بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 45
شهید سیّد محسن ضابطی(فرمانده گردان شهداء سقّز) تنها شهیدی است که قبل از شهادتش او را کاملاً می شناختم.
امسال سالروز شهادتش مصادف با شب قدر است.
شهید آوینی می گوید: هر انسانی را لیلة القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود و حر را نیز شب قدری اینچنین پیش آمد ... عمر بی سعر را نیز ... من و تو را هم پیش خواهد آمد.(1)
برای شهید ضابطی نیز چنین شب قدری پیش آمد که در آن ناگزیر از انتخاب بود.
از یک طرف تازه در بانک ملی استخدام شده بود.
آزمون کنکور شرکت کرده بود.
خواستگاری رفته بود.
و خلاصه در پی سر و سامان دادن به وضع زندگی مادی اش بود.
اما در همین حین خبر می رسد عوامل کومله در کردستان دوباره دست به شرارت زده اند و جمعی از همرزمانش را نیز به شهادت رسانده اند.
سردار رادان - که در آن زمان فرمانده عملیاتی سقز بود- به دلیل تجربیات و سوابق حضور این شهید در دوران دفاع مقدس در منطقه کردستان و آشنایی و اشراف او به شرایط منطقه، از وی می خواهد که مأموریت بگیرد و به سقز بیاید.
اما رییس کارگزینی بانک ملی با این عنوان که دیگر جنگ تمام شده نه تنها با مأموریت، بلکه با مرخصی بدون حقوق او هم موافقت نمی کند؛ و او به ناچار غیبت می کند تا هر طور که شده به تکلیف خود عمل کند.
پس از چندی رییس اداره حقوقی و دعاوی بانک ملی به برادر شهید می گوید که حیف است چنین کارمندی را از دست بدهند ولی اگر مدت غیبتش از 60 روز بگذرد چاره ای جز اخراجش وجود ندارد و از برادر شهید می خواهد به سقز برود و هر طور که شده او را برگرداند.
لذا برادر آماده عزیمت به سقز می شود که از آنجا با وی تماس می گیرند و می گویند:"نیازی به عزیمت شما به سقز نیست؛ شما منزل بمانید، سید محسن خودش برمی گردد."(2)
و سرانجام او پس از رشادت هایی که در تار و مار عوامل کومله و نجات نیروهایش از خود بروز داد، روز 11 مرداد ماه سال 1369 همزمان با تاسوعای حسینی برمی گردد.(3)
پس از آن قبولی اش در آزمون کنکور اعلام می شود، در حالی که او در آزمون دیگری پذیرفته شده بود.
و خواستگاری که رفته بود پاسخ مثبت می دهد، در حالی او دیگر به کام اصلی خود رسیده بود و همانطور که در وصیت نامه اش از خدا خواسته بود، شهادتی سرخ در ارتفاعات مظلوم کردستان نصیبش شده بود(4)
و ما روز 7 مرداد در تپه امام زاده 5 تن لویزان بر سر مزارش جمع می شویم تا بیست و سومین سالروز کامیابی اش را به او تبریک گوییم:
-------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1 - کتاب فتح خون(روایت محرم)- صفحه 49
2- ماجرا را از زبان برادر شهید بشنوید: لینک دانلود
3- یک بیت شعر از زبان شهید ضابطی بشنوید که چند روز قبل از شهادتش ضمن مرثیه سرایی در مجلس یادبود همسنگرش، شهید احمد شعبانی خواند و گفت: من به این یک بیت شعر خیلی ایمان دارم: لینک دانلود
4- روایتی دیگر شامل گفتگوی شهید با برادرش، ماجرای خواب برادر شهید طلوعیان قبل از شهادت سیدمحسن ضابطی و گزیده ای از وصیت نامه شهید را اینجا بخوانید: به خدا این رسم رفاقت نیست.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک