بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 17
چندی قبل در یک مراسم یادمان شهداء یک مداح اینچنین سخن به مدح میزبانان گشود که «ویژگی و امتیاز مسؤولین اینجا این است که حقیقتاً پایبند به فرهنگ شهداء هستند»
لذا باز هم احساس تکلیف کردم که مروری کنم بر معیارهای یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء.
یک مسؤول پایبند به فرهنگ شهداء در بهره مندی از امکانات رفاهی کمتر از نیروهای زیردستش است (1)
از امکانات تحت اختیارش چشم پوشی می کند، به خودش سختی می دهد تا نیروهایش در آسایش باشند (2)
هرگز هیچ تفاوتی بین خود و زیرمجموعه اش برای برخورداری از امکانات قائل نیست. (3)
لذا خوش موقعیت ترین پارکینگ های سازمان را به خود و مدیرانش اختصاص نمی دهد. (4)
و هرگز او و مدیرانش شأنی فراتر از زیرمجموعه شان قائل نیستند که بخواهند تصویب کنند فقط مدیران مجازند با هواپیما به مأموریت بروند. (5)
چرا که به شدت معتقدند که زیردستانشان نباید احساس کنند که با مدیرانشان فرق دارند. (6) ادامه مطلب...
عالم وارسته و با فضیلت، آیت الله حاج شیخ مصطفی اعتمادی برای وقت طلاب ارزش بسیاری قائل بود ... حتی برای فوت مادرش درس را تعطیل نکرد، بلکه پس از اتمام درس اعلام کرد: «جنازه مادرم اکنون در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) است؛ اگر آقایان طلاب برنامهای درسی یا مباحثه ندارند و مایل باشند، شرکت فرمایند!»
این رفتار شگفت، نشانگر اهتمام ویژه او به دانش بود. (1)
حالا دانش آموزان و دانشجویان ما را چنان مسخ کرده اند و استحمارگران چنان بُتی از فوتبال برایشان تراشیده اند که کمپین «شنبه را تعطیل کنید» راه انداخته اند و حتی اعلام کرده اند اگر شنبه تعطیل نشود، سر کلاسهایشان حاضر نخواهند شد! (2) چرا که قرار است صبح شنبه بازی رفت فینال لیگ قهرمانان آسیا بین کاشیما آنتلرز و پرسپولیس در ژاپن برگزار شود.
و کار به جایی رسیده که آموزش و پرورش هم بخشنامه «آنی» در این رابطه صادر کرده است (3):
آری، اینگونه ابلیس و جنودش اولویت های انسان را تغییر می دهد و بازی را دین او قرار می دهد (4)
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
ما نگوییم که فوتبال موفّق نکنیم
نکته این است که هرچیز مُقامی دارد
دین خود را تبه احمر و ازرق نکنیم (5)
پی نوشت ها:
1- استادی که حتی در سوگ مادر هم ، درس را تعطیل نکرد
2- کمپین پر سر و صدا؛ شنبه را تعطیل کنید
3- بخشنامه آموزش و پرورش: فینال در مدارس پخش شود +عکس
4- بازی را دین خود قرار ندهیم!
5- نشریه «نیستان»- شماره 29- صفحه 37
رنجنامه های دهه هفتاد/33
از حسینیه حاج همّت تا هیأت طلافروشان(درد دل مکتوب یکی از بسیجیان اکیپ تفحّص شهداء)/4 (بخش پایانی)
... آیا آنقدر که در رابطه با طرز کار دوربین های جدید ویدیویی "پاناسونیک" -که این همه در پشت جلد مجله ها و روی بدنه اتوبوس ها و تابلوهای خیابانها تبلیغ می کنند-، در رابطه با شهیدی که حسینیه دو کوهه و اتوبانی در تهران به نام اوست تبلیغ کرده اند؟!
چه می شد اگر معرفی اسوه ها در کانال های تلویزیونی فقط محدود به برنامه نیم ساعته "روایت فتح" -که آن هم هفته ای یک بار است- نمی شد و لااقل به اندازه کلاس های آشپزی تلویزیونی و پیام های بازرگانی -که هر شب از تلویزیون نشانِ ملّت می دهند- از تفحّص و بچه های شهید فکّه، طلائیه و شلمچه تصویر نشان بدهند؟
چه می شد اگر در اتوبان شهید چمران و شهید همّت حداقل تابلویی در دیدرس مردم نصب می کردند و شمّه ای از زندگی و فداکاری های این دو سردار شهید یا گزیده ای از سخنان آنها را روی آن می نوشتند تا نسل جوان بدانند این آرامش و امنیتی را که دارند مدیون چه کسانی هستند؟!
چه می شود اگر وزارت آموزش و پرورش یک برنامه ای بریزد و در مدارس هر ناحیه، هفته ای یک روز بچه های مردم را به آسایشگاه های جانبازان ببرند یا بچه های جانباز و بسیجی های قدیمی را به مدراس دخترانه و پسرانه دعوت کنند تا در یک محفل خودمانی و صمیمی، نسل جوان و نوجوان ما حماسه شهیدان 8 سال جنگ را بشنوند؟!
نسل جوان تشنه الگو است، تقصیری هم ندارد، اقتضای جوانی همین است؛ حالا اگر ما به او اسوه واقعی "جوان ایرانی"، یعنی شهدای دلاورمان را ارائه ندهیم، ویدیو و ماهواره و باندهای فساد و فحشاء و تباهی که بیکار نیستند!
آنها غفلت ما را به نحو احسن (!) جبران می کنند، کما اینکه تا به حال هم کرده اند! ... ادامه مطلب...
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
درباره خودم
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک