بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 35
وبلاگ گروهی که در سال 1392 با جمعی از بچه های مسجد راه اندازی کرده ایم، "بصیرت افزا" نام دارد.
بچه های این وبلاگ در مسجدی فعالیت می کنند که بین بلوار شهید کبیری و بزرگراه شهید ستاری واقع شده است.
شهید کامران کبیری در میدان جنگ کشته نشد. در یک سانحه هوایی کشته شد و چون در حال انجام مأموریت و در حال خدمت به نظام اسلامی در نیرو هوایی سپاه بود، ملقب به لقب پرافتخار شهادت گردید.
شهید ستاری نیز به همین صورت در یک سانحه هوایی و در حال خدمت در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
این مقدمه اول
مقدمه دوم:
مقام معظم رهبری در سخنرانی معروف عبرت های عاشورا در تشریح مفهوم واژه مقدس جهاد می فرمایند: «... جهاد هم فقط جهاد در میدان جنگ نیست. هر چیزی که هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، این جهاد است ... البته یکی از این جهادها هم، جهاد فکری است. یعنی چون ممکن است دشمن ما را غافل کند و فکر ما را منحرف و دچار خطا و اشتباه بکند، هر کسی که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از یک انحرافی جلوگیری کند، از یک سوء فهمی مانع بشود، چون در مقابله با دشمن است، جهاد است. شاید امروز، جهاد مهمی هم محسوب می شود...»
نتیجه: پس هرکس در حین جهاد فکری و تلاش در راه روشنگری فکر مردم دچار سانحه ای شود و از دنیا برود نیز شهید محسوب می شود؛ غیر از این است؟! فرقی می کند سانحه هوایی باشد یا زمینی؟! فرقی می کند که جهاد در عرصه نظامی باشد یا در عرصه فکری و فرهنگی؟!
در شهریور ماه 1392 جامعه دانشگاهی کشور داغدار از دست دادن جوان دانشجویی شد که در راه تلاش برای برگزاری نشست بصیرت افزای اتحادیه انجمن های اسلامی مستقل دانشجویان سراسر کشور دچار سانحه شد و از دنیا رفت.
جالب اینکه او در کنار این تلاش سنگین اجرایی در تدارک دیدار اعضای اتحادیه با 40 خانواده شهید بود و همچنین از پیگیری تعویض سنگ قبور شکسته و ترک خورده شهدای گمنام دفن شده در نزدیکی قبور شهدای اصحاب رسانه - که از مدت ها قبل از طریق ارتباط با بنیاد شهید پیگیر آن بود- غافل نشد.
خبرنامه های کاغذی دانشجویان ایران، نمونه دیگری از جهاد فکری و تلاش او در راه روشنگری فکر مردم بود که گاهی تعدادی از آن خبرنامه ها را در اختیارم قرار می داد تا در مسجد محله مان توزیع کنم.
انتشاراتی که فقط برای شهداء مجموعه خاطرات کوتاه 14 تایی منتشر می کند، حاضر می شود برای معین رئیسی مجموعه خاطرات منتشر کند.
... بگذریم؛ شب گذشته پس از اینکه بخشی از این یادداشت را نوشته بودم خوابیدم و برای اولین بار خوابش را دیدم.
مثل همیشه گرم و صمیمی
تبسّم بر لب
آرام و در عین حال بی قرار
چنان گرمای حضورش را حس کردم که وقتی رفت با تعجب از خودم می پرسیدم «معین که زنده است! پس چرا ما توی این مدت تصور می کردیم مرده؟!» و گویی تمام این مدت که از فراقش سوختیم، سراب و خواب و رویا بوده.
برای عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل؛
چهره سال 92 «خبرنامه دانشجویان ایران»
------------------------------
این یادداشت در لیست یادداشت های برگزیده مجله پارسی نامه قرار گرفت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک