اثری جز مورد تمسخر قرار گرفتنشان ندارد.
اینکه امروز آمریکا اینچنین بی نقاب مانند گانگسترها وارد معرکه شده و از طرفی شعار مبارزه با تروریسم می دهد و از طرفی هم اعلام می کند «هرکس با ما نیست با تروریست هاست»به چه معناست؟ این استبداد نیست؟ این فاشیسم نیست؟ آن وقت ما ظالم هستیم چون آرزوی مرگ آن ها را داریم؟ ما ظالم هستیم چون به جوانانمان می گوییم حریم اخلاقی جامعه را حفظ کنید؟ ما فاشیست و مستبد هستیم چون می گوییم عفیف و پاکدامن باشید، چون می گوییم صفا و لطافت و انرژی جوانی تان را خرج گناه و معصیت پروردگار نکنید و لااقل اگر می خواهید چنین کنید، اجباری در پذیرش دین نیست ولی لااقل فساد را شایع نکنید، جامعه را با حرکات و طرز پوششتان به لجن نکشید و به باتلاق جاذبه های سخیف نفسانی فرو نبرید و قبح گناه را نزد دیگران از بین نبرید.
ما ظالم و مستبد هستیم چون اجازه نمی دهیم هرکس به سادگی به دستاوردهایی که حاصل مقاومت ملتمان در برابر ابرقدرت های ظالم دنیاست و با نثار خون عزیزانمان و تحمل رنج و مصیبت های فراوان به دست آمده، دست اندازی کند و به آن ها لطمه بزند.
و امروز که بر اثر فداکاری های دیروزهم وطنانت و به برکت خون شهدا، تمام ملت ها از خواب زمستانی سرسپردگی به استعمارگران و پذیرش ظلم آن ها بیدار شده اند، شما می گویید به عقب برگردیم و ما که پیش قراول این نهضت مقاومت جهانی بودیم، دوباره به خواب زمستانی برویم و حتی اعلام انجزار از آن ها که کمر به نابودی ما بسته اند نکنیم؟ آن ها نگفتند که ریشه ملت ایران را باید خشکاند؟ آن ها همین تابستان سال گذشته نوک شمشیر فرهنگ استکبارستیزی و ظلم ناپذیری ما را در جنوب لبنان نیازمودند تا اگر موفق شدند ترتیب ما را هم بدهند؟
2-شما که از تحمل ما پرسیدید و قبل از اینکه جواب بگیرید، جواب قطعی ما را هم دارید، دیگر چه جوابی به شما بدهم؟
از اوائل انقلاب که کودک بودم و از نزدیک ندیدم نمی گویم که دوستان من نه تنها گفتن شعار مرگ بر ... را تحمل کردند، بلکه در محضر رئیس جمهور خائن، بنی صدر در دانشگاه تهران، شکم برادرانشان را یکی پس از دیگری دریدند و تحمل کردند.
غائله 18 تیر سال 78 فقط اعلام مخالفت و شعار مرگ بر ... بود؟ بانک ها را غارت نکردند؟ به مراکز خدمات عمومی و اتوبوس ها خسارت وارد نکردند؟ به مردم بی دفاع حمله نکردند و ناموس آن ها را با کشیدن چادر از سر آن ها هتک نکردند؟ چگونه غائله را ختم کردیم؟ با رگبار گلوله؟ با چاقو کشی و نفس کش طلبیدن؟ یا با صبر و متانت و فراخوان 2 ساعته مردم بی سلاح طرفدار نظام در دانشگاه تهران و میدان انقلاب؟
خودم در 23 آذر سال 77 در دانشگاه علم و صنعت، بالای پله های سالن مراسم روز دانشجو و در میان دوستان شما بودم و دیدم که چگونه دوستان مرا تحمل می کنند. هربار که دوستان من در حمایت از سخنان ضد استکباری آقای خاتمی شعار می دادند، با شعار مرگ بر طالبان و پرتاب کاغذ مچاله شده و لنگه جوراب از آنان استقبال می کردند ولی دوستان من برای یک بار هم علیه آنان شعاری ندادند.آقای خاتمی هم طرفداران خود را نصیحت کرد و گفت: «به دوستان خود شعار مرگ ندهید، بگویید زنده باد ایران، زنده باد اسلام، زنده باد مخالف من» و من فکر کردم با دستی که زدند، به این توصیه عمل خواهند کرد ولی هنگام پرسش و پاسخ هم هر بار که نوبت دوستان من می رسید و از آرمان های امام(ره) و انقلاب و رسیدگی به محرومان سؤالی می پرسیدند، با هو کردن و فریاد زدن سعی می کردند صدای دوستان مرا خفه کنند و این یعنی استبداد، این یعنی فاشیسم، این یعنی زنده باد مخالف من به شرطی که بتوانم صدایش را خفه کنم.
ولی دوستان من در 16 آذر سال گذشته در دانشگاه امیر کبیر وقتی عکس رئیس جمهور محبوبشان را در جلوی ایشان آتش زدند، نه شعاری علیه آنان دادند و نه اقدامی کردند و این یعنی تحمل مخالف، این یعنی زنده باد مخالف من گرچه به من بی احترامی کند.
در سوم خرداد همین سال گذشته در تالار فردوسی دانشگاه تهران بودم که عده ای نقابدار چماق به دست با شعار مرگ بر دیکتاتور حمله کردند و در و پنجره های سالن را شکستند ولی در مقابل، سخنران مراسم (آقای دکتر عباسی) همه حاضران را به صبر و متانت فراخواند و فقط 20-10 نفر از جایشان بلند شدند که جلوی ورود آن ها را به سالن بگیرند تا حاضران در مراسم مورد ضرب و شتم قرار نگیرند، یک نفری هم که از ما چوب بلندی به دست گرفته بود، فقط برای این بود که آن را حائل و مانعی قرار دهد برای جلوگیری از ورود آن ها و یکی از دوستان ما هم سرش مجروح شد اما هیچ شعاری علیه آنان ندادیم و یک نفری هم که عصبانی شد و گفت:«این ها اراذلند»، سخنران مراسم گفت: «این لفظ را برای دوستان خود به کار نبرید، این ها هم فرزندان ما هستند». اگر باور نمی کنی خودت فایل مراسم(سوم خرداد 1385- دانشگاه تهران- مهندسی سیاسی انقلاب 2) را اگر توانستی از سایت
http://www.drabbasi.blogfa.com / دانلود کن من هم اگر توانستم به آدرس ایمیلت Attach می کنم و حدود دقایق 4 و 8 به بعد اول مراسم را ببین و قضاوت کن که آیا تحمل این را داریم که کسی علیه ما شعار مرگ بدهد و ما نه تنها چیزی نگوییم بلکه آن ها را دعوت به حضور در جمع خودمان کنیم یا نه.دیگر نگذار بگویم که در دانشگاه صنعتی شریف به استخوان های پوسیده برادرانمان هم اهانت کردند و دوستان من تحمل کردند. دیگر چه چیزی را باید تحمل می کردیم که نکردیم؟! و این یعنی فرا دموکراسی، این یعنی فرا آزادی. چون در کشوری مثل فرانسه که به اصطلاح مهد آزادی و دموکراسی است، یادمان کشته های جنگ جهانی را در میدان اصلی شهرشان بنا کرده اند و هرکس وارد آن منطقه شود باید ادای احترام کند و اگر کسی ناخودآگاه به این بنای یادبود بی توجهی و یا بی احترامی کند، نگهبانان آنجا چنان او را مورد ضرب و شتم قرار می دهند که نام خود را هم فراموش کند.
و ای کاش بعضی ها که مقلد غرب هستند، این چیزها را هم از غرب تقلید می کردند.
موفق باشید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک