بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 30
در اردوی بازدید از مناطق جنگی جنوب و مشهد شهدای دفاع مقدّس، در اوّلین منزل به پادگان دوکوهه رسیدیم. مدّتی افراد بازدیدکننده درمحوطه پادگان هرکدام بهکاری مشغول بودند. عدهای استراحت میکردند، عدهای در حسینیّه مشغول نماز و دعا و زیارت بودند، عدهای در گوشه وکنار نشسته و مشغول تفکّر و درد دل با شهداء بودند و برخی هم درحال قدم زدن در محوّطه بودند.
در این میان یکی از دانشجویان بازدید کننده هم هوس استعمال قلیان یا سیگار به سرش زده بود و نظر مرا در این باره میپرسید. به او گفتم: این همه راه آمدهایم اینجا که از این شهداء راه و رسم آدم شدن را یاد بگیریم. به جای آرزوی استعمال دخانیات در این فضای مقدّس، مانند دیگران گوشهای بنشین و فکر کن که من آمدهام در این دنیا مثل حاج احمد متوسّلیان، شهید همّت، شهید باکری، شهید زینالدّین و ... شوم، آمدهام سلمان و مقداد و ابوذر شوم، آمدهام شبیه علی (علیهالسّلام) و فاطمه (سلام اللّه علیها) شوم و خلاصه اینکه آمدهام تا آدم شوم، نیامدهام که دودکش سیّار شوم! فکر کن که این شهداء از چه چیزهایی گذشتند و من از چه چیزهایی نمیتوانم بگذرم. از چه دلبستگیها و تعلّقات حلال و مباحی گذشتند و من حتّی از یک نخ سیگار چند گرمی هم نمیتوانم بگذرم. فکر کن که آسمانها و زمین برای من خلق شدهاند، یعنی من اگر آدم شوم از همه موجودات و کائنات برتر و بالاترم، پس چرا شأن انسانی خود را تنزّل داده و اجازه دهم یک شیء کمتر از خودم مثل قلیان و سیگار - که برای سلامتی هم مضر است- بر من مسلّط شود و ذهن و هواس و اعضاء و جوارح مرا به خدمت خود گیرد و استعمال آنها مورد آرزوی من واقع شود؟!
متأسّفانه برخی جوانان میپندارند که کشیدن سیگار و یا پک زدن به قلیان در ابتدای جوانی، علامت تشخّص و رشد و بلوغشان است. غافل از اینکه:
* بهار 1382- کاروان راهیان نور دانشگاه علوم پزشکی کاشان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک