بازدید امروز : 78
بازدید دیروز : 61
در این جامعه فقط جاذبه مطرح است و فرد مجبور به دروغ گویی مدام در اظهار لطف به دیگران میشود چرا که باید محبوب دیگران واقع شود ... در حالی که بر اساس تلقی توحیدی، فرد مؤمن هم جاذبه دارد و هم دافعه، و اهل حق اساساً دشمن زیاد داشتهاند چرا که روبهروی باطل میایستادهاند و لهذا محبوب همه نبودهاند.
در طرحی که ریچارد واتسون تحت عنوان «Future Files: The trends that will shape the next 50 years» از غرب در ترندگذاری 50 سال آینده (افق 2050) منتشر کرد سیزده مگا ترند را معرفی نموده است که اکثر آنها ترندهایی سلبی و ناامیدکننده هستند.
یکی از این مگاترندها در این افق، دیجیتالیشدن (Digitalization) یا درگیر ‹زندگی دیجیتال› شدن است که سازوکاری مخاطرهآمیز دارد.
نتیجهی سیر این ترند، ظهور سبکی از زندگی است که محصول سیطرهی «کمیت» بر «کیفیت» زندگی بشر است. تفوّق کمیت بر کیفیت و یا شرابط معکوس آن، تعادل حیات اجتماعی را بر هم میزند تا جایی که ماهیت علم امروز نیز به گونهای است که خودش نیز در سیطرهی کمیت قرار گرفته و به آن عمق میبخشد اما نمیتواند کیفیت را تغییر بدهد.
از این رو، «کمیت» امروز مولفهی کلیدی تمدن غرب بوده و «کیفیت» را به انقیاد خویش درآورده است و سبب شکلگیری جامعهی دیجیتال یا سایبرنتیک شده است ...
در تلقی سرمایهداری و کپیتالیزم، که همه چیز حتی پدیدههای عاطفی و فکری و علمی و ... کالا محسوب شده و خرید و فروش میشوند، کمیت حرف اول را میزند و کیفیت نادیده انگاشته میشود.
آنچه از ذات کپیتالیزم بر میآید، اشاعهی همان کمیت است و آنچه در این میان ذبح میشود، کیفیت است ...
در نظام اجتماعی دیجیتال امروز در شبکههای اجتماعی، طبقات اجتماعی جامعهی کپیتالیستی بروز یافته است و طبقات پایین، متوسط و بالا موضوعیت دارند ... و معیار طبقات نیز مشخص، و بسته است به شهرت و ثروت افراد و محبوبیتشان از حیث مناسبات اجتماعی، و واحد سنجش و اعتباربخشی آن نیز، تعداد لایکها (like) و تعداد دنبالکنندهها (follower) و تعداد امتیازهاست.
سیستم هوشمند امتیازدهی یا امتیاززدایی از افراد در شبکههای اجتماعی، موجب پیدایش یک نظام طبقاتی موازی برای نظام طبقاتی موجود، در فضای سایبر شده است ...
بر این اساس، جامعهی دیجیتالی طبقاتی، جامعهای است که افراد، بسته به تعداد امتیازهای خود، شأن طبقاتی دارند. برای تبیین این موضوع، قطعاتی از فصل سوم سریال Black Mirror به نمایش درآمد و مورد بررسی قرار گرفت.
الگویی که این فیلم از آن اقتباس گرفته است الگوی فیلم «In Time» است که در آن، اخذ امتیاز بیشتر برای عمر بیشتر را داشتیم؛ در این فیلم مستخرج از سریال Black Mirror نیز به همان الگو، به داستان زن جوانی پرداخته میشود که در جامعهای که کمیت و امیتازگیری بر آن سیطره پیدا کرده است زندگی میکند و شأن اجتماعی خود را در امتیازهای شبکههای اجتماعی جستجو مینماید به گونهای که کاملاً از خود واقعی خویش، دور شده و نوعی حالت از خود بیگانگی و الیناسیون پیدا کرده است.
در این جامعه، فرد به صورت مداوم خود را در معرض رأی دیگران میبیند، و از این رو سعی میکند با تظاهر به رفتار درست، محبوب دیگران شده، تعداد لایکهای بیشتر و در نتیجه امتیازهای بیشتری کسب نماید.. مشخصههای اصلی چنین جامعهای بدین ترتیب است:
1. متغیر رفتار در چنین جامعهی کمیتگرایی، «محبوبیت» است؛ در این جامعه فقط جاذبه مطرح است و فرد مجبور به دروغ گویی مدام در اظهار لطف به دیگران میشود چرا که باید محبوب دیگران واقع شود و از این رو، با نوعی دموکراسی فردی شده و ترکیبی از دموکراسی و تفرّد روبهرو هستیم که هر کس در پی این است که در مقایسهی خود با دیگران، رأی بیشتری کسب کند؛ در حالی که بر اساس تلقی توحیدی، فرد مؤمن هم جاذبه دارد و هم دافعه، و اهل حق اساساً دشمن زیاد داشتهاند چرا که روبهروی باطل میایستادهاند و لهذا محبوب همه نبودهاند. از سوی دیگر، در چنین سبکهای زندگی دیجیتالی، ملاک از «تقوای بیشتر» به «لایک و امتیاز و ستارهی بیشتر» تغییر نموده است؛ معیاری که رویهی ثابت نظام کپیتالیستی بوده و میباشد.
2. پیامد و محصول جامعهی دیجیتال با معیار «کمیت امتیازات و ستارهها»، کالا شدن تمامی مناسبات از جمله مناسبات عاطفی و کمی شدن سنجههای مناسبات اجتماعی و از بینرفتن کیفیت زندگی است. در این جامعه هرکس متاعی برای فروش دارد که باید قابل تبدیل به امتیاز در عالم دیجیتال باشد و اینها همه، از خودبیگانگی و الینهشدن و وابستگی به اعداد و امتیازات در فضای سایبر است؛ وابستگی به اعداد و امتیازات کسب شده به گونهای که فرد غیر از امتیازات کسبشده، شأن دیگری ندارد. کسی که امتیاز و ستارهی کمتری از سوی دیگران دریافت میکند «جامعهستیز (sociopath)» محسوب میشود و توسط دیگران به عنوان جامعهستیز طرد میشود و از قسمت زیادی از خدمات اجتماعی، محروم میگردد.
3. داشتن امتیاز بیشتر، عاملی است برای فخرفروشی به دیگران؛ چرا که در نظام کپیتالیستی، «سرمایه» همان ستاره و امتیاز بیشتر است و هنگامی که مناسبات اجتماعی تبدیل به کالا شد و اجرت آن کالا، لایک و امتیاز بیشتر بود «دیجیتال کپیتالیزم» به نتیجه رسیده است. کالا شدن هر چیز در جامعه، تبدیل شدن همهچیز به متاع است؛ هر کس متاعی برای فروش دارد و متاعش باید منتج به کسب امتیاز بیشتر در عالم دیجیتال شود و این، همان به انقیاد درآمدن عالم کیفی تحت عالم کمّی است.
4. در این فصل از سریال، جامعهی دیجیتالشده، واجد سه طبقه معرفی میشود: طبقهی پایین، افرادی را شامل است که مجموع امتیازی کمتر از 3 دارند؛ طبقهی متوسط، دارای امتیاز 3 تا 5/3 ؛ و طبقهی بالا، واجدین امتیاز 5/4 به بالا میباشند. لیسی در ابتدای فیلم به دلیل داشتن امتیاز 2/4، شهروند طبقهی متوسط بود اما برای خرید خانهی مناسب، باید امتیاز 5/4 بدست میآورد. لیسی به سفارش مشاور، برای کسب امتیاز بالاتر، تحت تأثیر قرار دادن و کسب امتیاز از مردم باکیفیت یا طبقهی بالا روی میآورد و به زنی متفرعن، امتیاز بالا میدهد اما در مقابل، آن زن به او تنها 3 امتیاز میدهد؛ بدین معنا که افراد طبقهی بالا برای اینکه تعدادشان زیاد نشود، دیگران را از خود و از طبقهی خود میرانند و به آنها امتیاز کمتری میدهند. از سوی دیگر، درب ورود اداره بر روی مرد سیاهپوست که امتیازش از 5/2 کمتر شده است باز نمیشود و لیسی نیز برای اینکه خود را به طبقهی بالا نزدیک کند حاضر نمیشود به او امتیازی بدهد تا اخراج نشود؛ این بیتوجهی و عدم حمایت افراد طبقه متوسط و پایین از یکدیگر است به منظور نزدیک شدن به ابرطبقه. زن پیری که رانندهی تریلی است میگوید همسرش دچار سرطان شد اما در بیمارستان بستری نشد چراکه تختهای بیمارستان فقط به دارندگان امتیاز بالا تعلق میگرفت. پیرزن گفت معلوم شد که دوستانم دیگر به صداقت اهمیت نمیدادند و او مجبور میشود آنها را کنار بگذارد چون دیگر امتیازی ندارد! لیسی به او میگوید این بازی اعداد، روشی است که این جهان لعنتی، با آن کار میکند و برادر لیسی معتقد است کسانی که امتیاز 4 به بالا دارند از درون خوددکشی کردهاند و لبخندهای آنها مصنوعی و صرفاً برای گرفتن امتیاز از دیگران است؛ اما لیسی تذکر او را نشنید و به سراغ آن افراد باکیفیت (4 به بالا) رفت و اما او را از خود راندند و امتیاز او از 2/4 به 2 افت کرد و سقوط امیتازاتش، سقوط انسانیت و شأن انسانی او نیز بود.
نکتهای که میتوان در حوزهی اجتماعی گرفت این است که در جامعهی کپیتالیستی همه چیز کالاست؛ عواطف و مناسبات اجتماعی دوستان، همسران، برادران و خواهران هم تبدیل به کالا میشود و ملاک آن لایک و ستاره و امتیاز است و همین سیستم امیتازدهیها، جامعهسازی میکند و مناسبات اجتماعی حول آن تعریف میشود.
این ها همه بت است که بشر آن را می پرستد و از همین رو برای حرکت به سمت روشی متفاوت در جامعهسازی ابتدا میبایست این سنجههای امتیازدهی را شکست و سنجههای جدید کیفی بر مبنای قرآن را تبیین و عملیاتی نمود. از سوی دیگر، از حیث روانشناختی نیز در جامعهی دیجیتالی، نشانهی افسردگی یا شادابی و شادخواری، تعداد امتیازهاست.
و نتیجهی استراتژیک این است که این دیجیتالی شدن در ترندگذاری غربی در افق 2050، امری محتوم و حتمی است؛ و ما باید بههوش باشیم که از چنین ترندی احتراز کنیم.(*)
پی نوشت:
*- خلاصهی بود از جلسهی 672 کلبهی کرامت با تدریس استاد حسن عباسی در تاریخ 9 دی ماه 1395
با وجود اینکه اینجا معمولاً به انتشار دیدگاه های خودم اختصاص دارد اما با توجه به اهمّیت موضوع و کمتر مطرح شدن آن، ترجیح دادم خلاصه منتشر شده از سوی کانال معاونت آموزش اندیشکده یقین را قدری خلاصه تر و ساده تر منتشر کنم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک