بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 45
سوژه برا به روز کردن وبلاگم زیاده ولی فعلاً دست و دلم یاری نمی کنه
جمعه شب هفته قبل (اول شهریور) بود داشتم با یکی از دوستان چت می کردم:
Me:سلام
mh Partovian:سلام
mh Partovian:حاجی دلم خونه
mh Partovian:خون
mh Partovian:معین ....
mh Partovian:ای خدا
...
Me:از معین چه خبر؟
...
mh Partovian:حالش یه کوچولو بهتر شده
mh Partovian:ولی خب باید درجه هوشیاریش برگرده
...
Me:
ما که خدا قبول کنه هرچی به ذهنمون می رسید از دعا و ... انجام دادیم. ایشالا که بهتر بشه
mh Partovian:ان شاء الله
mh Partovian:حالم بده
mh Partovian:خیلی
...
Me:حالت برا چی بده؟
mh Partovian:بخاطر معین
mh Partovian:دم شما گرم
mh Partovian:دعا کنید
...
Me:دعا گو هستیم. شما هم دعا کنید
Me:یا علی
شنبه صبح، دوم شهریور جایی خوندم که پزشکا قطع امید کردن ... خدایا ... دیشب که می گفت "حالش یه کوچولو بهتر شده" ... مث اینکه قضیه خیلی جدی تر از این حرفاس. باید تا دیر نشده برم بیمارستان. شاید خدای نکرده دیگه نتونم ببینمش. سریع رفتم سراغ همون دوستمون:
Me: سلام. در چه حالی؟ ساعت ملاقات بیمارستان کی هستش؟
mh Partovian: انا لله و انا الیه راجعون / معین رئیسی؛ خادم الرضا پر کشید
Me:کاشکی دیروز میرفتم ملاقات ....
... (1)
شنبه شب یاد خوابی افتادم که قبلاً از مرحوم فرید سیناییان(2) دیدم. می گفت:" گلاب میتونی برام بیاری؟"(3)؛ فکر کردم اگر گلاب ریختن روی قبر مؤثر باشه، حتماً داخل قبر ریختن هم تأثیر داره. بنابراین سریع رفتم یک بطری گلاب خریدم به هوای اینکه فردا برای تشییع زودتر برم و گلاب رو داخل قبرش بریزم.
در مسیر سالن تطهیر(4) که داشتم با عجله حرکت می کردم تا شاید موفق شوم معین عزیز را برای آخرین بار ببینم، پیرمردی عصا به دست اشاره کرد. فکر کردم او هم به طرف سالن تطهیر می رود. ایستادم تا سوارش کنم اما مسیرش به طرف در ورودی بهشت زهرا(سلام الله علیها) بود. راهنماییش کردم که به کدام سمت بایستد و به مسیر خود ادامه دادم. اما یک لحظه فکر کردم و با خودم گفتم اگر ثواب یاری رساندن به این پیرمرد ناتوان را خدا قبول کند و به روح معین عزیز هدیه دهم، بوی عطرش از گلاب بیشتر است و چه بسا توفیق الهی در گرو این عمل خیر باشد(یعنی فکر کردم چه بسا ترک این عمل خیر باعث شود هرچه خود را به آب و آتش بزنم، نتواننم گلاب را در موقعیت مناسب مورد استفاده قرار دهم و در صورت انجام این کار خیر، بدون اینکه تلاش و تقلای زیادی انجام دهم، به راحتی به مقصود خود برسم).
خلاصه دنده عقب گرفتم و پیرمرد را تا مقصدش(قطعه 70) رساندم و من هم گرچه نشد معین را برای آخرین بار در سالن تطهیر ببینم اما بالاخره در هنگام خاک سپاری او، بیشتر و بهتر از آنچه که فکرش را می کردم، به مقصود خود رسیدم.
... اینکه چطور، بماند؛ همین قدر هم که نوشتم برای این بود که .. باز هم بماند.(5)
آری معین عزیز، تشییع تو، تشییع یک میّت معمولی نبود؛ مشایعت یک مجاهد فی سبیل الله برای ملاقات با خدا بود.(6)
----------------------------------------------------------
1- بقیه چت چون با موضوع ایمنی ارتباط پیدا می کند شاید بعداً در وبلاگ دیگرم(درباره سلامتی) بیاورم
2- مرحوم فرید سیناییان از جوانان با صفای بسیجی و عاشق ولایت بود که او نیز سبک زندگی و رفتارش به شهداء می ماند و در فروردین ماه سال 1386 بر اثر حادثه تصادف جان خود را از دست داد. بچه های هیأت بیت الزّهرا(سلام الله علیها) - که پنجشنبه ها با محوریت استاد محمد اکرمی و طرح مباحث کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی(ره)در قلهک برپا می شد- او را به حق جا مانده از شهداء نامیدند.
در بخشی از دستنوشته های این جوان عزیز آمده:"ای کاش ما نیز به شهداء برسیم ... ولی چه کنیم که پای در گل هستیم و قدرت پرواز نیست ..."
3- قابل ذکر است که عالم خواب، عالم ایما و اشاره است و چه بسا ما اسیران خاک، معنی بسیاری از آنچه را که در خواب می بینیم و می شنویم درک نکنیم. ظاهراً روایتی در خصوص سفارش به استفاده از گلاب برای قبر میت وارد نشده و ما هم از باب رجا و عرض ارادت به معین عزیز- و نه دستور وارد شده- به آن عمل کردیم. گرچه در خصوص شستشوی قبر با آب روایاتی وارد شده، از جمله اینکه این عمل سنت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بوده و امام صادق (علیه السلام) نیز درباره پاشیدن آب روی قبر می فرمایند: « تا وقتی که رطوبت آب روی خاک قبر است ، عذاب قبر از میت دور میگردد.»
4- همان غسالخانه؛ فکر می کنم واژه سالن تطهیر-که روی تابلوهای آنجا هم نوشته- مناسب تر است.
5- یکی دو پالاگراف آخر را چندین بار اصلاح و ویرایش کردم، آخر سر هم حذفش کردم و آن جمله آخر را اضافه کردم.
6- قابل ذکر است که این جوان عزیز در راه برگزاری نشستی به منظور ترویج گفتمان ارزشی انقلاب اسلامی دچار حادثه شد و جان خود را از دست داد.
خبرهای مرتبط با درگذشت دانشجوی مجاهد، مرحوم معین رئیسی و پیام شخصیت های فرهنگی و علمی را در انتهای یادداشت قبلی ببینید.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک