سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 708210

  بازدید امروز : 66

  بازدید دیروز : 13

تکلیف الهی

 
محبوب ترینِ مردم نزد خداوند در روز قیامت، فرمان برترینِ آنها نسبت به او و پرهیزگارترینِ آنان است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: یکشنبه 93/3/18::: ساعت 11:51 عصر

بسیج دانشجویی یکی از دانشگا ها از کارگردان فیلم شیار 143 دعوت می کند تا از تلاش او در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت - آن هم در محیط متعفن شبه روشنفکری و شبه اپوزوسیونی سینمای کشور-  قدردانی کند.

اما گویا از قبل این موضوع به ایشان اطلاع داده نشده بود که در این دانشگاه پوشیدن چادر الزامی است و مأموران حراست هم از ورود ایشان به محل مراسم جلوگیری به عمل می آورند و ایشان هم با احترام به قانون و با توجه به محذوریتی که در استفاده از چادر داشتند، ناچار به بازگشت می شوند.

سپس نقد و تحلیل ها در نشریات و فضای مجازی اوج گرفت و متأسفانه برخی دوستان چنان موضع گیری کردند و از حفظ ارزش ها و غیرتمندی سخن گفتند که گویا بسیج دانشجویی با همدستی خانم نرگس آبیار - با آن حجاب کامل و باوقار خود- در یک توطئه از پیش طراحی شده در سدد هجمه به پوشش چادر و حجاب برتر برآمده اند! و به جای بحث کارشناسی که در این تزاحم قانونمداری به قیمت حاشیه آفرینی برای یک هنرمند انقلابی و  یا حمایت بی حاشیه از هنر اسلامی و انقلابی با اندکی اغماض از قانون برای مصلحتی بالاتر، کدام یک اولویت دارد، شروع کردند به فریاد وا اسلاما سردادن و مسأله حمایت از یک کارگردان ارزشی و انقلابی - که عطر فرهنگ ایثار وشهادت را در غفلتکده سینمای کشور پرآکند- را تبدیل کردند به مسأله آفرینی و طرح دعوای بین مانتو و چادر و تحلیل اینکه در سایر دانشگاه های جهان چه محدودیت های پوششی برای دانشجویان وجود دارد!!!

امّا مدتی بعد در همین دانشگاه یک نشریه دانشجویی با یک خانم روانشناس و عضو هیأت علمی همین دانشگاه - که پوشش چادر هم بر سر دارد- مصاحبه ای ترتیب می دهد که از تیتر و جای جای این مصاحبه بوی گند تعفن نظریات کفرآمیز فروید به مشام می رسد؛ نظریات همان فرد ملحدی که تفسیر صرف مادی از انسان و همه انگیزه ها و رفتارهای او دارد و همه انگیزه ها را صرفاً از جنبه امور جنسی تفسیر و تحلیل می کند.

اکنون از این مصاحبه بیش از 40 روز می گذرد و در این مدت اگر از سنگ صدا درآمد از آن دوستان هوشیار ولایتمدار سینه چاک ارزش ها هم صدا در آمد.

در این مصاحبه چنان تیتری زده شده و در کنار آن چنان طرحی از هورمون تستوسترون نقش بسته که گویا عامل تام و تمام پرخاشگری در محیط های ورزشی-به خصوص فوتبال- همین هورمون مردانه فلان فلان شده است و لذا پیشنهاد این خانم روانشناس برای غلبه بر این معظل و پیشگیری از بروز پرخاشگری در اینگونه محیط ها عبارت است از اینکه مردان به همراه خواهران و مادرانشان در ورزشگاه ها حضور یابند و در کنار خانواده هایشان به تماشای فوتبال بنشینند!!!:

«پرخاشگری و تخلیه کلامی در مردها بیشتره! و با هورمون تستوسترون رابطه داره، مثلاً جو و محیط کاملاً مردانه ی ورزشگاه ها، خود همین میتونه به تشدید پرخاشگری کلامی در ورزشگاه ها کمک کنه، پس هر چقدر محیط مردانه تر باشه ما باید بیشتر شاهد پرخاشگری کلامی باشیم.
یعنی خانم دکتر اگر ما بیایم محیط رو زنانه تر کنیم مشکل حل میشه؟
طبعاً همین طوره، محیط های زنانه همواره با ملاطفت و آرامش بیشتری همراهه، اگر فرد همون فوتبال رو در کنار خانواده اش مثلاً خواهر یا مادرش ببینه نسبت به زمانی که اون رو در ورزشگاه یا در جمع دوستانش می بینه شرایط خیلی متفاوت خواهد بود ... ما باید فضایی رو آماده کنیم که خانواده ها همون طور که پارک میرن، سینما میرن، ورزشگاه ها هم برن. نمی دونم شاید سال ها طول بکشه که این اتفاق بیفته ولی باید روش کار بشه.»
(جهت بهره بردن بیشتر از افاضات ایشون، روی تصویر مقابل کلیک کنید)

 جالب اینکه قبلاً در نشریه همان تشکلی که بیانیه اعتراضی صادر می کند و مدعی است که ما لحظه ای از آرمان های مقدس دانشگاه غافل نیستیم، و در همان مقاله ای که به مسأله مانتو و چادر می پردازد، آمده است: «مگر چند سال پیش پنج مرجع بزرگ فتوا ندادند که ورود زن ها به ورزشگاهی که مردها در آن هستند حرام است و متأسفانه تا حالا هم نسبت به آن مقاومت و مخالفت شده و آرام آرام این کار انجام می شود.» امّا با این وصف متأسفانه در برابر پیشنهاد آن خانم روانشناس در خصوص حضور زنان در ورزشگاه های مردانه، دچار غفلت شده و هیچ موضع و واکنشی ندارد.

آری، گویا ورود خانم آبیار با مانتو خطرناک تر از ترویج نظریات کفرآمیز فروید بود!

گویا اگر خانمی با مانتو فرهنگ ایثار و شهادت را ترویج کرد و تشکلی در سدد حمایت از وی برآمد باید مورد بی مهری و غضب قرار گیرند اما اگر یک خانم چادری با پیروی از مکتب فروید، دین را به زاویه راند نباید نازک تر از گل به او گفت.

گویا می توان چادر به سر داشت و نسبت به دغدغه های نائب امام زمان(عج) در خصوص اسلامی کردن علوم انسانی بی اعتنایی کرد.

می توان چادری بود و سکولاریزم را در دانشگاهی که می خواهد الگوی اسلامی شدن دانشگاه ها باشد، تئوریزه و نهادینه کرد.

می توان تحت لوای چادر، آیات قرآن، آموزه های اولیای دین و نسخه های علمای اخلاق را در خصوص ماهیت قوه غضبیه و راه های مهار آن ندید.

می توان در پوشش این نوع حجاب مقدس، نقش هوای نفس و جنود شیطانی و رحمانی در افعال و اعمال و اراده و انگیزه های انسان، و تعالیم انبیاء عظام (علیهم السلام) در این خصوص را نادیده گرفت و پدیده زشت پرخاشگری ها و ناهنجاری ها در محیط های ورزشی را صرفاً امری جنسی و ناشی از هورمون مردانه تستوسترون تفسیر و تحلیل کرد!!!

و اما خانم رواشناسی که در پی تبیین روانی و علمی پدیده ها هستی! قدری هم به جستجوی علل و عوامل پرخاشگری در فرهنگ غرب و ساز و کار ورزش های مدرن بپردازید.

آری، در مملکتی که مرتب از فرمان کشف حجاب رضاخان می گویند اما هیچ کس از بخش دیگر فرمان ملوکانه آن ملعون در خصوص ترویج ورزش مدرن نمی گوید(*)، باید هم فوتبال همواره تقدیس شود و همه جوانب زشت و ناپسند آن توسط پیروان مکتب فروید به هورمون تستوسترون مردان نسبت داده شود!

و اما دانشجویی که می پرسی «چرا فحش دادن حال میده؟»،! اگر یک دور قرآن را روخوانی کرده باشی و دقایقی هم با علمای وارسته اخلاق نشست و برخواست داشته باشی باید فهمیده باشی که لذت بردن از گناه و رذیلت اخلاقی ناشی از دسیسه نفس در مدفون کردن ندای فطرت است: «قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها»، و متأسفم که روانشناسی سکولار و غیر بومی ما تا آخرین مقطع دکترای آن با واژه های قرآنی از قبیل نفس و مراتب آن، فطرت، شیطان و ... غریب و بیگانه است.

اگر کسی دغدغه حفظ ارزش ها را دارد، غیرت دینی در رگ هایش باد کرده است و مدعی است که  لحظه ای از آمان های مقدس این انقلاب و امام(ره) و شهداء و فرامین مقام عظمای ولایت غافل نیست، نگذارد آموزه های قرآن کریم، انبیای الهی و ائمه اطهار(علیهم السّلام) توسط پیروان مکتب فروید - آن هم در دانشگاهی که مشی فرهنگی و ارزشی دارد-، مدفون شود.

وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

یادداشت مرتبط: از خیط کردن پدر شهید تا ضایع کردن خانم کارگردان

------------------------------------------

پی نوشت:

* - کتاب تربیت پهلوانی، نوشته استاد شفیعی سروستانی (مدیر مؤسسه فرهنگی موعود عصر و مدیر مسؤول نشریه موعود)، صفحه 162 و 163، به نقل از کیهان ورزشی، سال 1346، شماره 654-653، صفحه 29


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 93/3/6::: ساعت 12:1 عصر

رنجنامه های دهه هفتاد(12)

نشریه نیستان، به مدیر مسؤولی سیّد مهدی شجاعی

شماره 28، دی ماه  1376، صفحه 117، کاریکاتوری از مازیار بیژنی درباره پدیده استعماری صنعت فوتبال و نقش آن در تسخیر ذهن ها و قلب ها

متأسفانه در این باره کمتر مقاله و نقد و کاریکاتور و ... می بینیم و می شنویم و گویا همگی به نوعی مقهور افیون فوتبال شده اند در حالی که به قول شهید آوینی ما باید جرأت نقد مشهورات زمانه را داشته باشیم.

آن زمان دانشجو بودم و این کاریکاتور نشریه نیستان را روی تابلوی بسیج دانشجویی دانشکده نصب کردم؛ حالا در آستانه مسابقات جام جهانی فوتبال کسی جرأت دارد این کاریکاتور و یا مطلبی در نقد افیون فوتبال را روی تابلو نصب کند و یا در فضای مجازی نشر دهد؟:  

کاریکاتوری از مازیار بیژنی در نقد افیون فوتبال


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 93/2/25::: ساعت 7:59 صبح

آیا در نظام اسلامی نهی از منکر فقط در خیابان موضوعیت پیدا می کند؟

فقط در برابر متظاهران به فسق و فجور در خیابان ها می توان اعتراض کرد؟

آیا فلسفه آن همه ایثار و رشادت و فداکاری فقط رعایت ظاهر اسلامی در خیابان هاست؟

آیا نهی از منکر فقط خلاصه می شود به اینکه در خیابان بگوییم: "خانم! آقا! ما این همه شهید دادیم که اسلام حفظ شود، به حرمت خون شهدا در این فضایی که به برکت خون آن ها امنیت پیدا کرده، حجابت را رعایت کن! عفت داشته باش، دنبال ناموس مردم نباش و ... " ؟

نباید یک عالم دینی به وظیفه خود عمل کند و حق موقعیت و تریبونی را که به برکت خون شهدا به دست آورده، به خوبی ادا کند و با زبانی گویا و منطقی قوی از مسؤولین دارای سابقه انقلابی و جهاد و متظاهر به ارزشی بودن و تبعیت از ولایت، مطالبه کند که مردم این همه خون ندادند که در رسانه ملی و بر خلاف قانون، معصومیت کودکان را خرج منافع سرمایه داران کنید. خون ندادند که بر خلاف نظر صریح رهبر انقلاب با راه انداختن مسابقاتی به تقلید از غرب، حرص و ولع مردم را تحریک کنید و مجری برنامه از مخاطبی که با کمترین زحمت صاحب جایزه میلیونی شده بخواهد در آنتن زنده سیما هورا بکشد و احساساتش را بروز دهد و شعله طمع و آز بی زحمت صاحب مال فراوان شدن را در دل دیگران برافروزد؟ (1)

و فرق آن مسؤولی که تهیه کننده برنامه ای را به خاطر نهی از منکر یک عالم دینی عزل می کند(2) و روی همه عالمان دینی حامی تهیه کننده را زمین می زند(3)- با آن اراذلی که ناهی از منکر را در خیابان مورد ضرب و شتم قرار می دهند، چیست؟

ننگ بر مدیرانی - چه به ظاهر حزب اللّهی چه غیر آن - که در نظام اسلامی مصالح دینی و آرمان های انقلاب را به پای اقتضائات مدیریتی خود ذبح می کنند.

---------------------
پی نوشت:

1-     نامه حجت‌الاسلام ماندگاری به ضرغامی +فیلم / لینک دانلود فیلم

2-     صدور حکم قطعی عزل تهیه‌کننده«سمت خدا»

3-     فیلم: خداحافظی مجری و کارشناس برنامه «سمت خدا» روی آنتن زنده 

این لینک ها را هم توصیه می کنم ببینید:

فیلم: نظر قرائتی درباره تهیه کننده سمت‌خدا

از شهید «علی خلیلی» تا شهید «سمت خدا»!

پادکست مهم صوتی:گناهکار هم فقط بد حجاب نیست./مهم ترین حوزه امر به معروف مسؤولان است.

---------------------

منتشر شده در: رجانیوز(بخش سایر رسانه ها)، عمّار نامه، پایگاه خبری دولت اعتدال(بخش وبلاگستان)


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: سه شنبه 93/2/16::: ساعت 11:3 عصر

رنجنامه های دهه هفتاد(11)

در ابتدا هدفم از طرح رنجنامه های دهه هفتاد، آشنا نمودن جوانان متولد دهه هفتاد با رنج ها و خون دل های این دوران در راه حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی بود.

حالا گویا باید جوانان نسل سوم و چهارم انقلاب در رنج ها و خون دل های نسل اول و دومی ها سهیم شوند؛ چرا که گویا تدبیر این دولت اینگونه رقم خورده است که با انواع مانورهای تجملات، ایجاد محدودیت برای منتقدان دلسوز انقلابی، آغوش باز کردن به روی نامحرمان، دلخوش داشتن به لبخند کدخدا و ... آن دوران تلخ را تکرار کند.

در آن زمان که دانشجو بودم، بیانیه ای در نقد سیاست ها و عملکردهای دولتمردان آن دوران  نوشتم. پس از آن فردی تعدادی بریده جراید برایم فرستاد که کنار هر کدام نقد کوتاهی هم نوشته بود. پس از اینکه قرار ملاقات گذاشتیم متوجه شدم که یک مرد مسن پاکستانی(به نام محمدحسین متّقی تبار) شاغل در جهاد کشاورزی است که دل در گرو آرمان های انقلاب اسلامی دارد.

لذا در این بخش از رنجنامه های دهه هفتاد، توجه شما را به بریده روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 26 آبان ماه 1370 و نقد کوتاه آن مرحوم جلب می کنم(صلواتی و فاتحه ای هم برایش قرائت بفرمایید):


و متأسفانه، اینک دوباره در دهه نود هم شاهدیم:

طوفان تجمل در راه است


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: شنبه 93/2/13::: ساعت 10:57 عصر

صبح روز 7 اردیبهشت ماه در حین آماده شدن برای بیرون آمدن از منزل مشغول گوش دادن  به رادیو معارف، برنامه صبحگاهی "مهربان باشیم" بودم.

حجة الإسلام قرائتی حکایتی را نقل کرد: "من رفتم یک جایی بنده خدا باشم یک دسته گلی آب دادم، خانه پدر سه شهید مهمان بودم، گفتم می‌خواهم وضو بگیرم، گفت شیر آب توی سرداب است رفتم توی سرداب وضو که گرفتم این پدر سه شهید حوله آورد که من دست هایم را با آن خشک کنم وقتی وضو گرفتم گفت بفرما حوله.

گفتم: «حدیث داریم که کسی اگر وضو گرفت با حوله خشک نکند ثوابش سی برابر است من می‌خواهم خشک نکنم.»

آن پدر شهید گفت" «حدیث نداریم اگر یک پیرمرد، پدر سه شهید که درد پا دارد، از این همه پله حوله برای تو آورد، خیطش نکید، توی ذوقش نزنید و دل او را نشکنید؟»

من خیلی خجالت کشیدم، تکانى خوردم و دیدم که حق با او است و من در عمل به این حدیث، باید شرایط دیگرى را هم مراعات کنم.

جاهایی که آدم می‌خواهد مقدّس باشد اما عقلش کار نمی‌کند، همیشه نصف اینکه بعضی‌ مردم از دین فرار می‌کنند  برای این است که دین دست آدم‌هایی است که عقل گاهی دارند و گاهی ندارند.

باید حساب کنیم که الان وقت چی است؟ گاهی آدم وقتی قرآن می‌خواند باید قرآن خواندنش را هم کنار بزند.

من فهمیدم که سواد دارم ولی آن پیرمرد حکمت داشت و حکمت داشتن از سواد داشتن بالاتر است"

من می خواستم از این حکایت برای ذکر نکته ای استفاده کنم که بماند برای بعد؛ چون همانروز اتفاقی افتاد که چه این طرفی ها و چه آن طرفی ها آن را مذمت کردند(گرچه برخی دوستان هم بنا بر دلائلی در پی توجیه آن قضیه برآمدند.)

آیا در آن قضیه، برخورد حکیمانه نسبت به برخورد قانونی ارجحیت نداشت؟!

آیا وقتی می شود قرآن خواندن را برای رعایت اخلاق و ادب اسلامی کنار گذاشت، نمی شد بنا بر مصلحت در اجرای قانون قدری انعطاف به خرج داد؟!

وقتی عبور از چراغ قرمز، تخلف قانونی محسوب می شود و طبق نظر حضرت امام(ره) تخطی از مقررات راهنمایی و رانندگی خلاف شرع است، حال افسر راهنمایی و رانندگی این اختیار را ندارد که در یک گره ترافیکی و بنا بر مصلحت بالاتر و تشخیص ضرورت، فرمان عبور از چراغ قرمز را صادر کند؟!

... آری، دوستان توجیه گر نیز خود در اینجا معترفند و شکوه دارند که "ای کاش مسئولین دانشگاه ... به خصوص حراست دانشگاه، موضوع مهمتر یعنی حضور بی حاشیه‌ی یک کارگردان خوب و انقلابی در دانشگاه را پای اجرای وظیفه همیشگی اش ذبح نمی‌کرد."

فکر نمی کنم ثواب تقدیر از یک خانم کارگردان -که در این وانفسای رواج ابتذال در سینما، به طرز هنرمندانه و خیره کننده ای به درد و رنج مادران شهدای گمنام پرداخته است- از ثواب برگزاری مراسم شب آرزوها در جوار شهدای گمنام کمتر باشد.

برگردید و یک بار دیگر عنوان آن برنامه رادیو معارف را ببینید. نمی شود صبح از رادیو معارف از زبان علمای دین حکایتی را شنید و عصر همان روز ... بگذریم.

خلاصه اینکه به جایی برنمی خورد اگر گاهی دیسیپلین خشک قانون را کنار بگذاریم و قدری مهربان باشیم.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 93/1/28::: ساعت 3:35 عصر

صبح، ظهر، شب، نیمه شب، سحر ...

زیرنویس برنامه کودک، فیلم سینمایی، سریال، ترانه ...

خبرنگاران شبکه خبر، شبکه اول، دوم، سوم ...

در قالب نمایش، گفتگو، آگهی، مصاحبه ...

خلاصه ابر و باد و مه و خورشید و فلک را بسیج کرده اند که مردم را از دریافت یک چندرغاز 45 هزار پانصد تومانی منصرف کنند.

حالا من یک پیشنهادی به دولت تدبیر دارم که از صدا و سیما بخواهد یک چند صباحی هم این همه ظرفیت بالای خود در راه انداختن جنگ روانی علیه مردم و اجرای پروژه شرمنده سازی را درباره پولبالیست ها - به خصوص اعضای تیم هایی که از بودجه بیت المال ارتزاق می شوند- به کار ببرد.

به این ترتیب که به آن ها بگویند: آهای فوتبالیستی که پس از کلی پیس و افاده میلیارد میلیارد قرارداد می بندی! بیا و به نفع دولت تدبیر و امید، برای بیت المال، به خاطر تأمین هزینه بیمه همگانی، برای هموار ساختن راه رسیدگی بیشتر دولت به اقشار ضعیف و کم درآمد و ... (خلاصه برای هر توجیهی که این روزها برای منصرف ساختن مردم از دریافت یارانه به کار می رود) یک میلیون تومان از یک میلیارد قراردادت کوتاه بیا و نگیر. (حال بماند که حضرات در قبال دریافت این مبالغ کلان، چگونه بازی می کنند و چگونه با اخلاق و رفتار خودشان و ریش سفیدانشان به فرهنگ و تمدن این مملکت لجن می پاشند)

یا بگویند: بیایید برای حمایت از تولید ملی و اشتغال جوانان، به جای خودروی خارجی از بهترین نوع و مدل خودروی ایرانی استفاده کنید که الگویی هم برای دیگران در این زمینه شوید.

یا اصلاً اگر هم خیلی اصرار به سوار شدن خودروی خارجی دارید بیایید به نفع هرآنچه که این روزها در تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و ... گفته می شود، خودروی خارجی خود را یک مدل پایین تر اتنخاب کنید و مابه التفاوتش را در اختیار دولت تدبیر و امید قرار دهید تا شاید بتواند قدری خزانه خالی- به زعم خودش- را پر کند.

دیگر از هزینه چند میلیاردی بازسازی و تغییر دکوراسیـون، فرش‌ها، لوستر‌ها و... دفتر رییس جمهور دولت خزانه خالی راستگو - که لابد الگویی هم برای سایر وزرا و معاونین و ... خواهد شد - بگذریم.

چند نفر از یارانه انصراف بدهند تا مشکل سند ماشین هشتصد میلیونی فوتبالیست‌ها حل شود؟!/ دو میلیارد تومان که پول تو جیبی بچه‌هاست!

هزینه 5 میلیاردی بازسازی و تغییر دکوراسیون دفتر روحانی

-------------------------------

برگزیده مجله پارسی نامه با عنوان: یارانه میلیاردی!


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: پنج شنبه 93/1/21::: ساعت 9:8 عصر

رنجنامه های دهه هفتاد(10) 

در این شماره از سری یادداشت های رنجنامه های دهه هفتاد به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم، به شعر دردمندانه مرحوم محمدرضا آقاسی در وصف شهید سیّد مرتضی آوینی می پردازم.

با توجه به اینکه قصد ندارم کار تکراری انجام دهم ابتدا مطالب انتخابی درج شده در نشریات آن دهه - که این فضاهای مجازی وجود نداشت- را جستجو می کنم ببینم جایی منتشر شده یا نه.

در این باره وقتی جستجو کردم تنها به یک شعر ناقص و بدون اشاره به نام سراینده، برخوردم.

اشعار دیگری هم در برخی سایت ها (از جمله سایت شهید آوینی) دیدم که از مرحوم آقاسی درباره شهید آوینی بود ولی با شعر مورد نظر کاملاً تفاوت داشت، نظیر این شعر: پر از سکر آوای «آوینی»‌ام

و اما شعر مورد نظر از روزنامه کیهان که بی تأثیر از فضای سیاسی و فرهنگی آن دوران نیز نبود؛ تا جایی که فرزند آن مرحوم در مصاحبه با خبرگزاری فارس ضمن اشاره به ابیاتی کوتاه از این شعر می گوید: « ... در واقع حرف‌های انقلابی مشترک است که آقا مثلاً دعوا و درگیری سر توسعه اقتصادی نیست. ما انقلاب کردیم که انقلاب، اسلامی باشد نه انقلاب اقتصادی! البته رشد اقتصادی خوب است. که این حرف‌ها را حاجی داشتند. به هر حال جماعت دولتی از حرف‌های حاجی خوششان نمی‌آمد. و شاید هم مردم این مطالب را می‌دانستند ...»

مرتضی خون جگر خورد ز خونسردی تان
به لبش ترکه ی تر خورد ز نامردی تان

مرد اگر بودید راهش را طی می کردید
ز جوانمردی سر هدیه به نی می کردید

اندکی گر ز جوانمردی برخوردارید
دست از منصب پوسیده ی خود بردارید.

مرتضی را ز چه بر خویش سپر می سازید؟
باز در پای صنم، بت ز تبر می سازید

مرتضی شعله جنگ است و شرار آهنگ است
خلقش از زاویه چشم حسودان تنگ است

مرتضی تا به ابد رنگ بسیجی دارد
ساز دلتنگش آهنگ بسیجی دارد

نور او را تنها اهل نظر می بینند
ابلهان او را با دیده سر می بینند

کور باید کرد، دیده خودبینی را
که چو خود می بیند آیت آوینی را

مرتضی در تب اخلاص و تولی می سوخت
دل او در تعب غربت مولی می سوخت

عاشقان را ز سر صبر تسلی می داد
خبر از داغ چگر گوشه لیلی می داد

کس ندانست که او اهل دیار دگر است
دل او در پی خرسندی یاری دگر است

دل لاهوتیش از حب ریاست بیزار
ز دغل پروری اهل سیاست بیزار

و چنین بود که از درد حکایت ها داشت
دلش از مردم بی درد شکایت ها داشت

و چنین گفت به آنان که از حق دور شدند
به قبای تن خود وصله ناجور شدند

عطش پرخوری از کام شما می ریزد
خشکی از روغن بادام شما می ریزد

مردم! از این نیرنگ و دغل بازیتان
وین همه سفسطه و پشت هم اندازیتان

به کدامین سفر، آواره و سرگردانید؟
فرصتی کو که سر قافله برگردانید؟

جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید
به غنائم که رسیدیم به ما پیوستید

کسی از پنجره بسته خروشی نشنید
هر چه گفتیم که جنگ آمده، گوشی نشنید

و چنین است که با ما سخن از خون می گفت
ز جوانمردی و آزادی مجنون می گفت

شرح این نکته بسی لطف و ظرافت دارد
مرد اگر خون جگر خورد شرافت دارد.


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: جمعه 93/1/15::: ساعت 8:46 صبح

رنجنامه های دهه هفتاد(9) 

یکی از روزهای دهه هفتاد، زمان حاکمیت کرباسچی بر بلدیه تهران؛

روایت زخم هایی که تبلیغات شهرداری تهران بر دل خانواده های متوسط و ضعیف جامعه می‌زد.

تبیلغ یک غذای لوکس و گران، و اعتراض روزنامه کیهان:


خدا نیاورد روزی را که شاهد حاکمیت مجدد تکنوکرات ها در شهرداری تهران باشیم.

---------------------------------

لینک شده در عمارنامه با عنوان: رنجنامه های دهه هفتاد ، تبلیغات

انعکاس در خبرنامه دانشجویان ایران: تصویری از روزنامه کیهان در دهه 70 درباره خاویار

همین یادداشت در فرهنگ نیوز: تصویری از کیهان در دهه 70 درباره خاویار


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: دوشنبه 93/1/11::: ساعت 5:58 عصر

رنجنامه های دهه هفتاد(8) 

مراسم ایام فاطمیه سال 1373 شمسی در مصلای اهواز، همزمان با ورود تعدادی از شهدای تازه تفحص شده

حاج صادق آهنگران در ابتدا قبل از شروع مراسم با توجه به فضای سیاسی کشور و نوع نگاه و تفکر تکنوکرات ها- که با فرهنگ بسیجی زاویه داشتند و در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی سنگ اندازی می کردند- نکاتی را گوشزد می کند:

"... خدا کنه به خودمون بیاییم. خدا کنه اونهایی که با بازماندگان این شهدا، با این بسیجی ها رفتار درستی نکردند با اومدن این ستاره ها دوباره به شهرها به خودشون بیان و همون فرموده امام(ره) رو توجه کنند که اگر بسیجیان رو رعایت نکنند به آتش دوزخ گرفتار میشن.

بسیجی که توقعی نداره، خود شما چوب میخوری. خود شما به اشکال مختلف گره و مشکل در کارتون در زندگیتون پیش میاد که نمی دونید از کجا دارید چوب می خورید.

بسیجی همیشه گمنام بوده و دوست داره گمنام زندگی کنه. اصلاً اولیاء خدا همیشه گمنام بودن، کسی نشناختشون ..."

سپس برنامه با ذکر فرازهایی از یک شعر اعتراضی فاطمی از سروده های شاعر بسیجی، مرحوم محمدرضا آقاسی آغاز می شود:

بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیده اند
خار و خس خود را به دامان چمن پیچیده اند

خواستم دروازه باغ ِ فدک را وا کند
دیدم اما باغبان را با رَسَن پیچیده اند

عندلیبان ناله در کنج قفس سر می دهند
باغ را در زوزه زاغ و زغن پیچیده اند

...

شهریارا چارده منزل عقوبت دیده ام
چشم ما را بر در بیت الحزن پیچیده اند

...

آهِ نِی دانی چرا در نینوا گل می کند؟
بوریا بر نعش هفتاد و دوتن پیچیده اند

علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارند

علی جان کوفیان خفت پذیرند
که دامان بلندت را نگیرند

علی جان، کوفیان با کیاست
جدا کردند دین را از سیاست

به نام دین سرِ دین را شکستند
دو بال مرغ آئین را شکستند

به پیشانی اگر چه پینه دارند
ز فرزند تو در دل کینه دارند

چو بنچاق فدک را پاره کردند
غزالان ِ تو را آواره کردند

شغالان، شیرها را سر بریدند
کبوتر بچـّگان را سر بریدند

...

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد
دم ِ حیدر به من شور جنون داد

...

کیست تا از مرگ من پروا کند
یا به روی غربتم در وا کند

...

«مرگ» آغاز جهانی دیگر است
عاشقان را مرگ جانی دیگر است

آن که در خون عشق بازی می کند
تا قیامت سرفرازی می کند

ای خداوندان مُـلک عافیت
والیان مسند اشرافیت

من یقین دارم مسلمان نیستید
چون ولی را تحت فرمان نیستید

من در این آشفته بازار شما
پرده بر می دارم از کار شما

نصرت حق را چو باور داشتم
یا علی دست از دهان برداشتم

آه از تزویر خلق دلق پوش
مردم گندم نمای جو فروش

آه از این، گرگهای میش خوار
وین همه مستغنی درویش خوار

یاد دارم روزگار پیش را
مردم نزدیک دوراندیش را

هر که بارش بیش سر در پیش داشت
یک گلیم کهنه ده درویش داشت

شیوه همسایگی در پیش بود
نوش در کام همه بی نیش بود

حرص مردم را اسیر خویش کرد
خلق را یکباره نادرویش کرد

...

موجهای خسته سر درگمی
پس چه شد حال و هوای مردمی؟!

از چه رو مردم فریبی می کنید؟!
با هم احساس غریبی می کنید
؟!

ای دل آشوبان زخوف و اضطراب
چرخد از خون شما، هفت آسیاب

ای شرارت پیشـِگان هرزه گرد
در کجا بودید هنگام نبرد
؟!

در کجا بودید وقتی جنگ بود؟!
عرصه بر شیران عالم تنگ بود
؟!

ای کمند اندازها از پیش و پس
توسن سرکش نگردد رام کس

دام بر چینید ما مرغ دلیم
ماهی گرداب و دور از ساحلیم

مابه صید طور مولا رفته ایم
در پناه او به بالا رفته ایم

یوسف والا زکنعان دور کرد
چشم ظاهربین ما را کور کرد

لیک چشم باطن ما را گشود
هر چه را دیدیم جز مولا نبود

گفت فحشا در کجا آید پدید؟!
گفتمش در کوچه های بی شهید

بی شهیدانند بی سوزو گداز
بر سر سجاده های بی نماز

بی شهیدان را غم لیلا کجاست
سوز و اشک و آه و وایلا کجاست

کوچه ما بوی مجنون می دهد
بوی اشک و آتش و خون می دهد

...

متن کامل شعر

و در ادامه فرازهایی از شعر معروف شجاع الدین ابراهیمی:

سرزمین نینوا یادش به خیر                              کربلای جبهه ها یادش به خیر

ذوق وشوق نینوا کرده دلم                        چون هوای کربلا کرده دلم

بود سنگر بهترین مأوای من                        آه جبهه کو برادر های من؟

...

سنگر خوب وقشنگی داشتیم                    روی دوش خود تفنگی داشتیم

جنگ ما را لایق خود کرده بود                      جبهه ما را عاشق خود کرده بود

...

آسمان تکبیر ما را دوست داشت                هر حسینی کربلا را دوست داشت

روزها در عشق پرپر می زدیم                   در دل شبها منور می زدیم

داشتیم ای دوست شبهای خطر                  سایه ی صاحب زمان را روی سر

...

یاد روزی که بسیجی می شدیم                  شمع شب های دوعیجی می شدیم

یاد آن روزی که در خمپاره ها                            جمع می کردیم پاره پاره ها

هر بسیجی اقتدا بر شمع کرد                     پاره های جان جود را جمع کرد

...

تا به دشت و کوه رسته شالی است               تا ابد جای شهیدان خالی است

متن کامل شعر

و در انتها ذکر مصیبت حضرت زهرا(سلام الله علیها)

لینک دانلود از پرشین گیگ با حجم 26.8 مگابایت

لینک دانلود از فارس تی وی با حجم 10 مگابایت

پخش آنلاین از فارس تی وی

به مدت 29 دقیقه و 18 ثانیه

-----------------------------------------------

گزیده ای از همین یادداشت در سایت خبرنامه دانشجویان ایران:
اشعار اعتراضی به شرایط سیاسی در فاطمیه 1373


 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: دوشنبه 93/1/4::: ساعت 9:4 عصر

وبلاگ گروهی که در سال 1392 با جمعی از بچه های مسجد راه اندازی کرده ایم، "بصیرت افزا" نام دارد.

بچه های این وبلاگ در مسجدی فعالیت می کنند که بین بلوار شهید کبیری و بزرگراه شهید ستاری واقع شده است.

شهید کامران کبیری در میدان جنگ کشته نشد. در یک سانحه هوایی کشته شد و چون در حال انجام مأموریت و در حال خدمت به نظام اسلامی در نیرو هوایی سپاه بود، ملقب به لقب پرافتخار شهادت گردید.

شهید ستاری نیز به همین صورت در یک سانحه هوایی و در حال خدمت در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به شهادت رسید.

این مقدمه اول

مقدمه دوم:
مقام معظم رهبری در سخنرانی معروف عبرت های عاشورا در تشریح مفهوم واژه مقدس جهاد می فرمایند: «... جهاد هم فقط جهاد در میدان جنگ نیست. هر چیزی که هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، این جهاد است ... البته یکی از این جهادها هم، جهاد فکری است. یعنی چون ممکن است دشمن ما را غافل کند و فکر ما را منحرف و دچار خطا و اشتباه بکند، هر کسی که در راه روشنگری فکر مردم، تلاشی بکند، از یک انحرافی جلوگیری کند، از یک سوء فهمی مانع بشود، چون در مقابله با دشمن است، جهاد است. شاید امروز، جهاد مهمی هم محسوب می شود...»

نتیجه: پس هرکس در حین جهاد فکری و تلاش در راه روشنگری فکر مردم دچار سانحه ای شود و از دنیا برود نیز شهید محسوب می شود؛ غیر از این است؟! فرقی می کند سانحه هوایی باشد یا زمینی؟! فرقی می کند که جهاد در عرصه نظامی باشد یا در عرصه فکری و فرهنگی؟!

در شهریور ماه 1392 جامعه دانشگاهی کشور داغدار از دست دادن جوان دانشجویی شد که در راه تلاش برای برگزاری نشست بصیرت افزای اتحادیه انجمن های اسلامی مستقل دانشجویان سراسر کشور دچار سانحه شد و از دنیا رفت.

جالب اینکه او در کنار این تلاش سنگین اجرایی در تدارک دیدار اعضای اتحادیه با 40 خانواده شهید بود و همچنین از پیگیری تعویض سنگ قبور شکسته و ترک خورده شهدای گمنام دفن شده در نزدیکی قبور شهدای اصحاب رسانه - که از مدت ها قبل از طریق ارتباط با بنیاد شهید پیگیر آن بود- غافل نشد.

خبرنامه های کاغذی دانشجویان ایران، نمونه دیگری از جهاد فکری و تلاش او در راه روشنگری فکر مردم بود که گاهی تعدادی از آن خبرنامه ها را در اختیارم قرار می داد تا در مسجد محله مان توزیع کنم.

انتشاراتی که فقط برای شهداء مجموعه خاطرات کوتاه 14 تایی منتشر می کند، حاضر می شود برای معین رئیسی مجموعه خاطرات منتشر کند.

... بگذریم؛ شب گذشته پس از اینکه بخشی از این یادداشت را نوشته بودم خوابیدم و برای اولین بار خوابش را دیدم.
مثل همیشه گرم و صمیمی
تبسّم بر لب
آرام و در عین حال بی قرار
چنان گرمای حضورش را حس کردم که وقتی رفت با تعجب از خودم می پرسیدم «معین که زنده است! پس چرا ما توی این مدت تصور می کردیم مرده؟!» و گویی تمام این مدت که از فراقش سوختیم، سراب و خواب و رویا بوده.

برای عضو شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل؛
چهره سال 92 «خبرنامه دانشجویان ایران»


------------------------------

این یادداشت در لیست یادداشت های برگزیده مجله پارسی نامه قرار گرفت


 
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک