آقاي احمدي نژاد مي دانيد با دانشگاه چه کرديد؟
دانشگاههاي ايران در ? سال
گذشته آيينه تمام نمايي است از سرکوبگري دولت شما و حاکميت روح پادگاني
کابينه شما بر آنجايي که “انتقاد و عقلانيت انتقادي” سامانگر بنيادين اش
است.
آخر ميخواستيد انقلاب فرهنگي دوم راه بياندازيد و “اطاعت” بر جاي
“انتقاد” فرو نشانيد و دانشگاهي “بله قربان گو” داشته باشيد. و البته در
اين راه هرچه خواستيد و هر چه توانستيد انجام داديد و از هيچ ستمي نيز
فروگذاري نکرديد. نه تنها به قول خودتان ليبرالها و سکولارها را از حريم
امن و مقدس دانشگاه بيرون رانديد بلکه بدين نام و بدين مدعا، هر آن کس که
کمترين ناهمخواني با گفتار دولتي تان داشت و ذره اي خارج از گفتمان “خلافت
اسلامي” تان قرار ميگرفت، نيز به تيغ جفا و شمشير حذف تان گرفتار آمد.
?- ماهي از راه يافتگي تان به کاخ رياست جمهوري نگذشته بود که بساط
سلطنت معممي مطلقا غيردانشگاهي به نام شيخ عباسعلي عميد زنجاني بر دانشگاه
تهران برپاي ساختيد و آنجايي که نماد آموزش عالي و آکادمي ايراني محسوب
ميشود، به سيطره “آکادمي ستيزان” درآورديد.
شيخ عميد زنجاني نماد پروژه دانشگاهي دولت شما محسوب ميشود. دولتي که
دانشگاه و خرد نقادانه آن را بر نميتابد و راه “حوزوي سازي” دانشگاه را در
پيش ميگيرد.
آقاي احمدي نژاد، آيا وقتي امام خميني از وحدت حوزه و دانشگاه سخن
ميگفت منظورش سيطره و هجمه حوزه بر دانشگاه بود و يا اينکه حقيقت انقلاب
?? آن چيزي بود که شهيد مطهري دريافته بود و از عقلانيت آزاد در دانشگاه،
حتي به بهاي آزادي مارکسيستها و آزادي ستيزان چپگرا نيز دفاع ميکرد؟!
اما شما به نام وحدت حوزه و دانشگاه و انقلاب فرهنگي دوم با فهمي
کاريکاتوريزه از آرمانهاي انقلاب، مشتي نظامي و حوزوي بر دانشگاهها حاکم
کرديد که کوچکترين اطلاع، آگاهي و سررشته اي از موازين، مناسبات، زيست
دانشگاهي و جهان آکادمي نداشتند!
شيخ عميد که نماد اعظم شان بود، کار خود با اخراج با اخراج و تصفيه
سياسي-ايدئولوژيک و شکايت از دانشجو و ممنوع الورود کردن آغاز کرد تا
ديگرانشان نيز در اميرکبير و علامه طباطبايي و دانشگاه شيراز و صنعتي شريف
و مازندران و دهها دانشگاه ديگر، راه استاد اعظم بنيادگرايان را در پيش
گيرند. آخر شيخ دانشگاه تهران، پيش از دوم خرداد و در مقام رياست دانشکده
حقوق و علوم سياسي توانمندي خويش در حذف و تصفيه دگرانديشان را با اخراج
سيد جواد طباطبايي و جليل روشندل و جواد شيخ الاسلامي و چندين استاد
برجسته علوم سياسي ديگر به اثبات رسانده بود.
?- چند ماهي از رياست تان بر کابينه نگذشته بود که پروژه ممنوع التحصيل
کردن و اخراج دانشجويان منتقد را کليد زديد. پروژه ايکه پس از چندماه به
پروژه دانشجويان سه ستاره معروف گرديد. در بهار ?? ، پروژه دانشجويان
?ستاره را با اخراج من از دانشگاه تهران و اخراج ? نفرديگر از دانشجويان
کارشناسي ارشد از دانشگاههاي تربيت معلم و مفيد آغاز نموديد.
آيا به راستي زمانيکه تصفيه دانشگاهها را با اخراج ما شروع ميکرديد،
لحظه اي وجدان تان به سراغ تان نيامد و ندا در نداد که ” هان، با زندگي و
آينده جوانان وطن ات چگونه بازي ميکني؟!”
اخراج کرديد و ممنوع التحصيل تا طي اين دوره دهها دانشجوي دوره تحصيلات
تکميلي (فوق ليسانس و دکتري) را از دانشگاه بيرون رانده باشيد. واقعا به
شما تبريک ميگويم. شما در نابود کردن زندگي بهترين و موفق ترين دانشجويان
منتقدتان در اين ? سال کاملا موفق بوديد. شما توانستيد رتبه هاي برتر
کنکور کارشناسي ارشد را از دانشگاهها بيرون کنيد و وزير علوم تان حتي کار
را به جايي رساند که ” ? ستارگان” را به زنا و فساد اخلاقي متهم کرد. همان
زمان نيز گفتم و نوشتم که لطفا اگر سندي مبني بر فساد اخلاقي بنده –به
عنوان اولين دانشجوي سه ستاره- در اختيار داريد منتشرش کنيد تا افکار
عمومي نيز پي به شرارت منتقدين تان ببرند و فريادهاي ما خاموش گردد. چيزي
البته نداشتيد که منتشر کنيد وگرنه در اين ? سال حتما…..!
بگذريم. شما در ?? آذر سال ?? در دانشگاه اميرکبير گفتيد ستاره هاي
ستاره داران را بر دوشهاشان مينهيد و درجه ستواني بديشان اعطا ميکنيد و به
سربازي شان ميفزستيد تا لابد بهتر پادگانيزه شوند و به جاي انتقادکردن،
اطاعت کردن بياموزند. در اين کار هم موفق شديد. حداقل فعلا ستاره هاي من
بر شانه هايم جاي دارد و بجاي “گفتگوي انتقادي” در آکادمي، خبردار ايستادن
و اطاعت کردن و چونان دوران حکومت طالبان در افغانستان به جرم اصلاح صورت
کردن به بازداشتگاه رفتن را تجربه مينمايم و البته شما را انساني موفق
ميدانم! آري، شما اي سردار بزرگ. شما در نظامي کردن کشور و حاکم ساختن
سرداران بر اين آب و خاک نه تنها موفق بوديد، بلکه در نظامي کردن منتقدين
و به سربازي فرستادن ايشان نيز متبحر نموديد.
?- در طي اين دوره متجاوز از چندين هزار دانشجوي کارشناسي را به حکم
تعليق کميته هاي انضباطي گرفتار آورديد و دچار محروميت موقت از تحصيل
نموديد. آيا بدين هنگام لحظه اي نزد خويش انديشيديد که طرف حسابتان يا
بهتر است بگويم طرف انتقامتان، جوانان ??، ?? ساله اي هستند که هر يک اميد
خانواده اي و شايد پدرومادر پيري را حامل اند؟!
آيا فکر نکرديد که با حکم کميته انضباطي براي فلان دانشجوي کارشناسي که
حداکثر شايد در فلان تجمع اعتراضي احيانا صنفي عليه شرايطي که شما در کشور
ايجاد کرده ايد، شرکت نموده است، چه بر سر او مي آيد و چه محنتي گريبان
گير چشم به راهان او در فلان شهرستان؟
?- آقاي احمدي نژاد از باب ديگري نيز بايد به شما تبريک بگويم. شما
موفق شديد تقريبا تمامي تشکل هاي مستقل دانشجويي را به تعطيلي بکشانيد و
سرکوبشان کنيد. حتي وقتي در اين کار با ناکامي مواجه شديد، ذهن مهندسي (!)
تان ياري کرد و به فکر بولدوزر افتاديد تا حتي از بولدوزر انداختن به
دفتر انجمن اسلامي اميرکبير نيز ابا نکرده باشيد. شما واقعا سرکوبگر ماهري
هستيد. به شما تبريک مي گويم.
?- اما شما معجزه قرن ?? بودن خود را به گونه ديگر نيز نشان داديد.
آنجا که از زندان دانشگاه ساختيد و دانشگاه به درون زندان اوين منتقل
کرديد تا جمله «اوين دانشجو مي پذيرد» را به بهترين صورتي معني کرده
باشيد. آري شما اوين را دانشگاه کرديد، وقتي که در اين مدت صدها دانشجو را
زنداني نموديد و راه رندان اوين و بويژه بند مخوف ??? اش را بديشان نشان
داديد. عليه دانشجويان اميرکبير آن توطئه رسواي جعل نشريات را راه
انداختيد تا چنان که آزاد شده ها در آن مقطع گفتند، بديشان شکنجه هايي روا
داشته شده باشد که آدمي را بياد آنچه شمايان خود در باب ساواک و کميته
مشترک ضد خرابکاري دوران پهلوي مي گوييد، بياندازد.
و البته واي بر شما که با اين حال ايران را آزاد ترين کشور دنيا
خوانديد و فريب کارانه و دروغگويانه از ” آزادي انتقاد” در اين
کشور،ادعاها ساختيد و سينه ها دريديد!
?- آقاي احمدي نژاد بيش از اين برايتان شانيت خطاب قائل نيستم و سخن با
اين بند کوتاه مي کنم. در تاريخ پيش از انقلاب خوانده بودم که فلان مبارز
و چريک ضد دولت پهلوي زير شکنجه ساواک کشته شد و في المثل آيت الله سعيدي
چنين شد و بهروز دهقاني چنان و بيژن جزني ها و کاظم ذوالانوارها و… نيز
آنچنان. اما گمان نداشتم که سي سال پس از انقلاب جمهوري خواهانه ايرانيان
و در عهد دولت شما بخوانم که فلان دانشجو کرد در زير شکنجه اداره اطلاعات
کردستان کشته شد و يا فلان زنداني سياسي در زندان اوين گوهر دشت به مرگي
مشکوک و ناگهاني گرفتار آمد. اما شما از پس اين معجزه نيز بر آمديد. با
اين تفاوت که اگر آناني که زير شکنجه دولت سرکوب گر پهلوي کشته مي شدند
چريک هاي بودند مسلح، آناني که در زير شکنجه دستگاه خفيه شما جان خويش را
از دست دادند، کساني نبودند جز دانشجويان بي پناه و مسالمت جو. آنان کسي
نبودند جز فعالين مدني دموکراسي خواه و صلح طلب.
آري شما معجزه هزاره هستيد. معجزه دهشتناک ترين ساحت وجودي آدمي. مي
توانيد روزها بر خويش بباليد و خود را معجزه بپنداريد؟ البته شب هنگامان
آنگاه که مي توانيد با وجدان اخلاقي خويش تنها باشيد، قطعا شرمگيني بيش
نخواهيد بود.