بازدید امروز : 42
بازدید دیروز : 45
آخرین روز ماه صفر برای اقامه نماز مغرب و عشاء به مسجد محله قبلی مان(مسجد کنی) رفتم.
به محض اینکه مراسم مسجد تمام شد شروع کردند به جمع آوری پارچه ها و پرچم ها و کتیبه های مشکی مخصوص ماه های محرم و صفر
یادم افتاد حدود 30 سال قبل در همین مسجد، کتیبه های ویژه ماه های عزا در همه روزهای سال گویا جزء لاینفک مسجد بود حتی در ایام شادی و سرور!
هرچه از دوستان مسجدی و متلویان مسجد می پرسیدم "فلسفه دل نکندن از این کتیبه ها چیست؟"، کسی جوابی نداشت و جرأتی هم نداشت که اقدامی بکند.
می گفتم آخر این کار چه منطقی دارد؟ ماه های عزا جای خود، ماه های دیگر هم جای خود، دلیل ندارد سر تا سر سال کتیبه های ماه محرم بر در و دیوار مسجد نصب باشد!
یکی از دوستان می گفت شاید به خاطر اینکه در مسجد مراسم ختم برگزار می شود این کتیبه ها را برنمی دارند.
می گفتم دلیل ندارد به خاطر سالی چند بار مراسم ختم، سر تا سر سال مسجد سیاه پوش باشد! ...
خلاصه یک روز در آستانه برگزاری مراسم ختم یک شهید که می خواستم تزییناتی در مسجد انجام دهم، در یک اقدام انقلابی تمام کتیبه های ماه محرم را از جا کندم.
هر کتیبه ای را که می کندم فضای مسجد پر از گرد و خاک می شد!
و من برای اینکه زیاد خاک نخورم با سرعت بیشتری به کار خود ادامه دادم تا زودتر کار تمام شود و از زجر گرد و خاک خوردن خلاصی یابم.
پس از آن هم متولیان امر عوض دستت درد نکنه گفتن، خادم مسجد را شماتت کردند که چرا اجازه دادید کتیبه ها کنده شود!
اما امشب بلافاصله پس از پایان ماه صفر، پارچه های مشکی مسجد جمع شد بدون اینکه شاهد ذره ای گرد و خاک باشیم.
عزا به جای خود، غیر عزا هم به جای خود؛ أوصیکما بتقوی الله و نظم أمرکم
اما در روزگاری نه چندان دور برای اثبات همین نکته ساده باید ابراهیم وار مخفیانه وارد مسجد می شدیم و علیه انگاره های ذهنی باطل اقدام می کردیم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک