آقاي خامنه اي با سخنراني جمعه خود از ولايت جمهور مردم خارج شد. او ديگر رهبر ايران نيست. او رهبر پاره اي از مردم ايران است که ما باور داريم در اقليت اند. از امروز ايران رهبران تازه اي به خود خواهد ديد. رهبراني که با مردم خود رابطه اي تازه دارند. اين پايان رهبري آقاي خامنه اي و آغاز دوره اي است که در آن رهبران نقش بازي خواهند کرد. سخن او ديگر براي ما فصل الخطاب نيست. چون او سخني از سخنان ما را نمي شنود. سخني از انچه ما مي خواهيم نمي گويد. او با زبان گروهي خاص حرف مي زند و نه با زبان جمهور مردم.آقاي خامنه اي نشان داد که تمام تلاش ها براي اينکه او رهبر همه ما باشد شکست خورده است. او سالها ست که راهي ديگر مي رود اما امروز بر همه مردمي که به او هنوز اميدي داشتند نشان داد که او رهبر آنها نيست. اقاي خامنه اي عملا به اتکاي يک بخش از مردم که به نظر او مردم ترند دارد بخش ديگري از مردم را که نمي بيند و نمي خواهد ببيند سرکوب مي کند. آقاي خامنه اي از 40 ميليون راي دهنده حرف مي زند و به آن مي بالد اما وقتي پاي مردم به ميان مي آيد آنها را که به رئيس جمهور محبوب اش راي نداده اند مردم نمي شمارد.آقاي خامنه اي رهبر ما نيست. از دل ما با خبر نيست. ما را دشمن مي پندارد. رئيس جمهوري را که ما بر خلاف نظر او انتخاب کنيم در منگنه مي گذارد. براي او راي مهم نيست. وگرنه خاتمي 20 ميليون و 22 ميليون راي داشت. چرا ميدان وسيع احمدي نژادي را نداشت؟ چرا مطبوعاتي را که ما مردم راه مي اندازيم از ديد او پايگاه دشمن اند و بايد يک به يک به کوچکترين خطا يا بهانه بسته شوند؟ چرا اگر مردم محترم اند و بايد به آنها باليد چون راي به نظام او داده اند رهبران و فرزندان و کوشندگان مردم را يک به يک دستگير مي کند و به زندان مي اندازد؟ آقاي خامنه اي رهبر گروهي از مردم ما ست. غمي نيست. اما مشکل اين است که مي خواهد راه بر گروههاي ديگر از مردم ببندد تا وارد قدرت و تصميم گيري نشوند. اين را به هزار راه مي توان نشان داد. اين را مردم حس مي کنند. مي بينند که قدرت در ميان گروه کوچکي دست به دست مي شود. بين اغنياي وابسته به آقاي خامنه اي. او حتي به رهبران قديمي انقلاب هم روي خوش نشان نمي دهد چه رسد به ما مردم معترض در خيابان. در دستگاه آقاي خامنه اي، به قول ايمايان، مرتضوي ها و شريعتمداري ها و حسينيان ها و محسني اژه اي ها و جنتي ها و مصباح ها مقرب اند و مقرب تر مي شوند .در اين نظام جايي براي هيچ کس که راي ديگري داشته باشد نيست. آقاي خامنه اي جمعه از رهبري همه ما استعفا داد و به رهبري گروه معيني از هواداران اش تنزل کرد. او به آساني توانست يک اپوزيسيون بزرگ را که بنا به همان آمار رسمي خودشان 13 ميليون نفرند ناديده بگيرد و آنها را تهديد کند. همان کاري که وقتي اين اپوزيسيون راي 20 ميليوني هم داشت مي کرد. مشکل او اين است که مي خواهد اين جمعيت را ناديده بگيرد و خود را از شر اين صداهاي مزاحم نجات دهد. او حق خود مي داند که بگويد نظرش به رئيس جمهور کنوني نزديک تر است. اين بزرگترين خطاي او بود. رهبري که قانون اساسي ما نشان مي دهد رهبر اين حزب و آن حزب نيست. خودش هم نمي تواند حزب داشته باشد. حق هم ندارد کنار يکي بايستد. اين کار او نيست. کار او حفظ نشاط عمومي مردم است و حفظ پيوند آنها با ايران و نظام سياسي اش. او با ايستادن در کنار احمدي نژاد رسما به اپوزيسيون بزرگ ايران اعلام کرده است که با انها نيست
لكم دينكم ولي دين