سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 709657

  بازدید امروز : 175

  بازدید دیروز : 100

تکلیف الهی

 
برترین سخن، ذکر خداوند متعال است و اساس حکمت، فرمان برداری اوست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: چهارشنبه 90/5/19::: ساعت 4:52 عصر

قبل از وارد شدن به اصل ماجرا، این جملات شهید آوینی را با دقت بخوانید:«بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستاره ها خوش باشد؛ دریا دل مطمئن این بچه هاست و ستاره ها نور از ایمان این بچه مسجدی ها می گیرند ... آن ها آرتیست های دروغین سینما، هرکول و سامسون و یا جیمزباند و سوپرمن نیستند ... و قدرتشان نه در موهای بلند و بازوهای کلفت است و نه در بال های آهنین و پاهای الکترونیکی؛ در ایمان است.»(گنجینه آسمانی- صفحات 19 و 192)

اما حالا می خواهیم برویم مسجد نماز بخوانیم می بینیم بر در و دیوار بخش هایی از ساختمان مسجد - که به کافی نت و فروشگاه CD و آرایشگاه و ... اجاره داده اند - تصاویر آنگلوساکسون ها را نصب کرده اند که با نمایش موهای بلند و بازوهای کلفت و سینه های برجسته و بال های آهنین و پاهای الکترونیکی شان چنان قدرت پوشالی شان را به رخ تو می کشانند که تو بچه مسجدی فراموش می کنی قدرت واقعی در ایمان است.

و تو برای اینکه در مقابل آن ها کم نیاوری سراغ ورزش وارداتی پرورش اندام می روی و برای عقب نماندن از آن انگلوساکسون های هرکول اصلاً هم سعی نمی کنی این به اصلاح ورزش را بر فرهنگ خودی منطبق کنی و چه بسا اگر چنین کنی اصلاً لزومی به ترویج آن نمی بینی. چرا که ورزش اصیل بدنسازی ما در زورخانه هایی بود که ابتدای ورود به آن به سقف کوتاهی برمیخوردی و مجبور بودی سرت را خم کنی تا بتوانی وارد شوی. بنابراین اولین درسی که قبل از شروع به ورزش می آموختی تواضع و فروتنی بود؛ و پس از ورود که سرت را بالا می گرفتی چشمت به کلماتی از ذکر حق و اشعار حکیمانه برمی خورد(از جمله این شعر: افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است). سپس هنگام ورزش مشغول ذکر حق می شدی و با آرامش و وقار خاصی به اذکار و اشعار در بردارنده مضامین اخلاقی و عرفانی و پندآموز و مناقب مولا علی (علیه السّلام) از سوی مرشدت گوش می سپردی و بدین ترتیب به صورت ناخودآگاه می آموختی که چگونه روحیه جوانمردی را در خودت پروش دهی و بدانی که ورزش تنها یک وسیله است و هدف از تربیت اندام به کارگیری قوت جسم و نیروی بازو در خدمت آرمان های انسانی و اسلامی و یاری رساندن به مردم است که به قول شهید آوینی اگر این بدن ها نردبانی به سوی آسمان نباشد از آن ها جز کرم های فربه و تن پرور بر نمی آید.

اما حالا وقتی وارد باشگاه بدنسازی می شوی قبل از ورود، به تصویر یک انسان انگلوساکسون بی حیا بر می خوری که با اندامی برهنه و یک ذره پارچه به نام شورت و با عجب و تکبر خاصی در چهره برایت فیگور گرفته و بدین ترتیب تو اولین درسی که قبل از ورزش به صورت ناخودآگاه می آموزی، عجب و تکبر و بی حیایی است و هنگام ورزش نیز مرتب تصاویر این انسان های پرنخوت و بی حیا در مقابت رژه می رود و تو مجبور به استماع یک آهنگ تند غربی می شوی تا مبادا لحظه ای خودت را در محضر حق تعالی ببینی و با خودت خلوت و تفکر کنی که هدفت از وزنه زدن چیست و نتوانی لحظه ای حتی در دلت به ذکر حق مشغول شوی. سپس با غفلت از ذکر حق در مقابل آیینه مرتب مشغول ارزیابی اندامت و مقایسه آن با تصاویر مقابلت می شوی و وقتی می بینی هرچه تلاش می کنی اندامت به اندازه اندام صاحبان آن تصاویر برجسته نمی شود، برای خاموش کردن آتش این حسرت به دنبال راه های میان بر می گردی و به ناچار و برخلاف روش پهلوانان سنّتی- که همواره از طبیعی ترین ابزار ها و طعام‌ها برای توانمندی جسم استفاده می کردند - به مصرف انواع زهرمارها(تحت عناوین مواد نیروزا و حجیم کنند عضلات نظیر کراتین و داروهای استروئیدی و ...) روی می آوری و هرچه هم متخصصان درباره تاوان تلخ حاصل از مصرف این بدتر از زهرمارها و انواع عارضه های برگشت ناپذیر آن(از جمله عدم باروری و حتی در مواردی بروز سکته در سنین پایین) هشدار می دهند دیگر گوش تو بدهکار نیست؛ چرا که به صورت ناخودآگاه آموخته ای که هدف از این تلاش تو صرفاً امکان تبرّج و اندام نمایی با برجسته ساختن عضلات و ایجاد جاذبه جنسی و انواع جاذبه های سخیف شهوانی برای جلب نظر دیگران به هر قیمیت و وسیله است تا این اندام تو را در اعمال غضب و شهوت هر چه بهتر یاری کند.

و چون ما برای این به اصطلاح ورزش، در جمهوری اسلامی فدراسیون داریم مجبوریم مو به مو از غربی ها تقلید کنیم؛ یعنی بر خلاف سایر ورزش ها، وقتی افراد برگزیده پرورش اندام پس از مسابقات روی سکو می روند باید همچنان برهنه باشند(برخلاف ورزشی مثل کشتی که افراد برنده برای قرار گرفتن روی سکو در مقابل تماشاچیان پوشش مناسب بر تن می کنند) و با یک ذرّه شورت جلوی تماشاچیان انواع فیگورها(از جمله فیگور باسن!) را بگیرند؛ چرا که هدف از این به اصطلاح ورزش اندام نمایی است.

و وقتی فدراسیون پرورش اندام جمهوری اسلامی بر خلاف فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی اینچنین در جامعه حیازدایی می کند کار به جایی می رسد که یک روحانی و امام جماعت یک مسجد به خود اجازه می دهد داخل مسجد این مراسم بی شرمانه را برگزار کند و بر گردن این آدم های بی حیا مدال بیاویزد و قوطی کراتین به آن ها تقدیم کند!
خودتان را مسخره کرده اید یا امام مهدی(عج) را؟! خوب اسم مسجد را بگذارید مسجد جامع انصارالآرنولد بعد هر هنرنمایی که خواستید بکنید! آیا امام مهدی(عج) اجازه می دهد انصارش برهنه وارد مسجد شوند و با یک شورت آلت نما در مقابل جماعت حاضر در مسجد فیگور بگیرند که تو چنین اجازه ای را صادر کرده ای؟ نشنیده ای و نخوانده ای که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «لادین لمن لا حیاء له»؟!
العماء ورثة الأنبیاء، کدام یک از 124هزار پیغمبر چنین اجازه ای داده اند که عده ای اینچنین بی شرمانه وارد خانه خدا شوند و از جامعه حیازدایی کنند؟!
با 7هزار سال تمدن ایرانی و 1400 سال تمدن اسلامی ما هیچ برنامه ای برای پرورش اندام نداریم؟ حتماً باید حتی داخل مسجد مو به مو از غربی ها تقلید کنیم و مراسم را به این شکل بی شرمانه و تمدن سوز برگزار کنیم؟ لااقل شرط می کردی که شأن مسجد را رعایت کنند و مانند یک آدم باوقار لباس مناسب بر تن کنند.

أللّهم اجعل عواقب أمورنا خیرا


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/23::: ساعت 7:12 عصر

چندی قبل در یادداشتی به موضوع "فوتبال و آشغال های خطرناک فرهنگی" پرداختم و امروز نیز با مشاهده عزیزانی که با ادعای پرطمطراق دیپلماسی فوتبال می خواستند از این ظرفیت ضدفرهنگی برای یک حرکت فرهنگی(فریاد علیه ظالم و دفاع از مظلوم) استفاده کنند، باز مجبورم به موضوع تهوع آور فوتبال بپردازم و خطاب به این برادران عرض کنم:
شما که خودتان افسر جنگ نرم هستید چطور نمی دانید که با ساز و کار غی نمی توان راه رشد را طی کرد؟! و با ظرفیت و ابزار اغواگری و ضلالت نمی توان مردم را به راه هدایت ارشاد کرد.آمده اید در قالب حمایت و تشویق مشتی آشغال خطرناک فرهنگی می خواهید این ها و هوادارانشان را ترغیب به انجام یک حرکت فرهنگی کنید؟! این ها که عشقشان BMWشان است(1) و آن مسخ شدگانی که عشقشان این بازیگران بازیچه جیفه دنیاست(2) چه می فهمند در بحرین چه می گذرد و اصولاً به آن ها چه ربطی دارد مبارزه با ظالم و حمایت از مظلوم؟! و چه درک و دغدغه ای دارند نسبت به بیداری اسلامی؟! این ها خیلی نسبت به تحوّلات منطقه حساسیت و دغدغه داشته باشند نگران بی ثباتی در کشورهای عربی و بلاتکلیفی قراردادهایشان هستند.

از مسیر سرریز فاضلاب بر بستر جامعه می خواهید رایحه خوش آرمان خواهی را بر مشام مردم برسانید؟! چگونه با ابزار لجن پراکنی می خواهید عطرافشانی کنید؟! اگر مرد این کارزارید، ساز و کاری را در میدان ورزش رقم بزنید که منجر به تولید و انتشار فاضلاب در بستر جامعه نشود و یا لااقل خودتان در قالب کانون فرهنگی بسیج یا مسجد محل و به بهانه پر کردن اوقات فراغت جوانان اینقدر فوتبال را ترویج نکنید!
اگر افسر جنگ نرم هستید و مرد میدان جنبش نرم افزاری، ساز و کار ورزش پهلوانی و اصیل ایرانی-اسلامی را بشناسید و آن را احیا کنید. ورزشی اگر نسل بعدی و فرزندانمان خواستند در قالب آن به حمایت از مظلومین برخیزند برایشان مقدور و میسّر باشد و مجبور نباشند به خاطر اعلام انزجار از ظالمین در میدان ورزش از مشتی برده مسخ شده فحش و کتک بخورند(3)؛ و اگر روزی شما به عنوان یک بسیجی اصولگرا گوشه ای از اداره ورزش این سرزمین را عهده دار شدید، مانند رییس فعلی سازمان تربیت بدنی نباشید که رفتارهای ناجوانمردانه در میادین ورزشی را فاجعه نداند(4)؛ مانند کبک سر را به زیر برف کردن و از زیر بار پذیرش مسؤولیت و چاره اندیشی شانه خالی کردن کار بسیار آسانی است ولی مانند یک پاتولوژیست فرهنگی به مطالعه نجاست های فرهنگی پرداختن و شناسایی عاملین و ناقلین امراض فرهنگی و راه دفع خطر آن ها کار بسیار سختی است و نیاز به همّت و سعی و جهاد خستگی ناپذیر دارد.

ای کاش با آن همه دغدغه ای برای تحوّل در علوم انسانی دارید، در نمایشگاه کتاب سری به غرفه مؤسسه فرهنگی موعود می زدید و دو کتاب "تربیّت پهلوانی" و "داستان ورزش غرب" را تهیه می کردید.

پی نوشت ها:
1- چندی قبل یک مجله تبلیغاتی دیدم که در قسمتی از آن به معرفی برخی بازیکنان سرشناس فوتبال پرداخته بود. در نیم صفحه شرح حال یکی از آن ها با چاپ آرم ماشین BMW اینگونه تیتر زده بود: او عاشق BMW است.
2- نمونه ای از این مسخ شدگان را اینجا ببینید: هواداران مغموم پرسپولیس
3- نمونه ای از گزارش رفتار تماشاگران فهیم تیم های استقلال و پیروزی
4- سعیدلو پس از اتفاقات بازی پیروزی با استیل آذین اعلام کرد: "این اتفاق فقط یک مورد است، فاجعه نیست" جالب اینکه تنها اندکی پس از این ماجرای به اصطلاح نادر(؟!)، حادثه ورزشگاه یادگار امام تبریز رقم خورد.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 90/2/2::: ساعت 9:49 صبح

توفیق داشتم دقایق آخر بازی پیروزی با استیل آذین را به طور مستقیم از رسانه ملی تماشا کنم. روز بعد، از رادیو پیام رسانه ملی شنیدم که مربی تیم پیروزی هنگام نقش بر زمین شدن دروازه بان استیل آذین گفته بود: "بازی جوانمردانه کافیست،کارتان را بکنید!"
عجب! پس جوانمردانه بازی کردن هم خط قرمزی دارد که آن را مربی تیم تعیین می کند!
چندی بعد باز از همان اخبار رادیو پیام شنیدم که جناب سعیدلو(رییس سازمان تربیت بدنی) در واکنش به این اتفاق، شبیه این عبارت را بر زبان راند:" این اتفاق فقط یک مورد است، فاجعه ای رخ نداده"! (عبارت دقیق و متن کامل تر این فرمایش حکیمانه را هر چه در سایت ها جستجو کردم پیدا نکردم)
با شنیدن فرمایش ایشان یاد اولین موردی افتادم که در سال 1374 و در جریان بازی پیروزی و استقلال در ورزشگاه آزادی مرا برای همیشه از فوتبال و فوتبالیست ها متنفر کرد و با مشاهده موراد فراوان بعدی روز به روز تا به امروز بر نفرت من افزود که در یادداشت تبری برای بتکده فوتبال از قول استاد عباسی واژه sport terrorism را در وصفشان آوردم و امروز با توجه به تخصّصم، واژه cultural hazardous waste را برای آن می آورم.
آری، زباله های خطرناک فرهنگی. آن ها که در هر بازی شان، در هر مصاحبه شان، در هر اظهار فضلشان، در هر حاشیه سازی شان و در هر حرکات و سکناتشان پنجه بر حیثیت فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامی وطنم می افکنند. همانطور که زباله های خطرناک(شامل زباله هایی با خصوصیات قابلیت اشتعال، واکنش پذیری، خورندگی و سمیّت) به معضلی برای محیط زیست تبدیل شده است، در عرصه فرهنگی هم این زباله های خطرناک به مثابه معضلی برای حیات زیست طیّبه هستند؛ منتهی با این تفاوت که آن زباله ها را همه بر خطرناک بودنش واقفند و برای جلوگیری از انتشارشان در محیط زیست چاره اندیشی و تلاش می کنند ولی این زباله ها را نه تنها عده ای خطرناک نمی دانند، بلکه آن را سر دست می گیرند و به داشتن آن افتخار می کنند و سعی در ترویج و فربه تر ساختن آن دارند و روزی هم که بوی تعفّن آن ها به عیان بلند می شود، چند صباحی برای التیام زخم ها خط و نشان می کشند و مقادیری جریمه نقدی به مثابه کندن مو از تن خرس از این پولبالیست ها اخذ می کنند و چندی بعد دوباره این زباله ها رها می شوند و همچنان با بوی گند تعفّنشان، محیط زیست طیّبه جامعه اسلامی را در معرض خطر قرار می دهند.
پس از آن همه وحشی گری ها و فحّاشی ها و بی نزاکتی ها در سال 1373 در ورزشگاه آزادی، حکم کردند که آن دو تیم در شهرهای بزرگ بازی نکنند و بازی بعدی در بندر عباس برگزار شد امّا به زودی این حکم نقض شد و بازیکن های خاطی نیز مورد عفو (و به عبارت بهتر ماست مالی) قرار گرفتند.
به بازیکنی کاپ اخلاق می دهند و آستان قدس رضوی خادم افتخاری اش می کند امّا چندی بعد بوی تعفّنش بلند می شود و خبرنگار شیرازی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، با لگد به صورت تماشاگر اهوازی می زند و ... سپس اندکی پس از اعلام محرومیت یک ساله اش، سرمربی تیم استقلال اهواز می شود!!!
به یک مربی از سوی رییس جمهور اسلامی وقت مدال شجاعت می دهند امّا او در هر مصاحبه اش "أشجع النّاس من غلب هواه" را نقض می کند و بعدها چنان بوی تعفّن کلامش بلند می شود که ممنوع المصاحبه اش می کنند و دوباره جایز المصاحبه می شود و اخیراً هم دیدیم که برای جوانمردانه بازی کردن خط قرمز تعیین می کند!
گرچه قبلاً استاد حسن عباسی بابت قرار گرفتن بخشی از سخنانش در تعریض به این مدال شجاعت در برخی وبلاگ ها، اظهار ناخرسندی کردند ولی اکنون جا دارد تا این سخنان را دوباره و ده باره بشنویم و همچنین سخنان ایشان را راجب sport terrorism دوباره بخوانیم تا بدانیم مسؤولی که وجود این زباله های خطرناک فرهنگی را فاجعه نداند، در گفتمان اصولگرایی و در گفتمان امام(ره) و انقلاب جایی ندارد.
صحنه های زشت دقایق آخر بازی پیروزی با استیل آذین را به یاد بیاورید و سپس گوش کنید و بخوانید:
sport terrorism ، یعنی بشر محکوم به تماشای فوتبال است. محکوم است یک مشت برده مدرن را ملاحضه کنند. قهرمانان فوتبال که نقش مخرب فرهنگی شان از نقش مخرب مواد مخدر بالاتر است.(مارادونا پس از سال ها با هم باشی در حالی که دو تا بچه داشت ازدواج کرد. این ها پیامبر جماعتی اند که عاشق فوتبالند).
مافیای فوتبال خطرش از مافیای مواد مخدر و مافیای سیاسی و اقتصادی بالاتر است ولی کسی وجود ندارد روی این مسائل فکر کند و این یعنی تروریسم ورزشی. این یعنی sport terrorism.
48 فدراسیون ورزشی داریم که هیچکدام ملی و اسلامی نیست. خود تو با 7000 سال سابقه ملی و 1400 سال سابقه اسلامی چه برنامه ای برای پرورش اندام داری؟! این یعنی sport terrorism.
صدها دستگاه نظارتی وجود دارد که از این طرف مبادا سخنان سروش پخش شود و از آن طرف مسعود رجوی حرفش پخش نشود. ولی 24 ساعت فوتبال پخش می شود که ضررش برای فرهنگ و تمدن این ملت به مراتب از ضرر سروش و رجوی بالاتر است. این ها ورزش نمی کنند. این ها قماربازند. برد و باخت تیم برایشان مطرح است.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 88/1/13::: ساعت 6:50 عصر

مدت هاست برخی روشنفکران آگاه که مغلوب و مرعوب مشهورات زمانه نشده اند از بابت مهجوریت ورزش پهلوانی و خطر هنجارشکنی ها و ذبح اخلاق در ورزش های رایج مدرن (به خصوص ورزش مافیایی فوتبال) هشدار داده اند.(مانند اسماعیل شفیعی سروستانی در کتاب های تربیت پهلوانی و داستان ورزش غرب، استاد حسن عباسی در سلسله جلسات کلبه کرامت و ...) ولی فکر می کنم این اولین بار باشد که به صورت خیلی علنی و صریح در سریال دو هزار چهره، چهره کریه و زشت شجره خبیثه فوتبال توسط مهران مدیری در قالب طنز برای عموم مردم به نمایش در می آید که این کاری در خور تقدیر و قابل تحسین است.
رجال سیاسی ما (از جمله رییس جمهور) و دستگاه های دولتی و برنامه ریزی کشور به جای حمایت ها و تشویق های افراطی خود درباره فوتبال، باید از ظرفیت های امثال مهران مدیری و سایر هنرمندان با استعداد برای افشای زشتی های فوتبال و شکستن بت این مافیای کثیف مدد بگیرند و آن ها را در این مسیر پرخطر مورد تشویق و حمایت قرار دهند.

رییس جمهور اصولگرای ما با این همه مشغله کاری و دغدغه خدمت رسانی که دارد با حضور در استادیوم آزادی و اظهار نظرات و تشکیل جلسات پس از آن چه چیزی را می خواهد ثابت کند؟!
آیا این قبیل اقدامات و مانورها از سوی شخصیت های برجسته نظام جز به فربه تر شدن این مافیا و دامن زدن به هیجانات کاذب آن می انجامد؟

من گرچه شاید همخوانی فکری چندانی با آقای مدیری نداشته باشم و گرچه شاید کار ایشان در جهاتی از نظر فنّی ضعیف باشد ولی اگر جای آقای احمدی نژاد بودم جایزه ای را که برای برد تیم ملی ایران در مقابل عربستان در نظر گرفته بودم، به مهران مدیری و تیمش به خاطر جرأت و جسارت در افشای ماهیت پلید این ورزش قاتل اخلاق و مافیایی می دادم تا سایر هنرمندان و هر قشر دیگری هم که به نوعی در جهت دادن به افکار عمومی نقش دارد تشویق به ورود در این گود خطیر و کنکاش از زوایای گوناگون شوند.
 این روزها گوش دادن و خواندن اخبار و رویدادهای ورزشی(یا بهتره بگم رویدادهای
فوتبالی تا به ورزش اهانت نشه) به شدت ملال آور و زجرآور شده: هر روز خشونت، عصبانیت، حرص و جوش سر هیچ و پوچ، عربده کشی، ضرب و شتم خبرنگاران و حتی هتاکی و فحاشی نسبت به یک نوجوان توپ جمع کن که در مصاحبه با خبرنگار معلوم بود چقدر به
خاطر فحشی که خورده شخصیتش خورد شده که ضربه توپ در برابرش هیچه.
نمی دونم ورزش
برای سلامتی و شادابیه یا برای پاشیدن بذر حرص و حسد و بغض و کینه و نفرت و تفرقه و دشمنی و قساوت قلب در جامعه؟

نمی دانم چرا با این همه هنجارشکنی ها و فحاشی ها و هتاکی ها هیچ فوتبالیستی ممنوع التّصویر نمی شود اما اگر متفکری از سر دلسوزی و دردمندی حرفی زد که به تریج قبای مسؤولی برخورد گویا الی الابد ممنوع التّصویر می شود و علی رغم اینکه طرف مدت ها کارشناس برتر و پربیننده در برنامه های سیما بوده حتی پس از تبرئه از سوی دادگاه نظامی همچنان باید آحاد مردم و به خصوص جوانان تشنه معرفت از استماع و آگاهی از نظرات ایشان از طریق رسانه های عمومی محروم باشند!
این در حالی است که فوتبالیست ها هر حرکت زشت و قبیحی که انجام دهند علی رغم محکومیتشان در مراجع ذیصلاح، همچنان در صدر اخبار ورزشی هستند، مطبوعات همچنان با آن ها مصاحبه می کنند و عکس و سخنان سخیفشان همچنان تیتر روزنامه ها و نشریات و سایت های خبری و ورزشی می شود.!
آیا این ها نشان از حقیقت وجود مافیا و آنچه که گوشه ای از آن را در سریال دوهزار چهره دیدیم،
 ندارد؟
به راستی این ورزش مدرن چه ماهیت پلید و شیطانی دارد که از ورزشکاری که روزی به او کاپ اخلاق داده اند و خادم افتخاری حرم رضوی معرفی اش کرده اند و ... آدم خشن و بی منطق و بی تقوایی می سازد که به راحتی یک خبرنگار شیرازی را مورد ضرب و شتم قرار می دهد، با لگد به صورت تماشاگر اهوازی می زند، بازیکن خودی را هم مورد پرخاشگری قرار می دهد و دست آخر هم به جای اظهار ندامت و عذرخواهی، در مصاحبه با مطبوعات ادعا می کند که مردم به خاطر این قبیل اعمال خشونت آمیز و به دور از منطق جوانمردی و پهلوانی از او تشکر می کنند؟!
و به راستی چه مافیایی در کار است که طرف علی رغم محکومیت از سوی کمیته انضباطی
بلافاصله
پس از اعلام محرومیت یک ساله اش، سرمربی تیم استقلال اهواز می شود و گویا هیچ مرجع و شخصی هم جوابگو و مسؤول رسیدگی به این تخلف آشکار نیست؟!
در پایان توجه شما را به اظهارات چندی قبل یکی از اساتید جلب می کنم که ضمن اشاره به انواع تروریسم، شرحی کوتاه هم بر مفهوم تروریسم ورزشی داشتند:

sport terrorism یعنی بشر محکوم به تماشای فوتبال است. محکوم است یک مشت برده مدرن را ملاحضه کنند. قهرمانان فوتبال که نقش مخرب فرهنگی شان از نقش مخرب مواد مخدر بالاتر است.(مارادونا پس از سال ها با هم باشی در حالی که دو تا بچه داشت ازدواج کرد. این ها پیامبر جماعتی اند که عاشق فوتبالند).
 مافیای فوتبال خطرش از مافیای مواد مخدر و مافیای سیاسی و اقتصادی بالاتر است ولی کسی وجود ندارد روی این مسائل فکر کند و این یعنی تروریسم ورزشی. این یعنی
sport terrorism
.
 48 فدراسیون ورزشی داریم که هیچکدام ملی و اسلامی نیست. خود تو با 7000 سال سابقه ملی و 1400 سال سابقه اسلامی چه برنامه ای برای پرورش اندام داری؟! این یعنی
sport terrorism.
صدها دستگاه نظارتی وجود دارد که از این طرف مبادا سخنان سروش پخش شود و از آن طرف مسعود رجوی حرفش پخش نشود. ولی 24 ساعت فوتبال پخش می شود که ضررش برای فرهنگ و تمدن این ملت به مراتب از ضرر سروش و رجوی بالاتر است. این ها ورزش نمی کنند. این ها قماربازند. برد و باخت تیم برایشان مطرح است.


 
<      1   2   3   4      
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک