جالب آنکه حجتيه در تلاش براي مقابله با بهائيت برخي از ويژگيهاي بهائيان را تقليد کرد. مانند فعاليت محرمانه با مقيد بودن به کارايي بوروکراسي ناشي از آن و دستيابي به ادبيات اصلي آن، ماهيت طبقاتي غير مذهبي سازمان و استفاده از وسايل مدرن ارتباط جمعي. براي مثال مدتها پيش از افتتاح حسينيه ارشاد نخستين سالن سخنراني اسلامي مدرن در شمال تهران، حجتيه با برگزاري تجمعات عمومي نخستين سازمان اسلامي بود که منبر و قالي را با تريبون و صندلي عوض کرد. اعضاي حجتيه برخلاف برادران مذهبي سنتي خود آراسته و مرتب بودند تا در دنياي آموزشي و حرفهاي سکولار موفق باشند.
حجتيه به رهبري محمود حلبي توانست اجازه دريافت و استفاده از بخشي از عشريهها (سهم امام) را از مراجع تقليد شيعه کسب کند.
فعاليت حجتيه از روزهاي اول شکلگيري توجه سازمان امنيتي رژيم پهلوي را برانگيخته بود. بر اساس اسنادي که پس از انقلاب منتشر شد، رهبري حجتيه تحت فشار قرار گرفته بود تا انجمن را به طور رسمي به عنوان يک سازمان غيرانتفاعي خيريه با نام «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» ثبت کند و قول دهد که از فعاليت سياسي خودداري کند. تعهد اخير پس از انقلاب ???? نيز صورت گرفت.
انقلاب اسلامي حجتيه را غافلگير کرد. واکنش آغازين رهبري نسبت به انقلاب با بدگماني و بدبيني همراه بود. اين موضوع باعث ريزش بسياري از نيروهاي سازمان شد. با پيروزي انقلاب حجتيه به رهبري حلبي درصدد آشتيجويي با رهبري انقلاب برآمد اما مورد استقبال قرار نگرفت. خميني که پيش از اين انجمن را تأييد کرده بود، اجازه? انتقاد علني از ماهيت غير سياسي و گرايش محافظهکارانه انجمن در تفسير اسلام را داد. نهايتا، پنج سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي خميني در اشارهاي تلويحي به انجمن آنها را به سرکوب خشونتبار تهديد کرد. پاسخ حلبي تعليق کامل تمام فعاليتهاي انجمن بود. بيانيه کوتاه حلبي که انحلال حجتيه را اعلام ميکرد در ? فروردين ???? در روزنامهها به چاپ رسيد. پس از آن جنبشي براي تصفيه وابستگان به حجتيه از نهادهاي آموزشي، دانشگاهي و سياستگذاري در سراسر ايران ايجاد شد.
دشمني حلبي و خميني به اختلاف آشکار آنان در مورد مفهوم موعودگرايي در اسلام (مهدويت) بازميگشت. تفسير کاملا محافظهکارانه حجتيه از موعودگرايي را ميتوان مشابه جهانبيني پيشاهزارهاي در دنياي يهودي مسيحي دانست. آنها در حاليکه از تمرين زاهدانه و مشتاقانه انتظار ظهور منجي دفاع ميکردند، انقلاب عملي براي تعجيل در ظهور مهدي يا هر اقدامي در جهت ساختن آرمانشهر نويد داده شده اسلامي را در غياب شخص منتظَر نفي ميکردند. از سوي ديگر فعاليت انقلابي خميني گرايش پساهزارهاي در مسيحيت و يهوديت را به ذهن متبادر ميکند که از برعهده گرفتن نقش فعال در ايجاد جامعه عادل اسلامي پيش از ظهور مهدي دفاع ميکند تا زمينه آمدن او را فراهم آورد. در اين زمينه ميتوان به رويدادي اشاره کرد که به خوبي اين تمايز ياد شده را نشان ميدهد: در ماههاي آغازين پس از انقلاب، تجمع وابستگان حجتيه با شعار «مهدي بيا مهدي بيا» برگزار شد. در پاسخ هواداران خميني در تجمعات خود اين شعار را ساختند: «خدايا خدايا تا انقلاب مهدي، حتي کنار مهدي، خميني رو نگهدار».
در سالهاي پس از پايان فعاليتهاي حجتيه، در مورد منشأ، ماهيت و اهداف انجمن بحثهايي مطرح ميشود که بسياري از اوقات بيدقت و جانبدارانه هستند. منتقدان نامنصف در هر دو جناح چپ و راست با پراکندن افسانهها و تئوريهاي توطئه در مورد حجتيه به جا انداختن ديدگاهي اغراق آميز و تحريف شده از ميزان تأثيرگذاري و برنامههاي حجتيه کمک کردند. سازمانها و اشخاص هوادار امام خميني از جمله سپاه پاسداران و صادق خلخالي بارها به زنده بودن خط فکري جحتيه اشاره کره و آن را تهديدي جدي براي نهضت انقلابي ميدانستند. منتقدان سکولار از جمله حزب توده و متحدان ايدئولوژيک آن نيز مدعي بودند که با وجود سقوط آشکار محبوبيت حجتيه، آنها همچنان دلال واقعي قدرت در پشت صحنه هستند. آنها از واژه حجتيه به عنوان لقب هر آن که از نظر آنها مرتجع، مستبد و بورژوا به نظر ميرسيد استفاده ميکردند و آن را عامل امپرياليسم در ايران پسا انقلابي ميدانستند.