سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 709179

  بازدید امروز : 66

  بازدید دیروز : 56

تکلیف الهی

 
خداوند متعال در یکی از کتاب هایش چنین نازل کرده است : «بنده ام ! به حقّ خودم سوگند که من دوستدارت هستم . پس به حقّ خودم بر تو، سوگندت می دهم که مرا دوست بدار» . [إرشاد القلوب]
 
نویسنده: همایون سلحشور فرد ::: دوشنبه 95/4/14::: ساعت 2:26 عصر

رنجنامه های دهه هفتاد/15

قربانیان تغافل رسانه های ما

به بهانه سالروز ربوده شدن 4 دیپلمات ایرانی

به بهانه سالروز ربوده شدن 4 دیپلمات دربند رژیم صهیونیستی، در این قسمت از رنجنامه های دهه هفتاد به مقاله ای از «حسین بهزاد» در روزنامه کیهان با عنوان «قربانیان تغافل رسانه های ما» می پردازم.

زمانی که دانشجو بودم این مقاله را به صورت یک بروشور برای توزیع، تدوین کرده بودم و امروز با توجه به حسّاس شدن نسل جدید نسبت به سرنوشت این عزیزان دربند و به دنبال فیلم «ایستاده در غبار» جا دارد متن این مقاله ارزشمند در فضای مجازی در دسترس همگان باشد:

حیدر کرّار علی(علیه السّلام) ضمن سخنانی خطاب به اهل کوفه، عبارتی دارد قریب به این مضمون که با هچ قومی در خانه ایشان پیکار نشد، مگر آنکه دچار ذلّت و خسران شدند!
لابد می پرسید نقل قول فوق چه ربطی به اصل مطلب دارد؟ چه بگویم؟!

اگر به واقع بحث تهاجم فرهنگی و هشدارهای مکرر و مؤکد خلف صالح خمینی(ره) را باور کرده ایم و مثل بعضی دوستان ساده اندیش در کُرات آسمانی و یا صرفاً در آرم و عنوان فرنگی نصب شده بر پشت شلوارهای جین به دنبال مصادیق و مظاهر تهاجم فرهنگی نیستیم، ما اصحاب قلم و ارباب رسانه های این مملکت باید اذعان کنیم که در قبال یورش بی وقفه ده ها ارتش رسانه ای غرب صهیونیستی، کمی تا قسمتی مُرخصیم!

طوطی صفتی در عرصه اطلاع رسانی به افکار عمومی مردم ایران تا کی؟ آنچه از توهّمات شبه خبری را که اساتیدِ ازلِ بوق های تبلیغاتی صهیونیزم بین الملل، روانه تلکس های اطلاع رسانی ما می کنند تا کی باید شکل دهنده غالب تیترهای جراید، عناوین خبری رسانه ها و حتی بعضاً فحوای کلام برخی مسؤولین مملکت باشند؟

پرسه زدن در خاکریزهای کاغذی و الکترونیکی انفعال، آن هم این همه بی برنامه و باری به هر جهتِ گذرا و موضع گیری های «این نیز بگذرد» را تا کی باید تجربه کنیم؟

هیچ به تیترهای صفحات اول اکثریت قریب به اتفاق جراید و رئوس خلاصه خبرهای صدا و سیما در هفته های اخیر توجه کرده اید؟

ده ها بار خبر دادگاه میکونوس و اظهارات سخیف دادستان آلمانی و شهود تروریست و تحت تعقیب حاضر در این خیمه شب بازی صهاینه در برلین را به قول ما مطبوعاتی ها «تیتر اول» رفته ایم، امّا دریغ از پاتَکی قدرتمند، مستدل و متّکی به مستندات غیر قابل انکار در برابر این همه جار و جنجال ارتش های جمعی ستاد جنگ روانی شیطان بزرگ و اذناب و ایادی چند ملیّتی آن!

بی تعارف برویم سر اصل مطلب!

پانزده سال و اندی است 4 تبعه جموری اسلامی ایران را گروگان گرفته اند و آنان در چنگال رژیم تروریست و نامشروع حاکم بر فلسطین اشغالی اسیرند. در برابر چنین ظلم عظیمی همه - خصوصاً ما ارباب قلم و مطبوعات چی ها - زبان در کام کشیده ایم و در عوض هر 24 ساعت یک بار بی هیچ تأملی، تیتر پشت تیتر برای فلان صهیونیست جنایتکار جنگی که حین بمباران منازل مسکونی، مدارس، مساجد و بیمارستان های مردم بی دفاع جنوب لبنان طیّاره اش ساقط شد، خرج کرده و می کنیم.

همین سال گذشته وقتی آن تروریست مزدور سرویس امنیتی مزدور موساد، هواپیمای مسافری ما را از کیش دزدید و به اسرائیل برد، ما مطبوعاتی ها و همکاران در واحد خبر رادیو تلویزیون و خبرگزاری چه کردیم؟

چه کسی به این مردم گفت که به محض فرود هواپیمای ربوده شده ایرانی در آن فرودگاه نظامی، تروریست های رژیم تل آویو، زنی را که پلاکاردی با عبارت «ران آراد را آزاد کنید» به سه زبانی عبری، عربی و انگلیسی به دست داشت، پای پلکان هواپیما آوردند و پادوهای CNNها و BCCها و سایر عمله أکره مطبوعاتی-رسانه ای غرب با دوربین ها و میکروفون ها و قلم های مسمومشان تا توانستند روی آن صهیونیست پلاکارد به دست مانور دادند؟

چه کسی باید به مردم ما می گفت وقتی مسافرین هواپیمای ربوده شده ما را وارد سالن آن فرودگاه کردند، از بین ایشان پسرکی خردسال را جدا کرده، پیراهنش را به زود در آوردند و تی شرتی را که روی آن همان عبارت کذایی «ران آراد را ... والخ» نوشته شده بود، به تن او پوشاندند و از آن طفل که خود قربانی تروریست های هواپیماربای تل آویو بود، چپ و راست فیلم و عکس گرفتند و به سراسر جهان مخابره کردند؟

چه کسی باید درباره واقعه چهاردهم تیر 1361 به مردم ما توضیح می داد؟ چه کسی و کدام رسانه ای باید به مردم ما می گفت پدر و مادر «کاظم اخوان»، عکاس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی که توسط همین صهیونیست ها در سال 1982 در شمال بیروت ربوده شد، در فراموشی مطلق ما اتباع رسانه های گروهی ایران اسلامی، در گذر سال ها چشم انتظاری دق مرگ شدند و آرزوی دیدار فرزندشان را با خود به سینه سرد خاک بردند؟

آیا شعارهایی از قبیل اخلاق مطبوعاتی، تعهّد روزنامه نگاری و حفظ حرمت ژورنالیزم عصر انقلاب و امثال ذالک فقط و فقط بایستی خرج تأمین خواست های صنفی و سندیکایی ما اصحاب قلم و ارباب رسانه های جمعی أُم القرای جهان اسلام در همایش ها و نمایش ها و کنفرانس های تکراری بشوند؟

هیهات! کاش دست کم به قدر ژونالست های غربی نسبت به یک همکار بوده شده خود، حمیّت به خرج می دادیم. چرا خبرگزاری ما درباره سرنوشت رشیدترین خبرنگار وابسته خود سال هاست سکوت پیشه کرده است؟

این همه کارشناس مسائل بین المللی و تحلیل گران سیاسی خُبره جراید و صدا و سیما و هکذا مراکز مطالعات سیاسی جمعی وزارت خارجه که از ریشه های بحران زئیر گرفته تا آداب غذا خوردن گربه پرزیدنت کلینتون(!) ده ها تفسیر و تحلیل متنوع و داغ به افکار عمومی ارائه می دهند را هم از قلم نیندازیم.

خانم ها و آقایان! شما را به خدا بیایید به مردم بگویید کاردار اول سفارت جمهوری اسلامی در لبنان، اکنون کجاست؟

بیایید و مطابق موازین سیاست بین الملل و عُرف دیپلماتیک تحلیل ارائه دهید که اگر «سیدمحسن موسوی» وابسته درجه پنجم سفارتخانه غربی بود، غربی ها سکوتی پانزده ساله در قبال گروگان گرفته شدن وی را روا می دانستند؟

آیا رعایت وزارت کارشناسی سیاسی و رعایت عُرف دیپلماتیک آن همه ارزشمند است که حتی دزدیدن مقام ارشد سفارت ایران توسط عوامل تروریست رژیم تل آویو نیز قادر نیست بر دامن کبریایی آن گردی بنشاند؟ چطور؟

ما همواره خود را مکلّف می دانیم پیرامون توقعات و اتّهامات موهن رسانه های صهیونیستی-غربی درباره فلان جنایتکار جنگی صهیونی - که اصلاً معلوم نیست در آسمان جنوب لبنان چه غلطی می کرده- هر روز و هر هفته موضعی انفعالی پای میز محاکمه کنفرانس های شبه خبری و مصاحبه ها و میزگردهای مُغرضانه رسانه های مزدور غرب برویم، لکن اگر پای روشن شدن وضعیت وابسته نظامی هیأت دیپلماتیک جمهوری اسلامی و مشاور فنّی وی، آقایان «احمد متوسلیان» و «تقی رستگار مقدّم» به میان بیاید، خَم به ابروی مبارکمان که نمی آوریم هیچ، اصلاً خودمان را به آن راه می زنیم؛ شتر دیدی، ندیدی!

مَثَلی است معروف است که می گوید برای در هم کوبیدن بُنیان یک حقیقت، لازم نیست خوب به آن حمله شود، کافی است تا از آن بد دفاع کنیم!

در طی سال ها فحاشی و لجن پراکنی نسبت به انقلاب و مقدّسات ملّت ایران از سوی حکّام تروریست پرور غرب ورسانه های صهیونیستی آن که همواره به ملت ونظام ما لقب تروریست داده اند، ما سربازانِ سنگرِ تبلیغاتِ انقلاب به واضح چه کرده ایم؟

دست به نقد، در ماجرای پانزده ساله ربوده شدن 4 تن از رشیدترین فرزندان این آب و خاک، عملکرد رسانه های ما و مسؤولین ذیربط را مقایسه کنید با عملکرد بوق های تبلیغاتی نظام جهانی سلطه صهیونیستی غرب درباره «ران آراد»، تا ببینید که کجای کاریم!

حکّام تل آویو هر سال برای صهیونیست مذکور جشن تولّد، جشن سالگرد فارغ التحصیلی، جشن سالروز ورود به ارتش صهیونیستی، جشن اولین پرواز موفقیت آمیز! جشن کوفت و زهرمار می گیرند. ده ها صفحه از مطبوعات اسرائیلی و غربی در هر یک از این مناسبت های ادواری، در رثای آدمکش مفقود شده اسرائیلی سیاه می شوند.

رسانه های گلوبال و شبکه های ریز و درشت ماهواره ای -اعم از رادیویی و تلویزیونی- چون ترجیع بندی تکراری و مسلسل، افکار عمومی مردم پنج قاره را با وِرد «ران آراد، ران آرد»ِ خودشان بمباران می کنند و در عوض عملکرد ما درباره 4 گروگان ایرانی دربند تروریست های آدم ربای حاکم بر تل آویو ...

دیگر چه بنویسم؟ برای که؟ گوش ها انگاری کَرَند!

آهای مادر چشم به راه «حاج اجمد متوسّلیان»! سه سال است دارم نام فرزند دلاورت را فریاد می زنم؛ دیگر حنجره قلمم نای ناله کردن را هم ندارد.

مادر جان! با توام که افزون بر پانزده سال است که در آن خانه کوچک کاه گِلی کوچه علوی خیابان مولوی تهران مظلومانه ساکنی و به یُمن غفلت رسانه های ما، حتی نزدیک ترین همسایگان تو هم نمی دانند که فرزند صف شکن تو، پرچمدار فتح خرّمشهر است و اسیر از یاد رفته ای در چنگال عفریت صهیونیزم ضدبشر.

مادر جان! دعا کن که مشیّت بالغه حضرت حق بر به خود آمدن اصحاب رسانه های جمعی ما مقدّر گردد.

آی برادر گوشه نشین «کاظم اخوان»! به خدا بچه مسلمان های اهل قلم، «کاظم» را از یاد نبرده اند. «کاظم» آبروی قلم به دستان نسل انقلاب ماست؛ بی آبرو زیستن چگونه ممکن است؟

پدر سالخورده «تقی رستگار مقدّم»! والله هنوز هم زیادند لب هایی که به نیّت رهایی عاجل «تقی» و سه هم زنجیر رشید او هر صبح و شام عاجزانه به درگاه حق تعالی زمزمه می کنند که اللّهم فکّ کلّ اسیر!

و بالاخره با شمایم خانواده صبور و دلسوخته «موسوی»! «رائد» جان، با توام که هنوز چشم به راه بازگشت پدر قهرمانت هستی! والله هر آنچه در باب مظلومیّت مضاعف کاردار ربوده شده نظام مقدّس جمهوری اسلامی و یاران او توسط سگ های آدم دزد رژیم تل آویو، که در وُسع ما بود گفتیم و نوشتیم، امّا ... چه کنیم که یک دست، بیش از این صدا ندارد.

شما دعا کند که طلسم تغافل بشکند، تا دوستان غافل ما در رسانه ها و نیز مسؤولین ذیربط به خود آیند و جبران مافات کنند.

هنوز هم دیر نشده ... دیگر چه برای گفتن باقی مانده است؟

ألسّلام علیک یا موسی بن جعفر(ع)

لینک در سایت افسران


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


تکلیف الهی

همایون سلحشور فرد
زبان و قلم، شمشیر ماست برای دفاع از حق و حقیقت و زدن باطل؛ در ضمن کارشناس بهداشت محیط هستم و کارشناس ارشد آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت
 

حضور و غیاب

 

آوای آشنا

 

اشتراک